رنگ پول
چرا سرمایههای مشکوک وارد سینما و فوتبال میشوند؟
سعید مروتی
هدف، پولشویی است یا کسب شهرت؟ درباره ورود سرمایههای مشکوک به حوزه سینما کدام گزینه را باید مقرون به صحت دانست؟ هر چند گزینه اول الزاما دومی را نفی نمیکند و میتواند هر دو مورد صحیح باشد.
عکس یادگاری معروفترین مفسد اقتصادی تاریخ ایران سر صحنه «نقش نگار» که در پایان فیلمبرداری به عوامل به عنوان سرمایهگذار معرفی شد، گویای خیلی چیزهاست. بابک زنجانی قبل از نقش نگار، سرمایه فیلم پربازیگر «هیچکجا، هیچکس» را هم تأمین کرده بود. البته زمان تولید هیچکجا، هیچکس، زنجانی هنوز خیلی مشهور نشده بود. جوانی به عنوان فعال اقتصادی وارد عرصه شده بود و همه کاری میکرد؛ از سرمایهگذاری در فیلمهای سینمایی تا خرید باشگاه ورزشی راهآهن که این یکی هم یادآور عکس مشهور دیگری است؛ تصویر بابک زنجانی با علی دایی، سرمربی وقت راهآهن در حال بازی. دورهای که بابک زنجانی به شهرت رسید تا روزی که به عنوان مفسد اقتصادی دستگیر شد، خیلی طول نکشید وگرنه او احتمالا در فیلمها و سریالهای بسیاری به عنوان سرمایهگذار حضور مییافت. از اوایل دهه 90 انتقادهایی از سوی برخی تهیهکنندگان قدیمی درباره ورود سرمایههای مشکوک در تولید فیلمهای سینمایی و سریالهای شبکه نمایش خانگی به راه افتاد. آن موقع کمتر کسی صفت پولشویی را درباره این سرمایهگذاریهای مشکوک بهکار میبرد و اعتراض بیشتر به پرداخت دستمزدهای نامعقول بازمیگشت؛ دستمزدهایی که در مواردی نه براساس عرف بازار که بر مبنای میزان ذوقزدگی سرمایهگذار به بازیگران پرداخت میشد.
اثبات اینکه چه کسانی در چه فیلمهایی با نیت پولشویی وارد شدهاند کار سادهای نیست، اما میشود به سرمایهگذاریهای بدون توجیه اقتصادی و تولیدات سراسر زیانده شک کرد. کدام آدم عاقلی پولش را پای فیلمی که یا اکران نمیشود یا اگر هم اکران شود حتی از بازگرداندن هزینه تبلیغاتش عاجز است، خرج میکند؟ برای پاسخ به این سؤال باید به ابتدای این یادداشت بازگردیم. هدف یا پولشویی است یا کسب شهرت و رسیدن به اعتبار فرهنگی.
در این سالها هر چه بخش خصوصی بیشتر تضعیف شد، ورود سرمایههای مشکوک هم به تولیدات سینمایی شدت بیشتری گرفت. در دهه 60 تهیهکنندهها در قالب تعاونیها هزینههای تولید را با وام دولتی و سرمایه شخصی تأمین میکردند، حالا چند تهیهکننده بخش خصوصی را میشود سراغ گرفت که با سرمایه خودش وارد عرصه تولید شود؟
اقتصاد بیمار سینمای ایران، بسیاری از تهیهکنندگان را به افرادی تبدیل کرده که کارشان جذب سرمایههای سرگردان است. بخشی از سرمایهها با نیت پولشویی وارد چرخه تولید فیلم سینمایی و سریال نمایش خانگی میشود. در مواردی که درباره هزینههای تولید با ارقامی بسیار اغراقآمیز مواجه میشویم، به احتمال قوی تحت پوشش کار فرهنگی قرار است پول کثیفی تمیز شود. امتیاز معافیتهای مالیاتی حوزه فرهنگ را هم نباید فراموش کرد.
بدهکار به بانک، طلبکار از هوادار
اگر در مورد فیلم سینمایی یا سریال نمایش خانگی میشود برای سرمایهگذاری توجیه اقتصادی یافت در مورد باشگاههای ورزشی سراسر زیانده چه میتوان گفت؟ کیست که نداند هزینهکردن در فوتبال،سود آوری چندانی ندارد؟ وقتی سر مالکیت یک تیم لیگ برتری دعوا به راه میافتد (آن هم هنگامی که هر مدیرعامل قبلی از خود انبوهی بدهی بهجا گذاشته) میشود متوجه شد که در ورود به عرصه باشگاهداری، نه انگیزه فوتبالی محلی از اعراب دارد و نه انگیزه اقتصادی. مدیریت باشگاههای ورزشی که عنوان فرهنگی هم به همراه دارند، گرچه پرهزینه است ولی میتواند توجیهکننده فعالیتهای اقتصادی غیرشفاف باشد. میشود تیمداری کرد و کنارش وامهای کلان گرفت و از بازگرداندنش سر باز زد. در یک شهر کوچک که مهمترین دلخوشی مردمش یک تیم فوتبال است، میشود از این محبوبیت، اعتبار کسب کرد، رانت گرفت و در نهایت هم سر عشق به هواداران کلی منت گذاشت. شهرت، اولین دستاورد مدیرعاملی، عضویت در هیأت مدیره و برعهده گرفتن هزینههای باشگاه است. مردم شاید بسیاری از وزرا را نشناسند ولی همه میدانند که عابربانک فلان باشگاه پرطرفدار کیست. فرد به ظاهر خیری که به باشگاه رقیب کمک مالی میکند و اتفاقا اهل شهرت و جنجال و مطرحکردن خود در رسانهها نیست هم کلی داستان فرامتنی دارد. چه عابربانکی که ستارهها و حتی اسطورههای باشگاه در محضرش حضور مییابند و چه سرمایهداری که در خفا پول خرید بازیکن میدهد، با اهدافی غیرفوتبالی وارد گود شدهاند. آقایان اینقدرها عاشق یا خام نیستند که پولشان را پای فوتبال دور بریزند، که اگر بودند به چنین ثروت و مال و منالی نمیرسیدند و یک کوه قصه پشتسرشان قطار نمیشد. پشت این عکس انداختنها با سلبریتیهای ورزشی و سینمایی، گاهی وقتها نیتهایی جز عشق به فوتبال و سینما نهفته است. گاهی وقتها بخش کوچکی از پول تعمدا دور ریخته میشود تا بخش بسیار بزرگتری «تمیز» شود. و برای تمیزشدن پول چه کاری بهتر از یک سرمایهگذاری به اصطلاح فرهنگی- ورزشی پرهزینه و کمفایده؟حداقل اینکه میشود با استفاده از شهرت و اعتبار به دست آمده از ورود به عرصههایی که مردم به آن علاقهمندند، وامهای کلان گرفت و در پسدادنش اصلا عجله نکرد.