کسبوکار با طلب شفا و رزق
روزگاری نه چندان دور کتیبههای نصبشده بر سردر مغازهها در تهران قدیم، روایتگر شغل ، پیشه و کارکرد این اماکن بود و هر شغل مضمون آیه و کلام نوشته شده روی کتیبه را تحتتأثیر خود قرار میداد. به همینخاطر کتیبههای مغازههای عطاری، املاکی و... با یکدیگر متفاوت بودند.
ورودی هر مکان نخستین و مهمترین حلقه ارتباطی افراد با فضاست و از دو منظر عینی و ذهنی برای افراد حائز اهمیت است. سردرها و کتیبهها ازجمله مؤلفههای عینی است که در همان ابتدای راه از دیگر مؤلفهها پیشی گرفت و توجه مخاطبان را بهخود جلب میکند.
علیرضا عسگری، پژوهشگر که در این زمینه تحقیق کرده است، درباره ویژگیهای کتیبههای مشاغل میگوید: «سردر خانهها و کتیبهها یکی از قسمتهایی بود که حرفه، اعتقادات، باورها و سنتهای گذشته مردم تهران را منعکس میکرد. برای مثال، اگر صاحب خانه به زیارت مکه رفته بود، تصویر درختان سرو را بالای سردر خانهاش گچبری میکرد و مردم با دیدن این تصاویر میدانستند که اینجا خانه یک حاجی است. این ویژگی برای مشاغل و کسبوکار افراد بهویژه در محلههایی مانند بازار، اودلاجان، سنگلج و... هم صدق میکرد. اهالی در کوچه پسکوچههای تهران قدیم وقتی بر پیشانی مغازهای کتیبه «هوالشافی» یا آیه شریف «یا مَنْ اِسْمُهُ دَوآءٌ وَ ذِکرُهُ شِفآءٌ» یا «مَنْ یجْعَلُ الشِّفاءَ فیما یشاءُ مِنَ الاْشْیاءِ» را میدیدند، درمییافتند که با دکان «عطاری» روبهرو هستند. صاحبان این حرفه به تفسیر این فراز از دعای کمیل «ای که نامش دوا و ذکرش شفاست. ای که بنهد شفا را در هر چیزی که خواهد، ای مرهم درد همه دردمندان، لباس عافیت برتن همه بیماران بپوشان. آمین یا ربالعالمین» اعتقاد داشتند و مدام آن را زمزمه میکردند. همچنین تاجران برای کسب روزی بیشتر بر سردر حجرهشان کتیبه «هوالرزاق» و املاکیها هم آیه معروف «هذا من فضل ربی» (این از فضل پروردگار من است) [بخشی از آیه 40سوره نمل] را نصب کردهاند. از این تابلو برای شکرگزاری در سردر مغازهها و هرآنچه خدا عطا کرده استفاده میشد و میان کاسبان این صنف بسیار مرسوم بود. ابعاد این تابلوها هم در تناسب با محل نصب و نیاز مشتری تغییر میکرد.»