• جمعه 14 اردیبهشت 1403
  • الْجُمْعَة 24 شوال 1445
  • 2024 May 03
یکشنبه 31 تیر 1397
کد مطلب : 23896
+
-

بهتر است پای اخلاق را وسط نکشیم

گفت‌وگوی تحلیلی با محمدمنصورهاشمی، نویسنده و پژوهشگر حوزه فلسفه درباره دلالی و ارتباط آن با اقتصاد بیمار

بهتر است پای اخلاق را وسط نکشیم

زهرا رستگارمقدم

محمدمنصور هاشمی، نویسنده و پژوهشگر حوزه فلسفه، ادبیات و دین است و عضو هیأت علمی بنیاد دائره‌المعارف اسلامی. با او درباره وضعیت اقتصاد و نسبت آن با روحیه جمعی صحبت کرده‌ایم؛ درباره بازار ملتهب و نگرانی افراد نسبت به سرنوشت مالی‌شان. اینکه با همه این نگرانی‌ها بر سر اخلاق در جامعه چه خواهد آمد و اساسا باید نگران آن بود یا خیر؟ از هاشمی خواستیم با نگاهی فلسفی به این پرسش‌ها پاسخ بدهد.

 مردم این روزها سکه، دلار و خودرو می‌خرند و در خانه پس‌انداز می‌کنند. این مردم را می‌توان به 2 دسته تقسیم کرد؛ کسانی که در فکر آن هستند که سرمایه‌شان کم نشود و عده‌ای که می‌خواهند یک‌شبه در بازار ملتهب پولدار شوند. این دسته کسانی هستند که منافع شخصی را بر منافع ملی ترجیح می‌دهند. در حالی‌که خیلی از آنها ساز ناسیونالیست بودن‌شان همواره کوک است و شعارهای وطن‌دوستی می‌دهند. چطور می‌توان هم دلال بود، هم ناسیونالیست؟ این شکاف چگونه به‌وجود آمده است؟

از منظر فلسفی پیش از هر چیز باید دلالت‌های هر مفهوم مورد بحث را روشن کرد. دلالی در زبان فارسی 2 نوع دلالت و معنا دارد؛ دلالت و معنای فنی اقتصادی و دلالت و معنای عرفی. در معنای نخست، دلالی نوعی فروش خدمات است. دلال واسطه می‌شود 2 نفر که امکان ارتباط اقتصادی دارند با یکدیگر مرتبط شوند و حق‌العمل این وساطت و فروش خدمات را می‌گیرد. در این معنا، دلالی شغلی است کنار سایر مشاغل. اگر در حوزه‌ای فایده و کارکرد داشته باشد باقی می‌ماند و اگر نه، طبعاً طرفین مجبور نیستند خدماتی را بخرند که برایشان فایده‌ای ندارد. اما در معنای عرفی دلال، موجود بی‌فایده‌ای است که تولیدکننده نیست و ارتباط تولیدکننده و مصرف‌کننده را نیز تسهیل نمی‌کند و چه‌بسا آن را مخدوش کند و گاهی به احتکار روی می‌آورد. در شرایط اقتصادی سالم و در بازار آزاد و ایده‌آل، این دومی چون کارکرد و فایده ندارد اصلاً نباید مشتری داشته باشد و به‌طور طبیعی باید از چرخه اقتصادی حذف شود. اگر چنین نمی‌شود در سازوکار اقتصاد و سلامت و آزادی بازار مشکلی وجود دارد. اگر بازاری ثبات نداشت و در آن انواع و اقسام رانت‌ دخالت می‌کرد طبیعی است که در آن دلالی به این معنای دوم به‌وجود بیاید. وقتی زمینه چیزی وجود داشته باشد حتماً همیشه کسانی هم هستند که از آن زمینه استفاده یا سوء‌استفاده کنند. حالا اینها ممکن است هر شعاری هم بدهند، چه درباره ملیت و چه دین و چه انسانیت. اینکه چرا این شعارها را می‌دهند، در سطوح مختلف جامعه‌شناختی و روانشناختی قابل تحلیل است؛ مثلاً ممکن است این نوع شعاردادن‌ها کارکرد اجتماعی داشته باشد برای موجه جلوه‌دادن خود و رانت‌خواری بیشتر، یا کارکرد روانشناختی داشته باشد برای فرایند جبران و سرپوش گذاشتن بر وجدان.

 دلال شدن آحاد ملت؛ این جمله‌ای است که این روزها زیاد می‌شنویم. آیا می‌توان از چنین گزاره‌ای استفاده کرد و اگر چنین باشد، این فعل چه بخشی از اخلاق در جامعه را نشانه گرفته است؟

