رسم همسایگی در مراسم سمنوپزان
موضوع: سمنوپزان
ویژگی: رسم و رسوم خاص اهالی راهآهن برای حاجتروا شدن
***
روایت همسایگی در کوچه و خیابانهای محله راهآهن زمانی که به رسم سمنوپزان محله میرسیم شکل دیگری به خود میگیرد. همه آستین بالا میزدند تا سمنوی نذری پخته و در محله پخش شود. خجستهخانم سالها پیش برای حاجتروا شدن نذر میکند تا سمنو بپزد و میان اهالی محله راهآهن پخش کند. همین نیت او باعث میشود سمنوپزان او مشهورترین نذری محله شود. علیاصغر فراهانی روایت سمنوپزان در خانه مادریاش را اینگونه روایت میکند: «یادم نمیآید مادرم این نذر را چه زمانی آغاز کرد، ولی به خوبی یاد دارم که روز سمنوپزان، بهترین روز زندگی من و بچههای محل بود. یک دورهمی محلی در خانه کوچک ما شکل میگرفت و هر کس سعی میکرد کاری انجام دهد.»
آماده کردن وسایل سمنوپزان از اواخر زمستان با خرید کیسههای گندم در خانه خجستهخانم شروع میشد. فراهانی میگوید: «گندمها را از تفرش سفارش میدادند. بعد در ۳۰ تا ۴۰ مجمعه بزرگ پهن میکردند و هرکدام از همسایهها مجمعهای را میگرفت و در زیرزمین خانهاش میگذاشت. در اردیبهشت گندمها سبز میشد و یکییکی مجمعهها به خانه ما برگردانده میشد. زنی به نام خورشید خانم تبحر خاصی در سمنو پختن داشت. زنهای همسایه همه هاون به دست به خانه ما میآمدند. خورشید خانم سبزههای گندم را تکهتکه میکرد و در هاونها میانداخت. زنها هم روی تکه سبزهها میکوبیدند. بعد خورشید خانم آنها را با دست گلوله میکرد و فشار میداد تا شیره آنها خارج شود و در نهایت شیره را داخل دیگ سمنو میریخت.»
آن روز هرکسی حاجت و نذری داشت به خانه خجستهخانم میآمد. یکی شام مهمانها را میآورد و دیگری بادامی را که برای سمنو درنظر گرفته بود در دیگ میریخت، اما در این میان رسم جالبی وجود داشت که فراهانی در مورد آن میگوید: «زمانی که سمنو روی اجاق هیزمی قرار میگرفت از همان ابتدا عدسی را زیر زبان میگذاشتند و تا زمانی که سمنو به جوش نمیآمد حرف نمیزدند.»
فراهانی در ادامه از مادربزرگش، قمرخانم یادی میکند؛ بانویی که در میان اهالی محله بسیار مورد احترام بود: «خانه مادربزرگم خانه بزرگی بود و درهایش روی اهلی محل بسته نمیشد. اگر کسی فوت میکرد یا قرار بود نوزادی متولد شود سراغ او میفرستادند و دختر و پسر محله با مشورت و صلاحدید قمرخانم به خانه بخت میرفتند. قمرخانم همیشه به همسایگی و همدلی با اهالی محله تأکید میکرد و خودش برای هرکاری پیشقدم میشد.»