• پنج شنبه 1 آذر 1403
  • الْخَمِيس 19 جمادی الاول 1446
  • 2024 Nov 21
شنبه 26 آبان 1403
کد مطلب : 240598
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/vgED8
+
-

تهران منهای مدیریت

درباره کتاب تهران جان؛ مهدی قزلی و مکرمه شوشتری

نگاه
تهران منهای مدیریت

سیدمحمدحسین حجازی- مدیرعامل منطقه فرهنگی و گردشگری عباس آباد

تهران شهر بی‌دفاعی ا‌ست. اشتباه نکنید. درباره سامانه‌های پدافندی صحبت نمی‌کنم؛ درباره شخصیت تهران صحبت می‌کنم. معادله غیرقابل حل این است که عموم ما غیرتهرانی‌ها به این شهر آمده‌ایم و اینجا بساط کرده‌ایم و از دست این شهر شکایت داریم. از آلودگی هوا ، ترافیک ، قیمت بالای خدمات و حتی این اواخر  ازکمبود آب آن می‌نالیم، اما به یک معنا ما هم در این باری که روی شانه‌های تهران سنگینی می‌کند، سهیم هستیم. این وسط کمترین ادای دین به تهران این است که مهاجران از تهران بگویند. خواندن نوشته‌های غیرتهرانی‌هایی که تهران را دوست دارند، لازم است؛ انگار دارند یک حقیقت کمتر گفته‌شده را با صدایی بلند تکرار می‌کنند: شهر تهران در مصائبی که برایش به‌وجود آمده، بی‌تقصیر است. اتفاقا این شهر با‌شخصیت میزبان ده‌ها میلیون ایرانی بوده ‌و سرانجام توانسته ‌است وضعیت‌شان را بهبود دهد. نشانی‌اش همه ماهایی هستیم که توی تهران جا خوش کرده‌ایم و ته قلبمان بی‌آنکه به کسی بگوییم، این شهر را دوست داریم. نمی‌دانم می‌ترسیم چه‌کسی سوءاستفاده کند که نمی‌گوییم تهران را دوست داریم. نمی‌گوییم اگر تهران بد بود که باید تا الان ترکش می‌کردیم. تهران جان با نوشته‌های کوتاهش از نویسنده‌های مختلف ما را با تصویری مهربان از تهران روبه‌رو می‌کند؛ شهری که آدم‌های تازه را به‌راحتی می‌پذیرد. بیشتر نویسنده‌ها نخستین تصویرشان از تهران را نوشته‌اند؛ آنها وقتی بچه بود‌ند با حیرت به این شهر بزرگ نگاه می‌کردند. تصاویری را که تا آن موقع از تلویزیون می‌دیدند، بعدتر از نزدیک لمس می‌کردند. بعید می‌دانم شهر دیگری در ذهن‌مان باشد که نخستین تصویرمان از آن شهر را اینطور شفاف به‌خاطر سپرده باشیم. همین نشان می‌دهد تهران چه اتفاق مهمی است و چطور می‌سازدمان.
تهرانی‌بودن به این ربط دارد که کجا ایستاده باشی. اگر در عمق بازار تهران در حال خرید باشی، اهل این شهر نیستی و تهرانی‌نبودنت زود لو می‌رود. اگر لب ساحل مازندران ایستاده باشی و یکی از زمین‌های نزدیک آب چشمت را گرفته باشد، تو تهرانی هستی که آمده‌ای ‌آنجا را «خراب» کنی؛ حال آنکه شاید واقعا برای آباد‌کردن رفته باشیم. تماما با ایده شاعر- نویسنده‌ای که در مازندران برای تغییر کاربری غیرمجاز می‌جنگیده است، موافق نیستم. با مبارزه با تغییر کاربری غیراصولی مشکلی ندارم، با آن نگاه مسئله دارم. این اندازه می‌فهمم که خوشنامی در این است که آدم علیه ویلا و راه‌سازی در طبیعت و هتل‌سازی در کوه‌ها و کنار دریا صحبت کند؛ اما پیدا‌کردن آن تعادل کار سختی ا‌ست... مرز بدنامی و خوشنامی مهم است؛ در بسیاری از شهرهای ساحلی مازندران و گیلان هنوز هم حتی یک هتل استاندارد وجود ندارد؛ این فاجعه نیست؟ برای این چه‌کسی باید بجنگد؟
دارم می‌افتم توی وادی نقد؛ حال آنکه دوست ندارم این تصویر و حال خوشی که از خواندن کتاب ممکن است پیدا کنید، به‌هم بخورد. اما این یک جمله را دوست دارم بگویم که با «آه» کشیدن برای شهرستان مخالفم. معنی تهران‌بودن این نیست که برای شهرستان آه بکشیم... ایران آنقدر کشور نامناسبی برای رفت‌وآمد نیست؛ می‌توان هم تهرانی بود هم شهرستانی.
خیابان، خانه‌ دوم تهرانی‌هاست، اما کمتر از این خانه دوم صحبت شد. وقت‌هایی که تلف شد یا اینکه ساخته شد، در متن غایب است. انگار دوست نداریم وقت خاطره تعریف‌کردن اوقاتمان تلخ باشد یا آن لحظه‌های سخت را نقل کنیم. ولی این به این معناست که مسیرها مهم نیستند. مسیرها در هر صورت باید بهینه شوند. تهران باید شهر بهتری باشد برای زندگی. درست یا نادرست، بسیاری از ما، تهران را برای زندگی انتخاب کرده‌ایم. نمی‌توان کسی را شماتت کرد یا تحت فشار قرار داد؛ بلکه باید شهر را تبدیل به محیط دوستدارانه‌تری کرد. تهران با مدیریت تهران فرق دارد. ما تهران را دوست داریم اما نباید مدیریت تهران را فراموش کنیم. دومی کم‌چالشی نیست.
جدا از لحظه‌های خوبی که با مطالعه تهران جان پیدا کرده‌ام، بد نیست 2نکته را بگویم؛ یکی اینکه دوست دارم بدانم آیا هیچ‌کدام از این نویسنده‌ها اهل همدان هستند یا نه. تنها یکجا یکی می‌خواست دانشگاه را همدان انتخاب کند چون به استان کرمانشاه نزدیک بود؛ جای دیگری صحبت از مسقط الرأس همدان نشد. هر کس دیگری هم توی متن می‌تواند پی رد پای شهرش باشد.
نکته‌ دوم اینکه حس می‌کنم جلد کتاب کمی از تهران جان دور است. با اینکه تعمد را پشت این انتخاب خشن درک می‌کنم تا آن حالت دوگانه ما نسبت به تهران را نشان دهد، ولی حق تهران بود که در حد یک کتاب روایت، جلد سرخوشانه‌تری می‌داشت.

 

این خبر را به اشتراک بگذارید