• سه شنبه 11 دی 1403
  • الثُّلاثَاء 29 جمادی الثانی 1446
  • 2024 Dec 31
پنج شنبه 17 آبان 1403
کد مطلب : 239861
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/DR3Gx
+
-

پاسخ به چند ابهام درباره سیاست خارجی چین و روسیه

نگاه
پاسخ به چند ابهام درباره سیاست خارجی چین و روسیه

مهدی خورسند؛ تحلیلگر مسائل بین‌الملل

در روزهای گذشته مواضعی از سوی برخی رسانه‌ها و جریانات سیاسی درخصوص عدم‌موضع‌گیری شفاف روسیه و چین در قبال حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شده که بیشتر از آنکه منافع ملی را در سطور سیاهه‌شان ببینیم، حب و بغض حزبی در آنها نهفته است. رفتار کشورها در نظام بین‌الملل وابستگی مستقیم به منافع ملی آنها دارد و هیچ بازیگر عقلایی در نظام بین‌الملل از این قاعده مستثنا نیست. حال اینکه کشورها منافع‌شان در چه حوزه‌ای و در چه سطحی است به رویکرد آنها، تعریف عمق استراتژیک و اهداف راهبردی آنها بازمی‌گردد.
 پیش از آنکه به تحلیل رفتار بازیگران فرامنطقه‌ای در غرب‌آسیا بپردازیم، لازم است به این نکته هم اشاره کنیم که برای بررسی رفتار هر بازیگری باید ابتدا عینک حب و بغض حزبی را کنار بگذاریم و با عینک منطقی و مبتنی بر اصول و اساس نظام بین‌الملل این رفتارها را مورد بررسی قرار دهیم.
وقتی درباره بازیگران بزرگ یا اصطلاحا قدرت‌های بزرگ بین‌المللی صحبت می‌کنیم باید بپذیریم آنها در نقاط مختلف دنیا منافعی برای خود تعریف می‌کنند که این منافع گاهی با دیگر رقبای خودشان و کشورهای آن منطقه در تفاوت و بعضا در تضاد نیز هست. جمهوری اسلامی ایران هم از این قاعده مستثنا نیست و مانند دیگر قدرت‌های بزرگ بین‌المللی در مناطق مختلف دنیا منافعی برای خود تعریف کرده که شاید این منافع با دیگر قدرت‌ها در تفاوت یا تضاد باشد. اما اینکه تصور کنیم برخی بازیگرانی که شاید در نظام بین‌الملل در یک اصل واحد که آن‌هم حذف نظام تک‌قطبی و عبور از هژمونی آمریکا در دنیاست، نگاه و نظر واحد باید داشته باشند، کاملا امری سطحی است و نشان از آن دارد که شناختی از ساخت نظام بین‌الملل در طرح‌کننده چنین دیدگاهی وجود ندارد.
اخیرا عدم‌موضع‌گیری سریع و محکوم کردن چین و روسیه علیه حمله رژیم صهیونیستی به ایران، دستاویزی برای برخی جریانات سیاسی داخلی شده تا نسبت به رویکرد شرق‌گرایی ایجاد شده در نظام، انتقام‌گیری کنند و بغض بگشایند. این در حالی است که بیشتر «منافع ملی را قربانی منافع حزبی می‌کنند.» برخی عباراتی چون «انتظار داشتن از چین و روسیه» در نظام بین‌الملل نه‌تنها معنا و مفهومی ندارد، بلکه باید از دایره واژگان رسانه‌ای ایران نیز رخت ببندد. پیش از آنکه ببینیم روسیه و چین چه رویکرد و منفعتی در روابط با ایران یا رژیم صهیونیستی تعریف کرده‌اند، لازم است بدانیم رویکرد این بازیگران بزرگ بین‌المللی به منطقه غرب‌آسیا چیست. پس از تغییر راهبرد آمریکا از غرب‌آسیا به شرق و در پیش گرفتن راهبرد ایندوپاسیفیک، روسیه و چین تلاش کردند سریعا جای آمریکا را در منطقه غرب‌‌آسیا پر کنند و از مسیر تنش‌زدایی به منافع خود دست یابند. چینی‌ها پروژه‌های بزرگی را در بنادر منطقه غرب‌آسیا تعریف کردند و حتی این سرمایه‌گذاری در سرزمین‌های اشغالی هم صورت گرفت. سرمایه‌گذاری عظیم چین در دریای مدیترانه و ساخت 2بندر چند میلیارد دلاری در نزدیکی مناطق بحرانی رژیم صهیونیستی (حیفا و شهر ساحلی اشدود در نزدیکی تل‌آویو)، باعث افزایش نگرانی دولت آمریکا از تبعات این سرمایه‌گذاری نیز شده است.