چنان‌که گفتم دلالی به‌معنای درست اقتصادی‌اش فی‌نفسه بد نیست و با اخلاق منافاتی ندارد. دلالی به این معنا شغلی است که در مجموعه مشاغل خدماتی قرار می‌گیرد. طبیعتاً به‌این‌معنا آحاد ملت نمی‌توانند دلال باشند یا بشوند چون بازار اشباع می‌شود و سودی در این کار نخواهد بود. به‌معنای دوم و منفی کلمه نیز همه ملت نه دلال هستند و نه می‌توانند باشند. رانت و احتکار و مانند اینها نه در دسترس همه هست و نه انسان‌های خلاق و اخلاقی و اهل اصول علاقه‌ای به این کارها دارند. اما اینکه مردم جامعه‌ای برای حفظ دارایی‌شان آن‌ را تبدیل کنند به چیزهایی که ارزش خود را از دست نمی‌دهد یا کمتر از دست می‌دهد آنها را دلال نمی‌کند. در چند دهه اخیر نسلی رشدکرده و وارد اقتصاد شده است که از کودکی‌اش تا امروز یکسره شاهد بی‌ارزش‌ترشدن شدید پول ملی‌اش بوده است، طبیعی است که این نسل سعی کند پولش را تبدیل کند به چیزی که با آن اصل سرمایه‌اش محفوظ بماند. وقتی نه طلا و ارز که حتی کالاهایی مصرفی مثل خودرو و موتور را در ایران، پس از چند سال استفاده، می‌شود گران‌تر از روز خرید، فروخت، نمی‌شود از مردم توقع داشت پول‌شان را صرف سرمایه‌گذاری در بازارهای پرسودتر و باثبات‌تر نکنند و بروند مثلاً پولشان را بگذارند بانک تا به‌رغم سود ظاهرا بالایی که می‌گیرند، در حقیقت در شرایطی که تورم بیش از سود بانکی است، از اصل سرمایه‌شان کاسته شود. به‌نظرم در اینگونه شرایط بهتر است پای اخلاق را وسط نکشیم. عموم مردم ممکن است در بسیاری زمینه‌ها اخلاقی باشند اما نخواهند به لحاظ اقتصادی ضرر کنند. وقتی شرایط اقتصادی سالم باشد رفتارهای اقتصادی هم سالم خواهد بود.

 چه نشانه‌هایی را می‌توان در جامعه‌ای که مردم به سمت دلالی یا سود بی‌زحمت می‌رود، رصد کرد؟ این جامعه چه تفاوتی با جامعه‌ای دارد که به منافع ملی‌اش فکر می‌کند؟

در جامعه سالم منافع مشروع افراد منافاتی با منافع اجتماعی ملت ندارد بلکه اینها در یک راستا قرار می‌گیرند. کارآفرین خلاقی که در حال سرمایه‌گذاری و خلق سرمایه بیشتر و ایجاد اشتغال و تولید و فروش کالا یا خدمات است در چنین جامعه‌ای، هم خودش سود خلاقیت و سرمایه‌گذاری و فعالیتش را می‌برد و هم جامعه از قِبل خلاقیت و سرمایه‌گذاری او منتفع می‌شود و سود می‌برد. اگر شرایط به‌گونه‌ای بود که چنین فردی آینده‌ای نداشت و در عوض، کندن و بردن از یک اقتصاد دولتی ناکارآمد و رانت‌خواری و زد و بند نتیجه می‌داد شرایط اقتصادی و اجتماعی جامعه سالم و کارآمد نیست. در شرایط ناسالم و ناکارآمد هم افراد ناسالم می‌روند سراغ درآمدهای نامشروع. سوءتفاهم نشود، نمی‌خواهم به هیچ وجه از مسئولیت اخلاقی تک‌تک افراد جامعه بکاهم. هر فرد به‌عنوان فرد باید پاسخگوی رفتارش در برابر قوانین جامعه و نیز وظایفش در مقام شهروند و عضو یک ملت باشد. اما این مسئله را نباید با مسائل ساختاری خلط کرد. راه‌حل مشکلات اقتصادی یک جامعه در وهله اول دعوت مردم به اخلاق و پیش‌چشم‌داشتن تکالیف ملی نیست بلکه رفع زمینه‌های امکان فساد و اصلاح ساختارهای معیوب و ناکارآمد است. متأسفانه ما در درک علوم انسانی به‌طور کلی و اقتصاد به‌طور خاص مشکل داریم چون به‌جای اینکه درباره انسان‌های واقعی حرف بزنیم درباره انسان‌هایی اخلاقا آرمانی حرف می‌زنیم، درحالی‌که اگر جامعه متشکل از چنین انسان‌های وارسته‌ای بود اصلاً نیازی نبود پول و محاسبه و دادوستد اقتصادی شکل بگیرد. در یکی از مقالات کتاب «اندیشه‌هایی برای اکنون» کم‌وبیش به‌تفصیل به این مشکل پرداخته‌ام و در اینجا آن مطالب را تکرار نمی‌کنم. فقط تأکید می‌کنم انسانی که ما در علوم‌انسانی می‌شناسیم انسانی واقعی است با رفتارهای معمولش. ساختارهای اقتصادی درست، برای چنین انسان‌هایی با چنین رفتارهایی طراحی شده است. بخشی از همان مردمی که برای موفقیت‌های ملی بیشترین هیجانات را نشان می‌دهند می‌توانند همانهایی هم باشند که در شرایط نبود ثبات اقتصادی ترجیح می‌دهند طلا و ارز ذخیره کنند، چنین اشخاصی نه بی‌اخلاق‌اند نه خیلی‌اخلاقی، نه وطن‌فروشند نه وطن‌پرست. آدم معمولی‌اند. ساختارها که درست باشد آنها هم رفتارهای درست نشان می‌دهند.
 

این خبر را به اشتراک بگذارید