پس از آغاز جنگ دوم روسیه و اوکراین و تحریم‌های زیاد غرب علیه روسیه، سرمایه‌های روسی سریعا به سمت غرب‌آسیا سرازیر شد و در حوزه‌های نفتی و گازی و نیروگاهی سرمایه‌گذاری‌های کلانی در غرب‌آسیا صورت گرفت و از سمت دیگر از دیرباز و از جنگ اول روسیه و اوکراین در سال2014، رژیم صهیونیستی یکی از بازیگران کمک‌کننده به روسیه برای فرار و دور زدن تحریم‌های غرب بوده است و اینها تنها بخش کوچکی از درهم‌تنیدگی اقتصادی و منافع بسیاری است که روسیه و چین در منطقه غرب‌آسیا ایجاد کرده‎‌اند، اما در طرف مقابل، هر بار صحبتی از جذب سرمایه‌گذاران روس یا چینی می‌شود، همین رسانه‌هایی که امروز سودای عدم‌موضع‌گیری شفاف چین و روسیه را سر می‌دهند، از فروش بنادر و سرزمین ایران می‌گویند! یادمان نرود، چینی‌ها قبل از اینکه سراغ توسعه بنادر رژیم صهیونیستی و دیگر مناطق غرب‌آسیا بروند، سال2016 با پیشنهاد سرمایه‌گذاری 50میلیارد دلاری به تهران آمدند.‌ ای کاش از مقامات دولت وقت سؤال شود که چه بر سر آن پیشنهاد آمد؟ ‌ای کاش سؤال شود تهدید اروپا یا آمریکا بود که به این بسته پیشنهادی پشت پا زدید؟ هم چین و هم روسیه برای توسعه و راهبردهای جهانشمول خود به مسیرهای ترانزیتی نیاز مبرم دارند و وقتی نه خودمان مسیرهای ترانزیتی داخلی را تکمیل می‌کنیم و نه رغبتی برای جذب سرمایه خارجی داریم، گلایه از سرمایه‌گذاری چین و روسیه در دیگر نقاط منطقه، کاملا بی‌معناست.
رویکرد روسیه و چین در غرب‌آسیا، رویکرد ایجاد ثبات و حفظ تمامیت ارضی کشورهاست. ورود روسیه در کنار جمهوری اسلامی ایران برای حفظ حاکمیت قانونی سوریه یا میانجیگری چین برای عادی‌سازی روابط ایران و عربستان از مصادیق بارز رویکرد این دو کشور برای حفظ ثبات و تمامیت ارضی کشورهای منطقه است. روسیه و چین به‌درستی می‌دانند که «سرمایه از ناامنی گریزان است.» بنابراین به‌دنبال حفظ آرامش برای ثمردهی بیشتر سرمایه‌گذاری‌های خود هستند. قضاوت این دو کشور با عینک ایدئولوژیک و منطق ناصواب رسانه‌ای، چیزی جز بغض‌گشایی بی‌ثمر نیست.
باید بپذیریم که با چین و روسیه شراکت راهبردی نداریم، بلکه سطح روابط و رایزنی‌های ما در حال رسیدن به مرحله راهبردی است و بین این دو تفاوت شایانی وجود دارد. سطح متفاوتی از نوع نگاه بین ایران، روسیه و چین به مقوله رژیم صهیونیستی وجود دارد. جمهوری اسلامی ایران این رژیم دشمنی می‌‎داند که باید موجودیتش از بین برود، اما چین و روسیه به این رژیم به‌عنوان شریک تجاری می‌نگرند. این در شرایطی است که نه میزان وابستگی اقتصادی معناداری با چین و روسیه تعریف کرده‌ایم و نه توانسته‌ایم نگاه ایدئولوژیک خود را به طرفین روسیه و چین تحمیل کنیم. در این فضا، «انتظار داشتن» از روسیه و چین یک امر بیهوده و غیرعقلانی است و همین مراودات اقتصادی موجود را نیز با حب و بغض حزبی و سیاسی، به خطر می‌اندازیم. کمااینکه روسیه و چین در نشست‌های اخیر شورای امنیت سازمان ملل علی‌الخصوص در 10سال گذشته، راهبرد متفاوتی از قبل در پیش گرفته و در بسیاری از بزنگاه‌ها، آرای تاریخی‌ای در حمایت از ایران داشته‌اند. حتی در تنش پینگ‌پنگی اخیر بین ایران و رژیم صهیونیستی، پس از حمله ایران به سرزمین‌های اشغالی و اقدام بالعکس این رژیم علیه ایران، مواضع حمایتی و مشخص از حاکمیت جمهوری اسلامی ایران داشتند و این «انتظار» موضع‌گیری قاطعانه‌تر، آن هم از کشورهایی که شراکت راهبردی با ایران ندارند، امری غیرعقلانی و غیرمنطقی است.

 

این خبر را به اشتراک بگذارید