• یکشنبه 4 آذر 1403
  • الأحَد 22 جمادی الاول 1446
  • 2024 Nov 24
سه شنبه 1 آبان 1403
کد مطلب : 238301
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/j2pqy
+
-

وفاق قومیتی و دینی

نگاهی کوتاه به تبارشناسی مردم تهران

گزارش
وفاق قومیتی و دینی

 مهرشاد کاظمی-روزنامه‌نگار

تهران شهری که در طول سده‌های گذشته، گنجینه‌ای از فرهنگ‌ها و تمدن‌ها را در خود جای داده، امروزه نیز همچون گذشته، پذیرای مهاجران از سراسر ایران است و به آنها فرصت می‌دهد تا در کنار هم زندگی کنند و به رشد و شکوفایی برسند. تهران، نماد وفاق قومی، مذهبی و امید و آینده‌ای روشن برای ایران است.

نخستین مهاجرت
نخستین مهاجرت به تهران بعد از حمله مغولان به ری در سال۶١٧هـ.ق صورت گرفت. پس از این حمله و ناامنی در ری، بسیاری از اهالی آنجا به‌خصوص شیعیان به روستاهای شمالی آن روزگار ازجمله روستای تهران مهاجرت کردند و در جنوب بازار بزرگ امروزی حوالی امامزاده اسماعیل اسکان یافتند.
با انتخاب تهران به‌عنوان پایتخت ایران در سال۱۲۰۰ هجری قمری، این شهر وارد دوران جدیدی از رشد و توسعه شد. این تحول شتابان که با مهاجرت گسترده از سایر نقاط کشور همراه بود، سؤالات بسیاری را درخصوص ترکیب جمعیتی و تنوع قومی و مذهبی ساکنان این کلانشهر نوظهور ایجاد کرد. با وجود اهمیت این موضوع، تاکنون پژوهش‌های جامعی درخصوص تبارشناسی جمعیت تهران در دوره قاجار صورت نگرفته است. البته، برخی اسناد تاریخی می‌توانند به‌عنوان منابع اولیه در این زمینه مورد استفاده قرار گیرند. ازجمله این اسناد می‌توان به «صورت عدد خانه‌ها و سایر بناهای دارالخلافه تهران در سال۱۸۵۳»، «تشخیص نفوس دارالخلافه» تالیف عبدالغفار نجم الدوله و «کتابچه تعداد نفوس محلات دارالخلافه» اشاره کرد. این منابع، هرچند حاوی اطلاعات ارزشمندی در باره جمعیت تهران در دوره‌های مختلف هستند، اما به‌دلیل محدودیت‌های زمانی و روش‌های جمع‌آوری داده‌ها، نمی‌توانند به‌تنهایی پاسخگوی تمام پرسش‌های ما باشند.

کانون توجه سیاسی، اقتصادی و فرهنگی
انتقال پایتخت به تهران در اواسط قرن دوازدهم هجری قمری، تحولات شگرفی را در بافت جمعیتی این شهر رقم زد. تهران، با موقعیت جغرافیایی استراتژیک و حمایت حاکمان قاجار، به سرعت به کانون توجه سیاسی، اقتصادی و فرهنگی ایران بدل شد. این تحول، همراه با عوامل متعدد دیگری، منجر به رشد چشمگیر جمعیت تهران شد. نخستین برآوردهای قابل اعتماد از جمعیت تهران به سفرنامه‌های جهانگردان اروپایی در قرن نوزدهم بازمی‌گردد. اولیویه جهانگرد فرانسوی، در زمان سلطنت آغامحمدخان قاجار، جمعیت تهران را 15هزار نفر تخمین زد. 13سال بعد در ١٨١٠م. سر‌ویلیام اوزلی جمعیت تهران را بین 40تا 60هزار نفر برآورد کرده است. این جمعیت با احتساب نظامیان است که در شهر هستند و با حرکت شاه به نقاط دیگر ایران از این جمعیت کاسته می‌شود. لیدی شیل، همسر سفیر انگلیس که در ابتدای سلطنت ناصرالدین‌شاه در سال۱۸۵۰ به تهران آمده جمعیت این شهر را ۸۰هزار نفر ذکر کرده است. این رقم در طول نیمه دوم قرن نوزدهم به‌طور چشمگیری افزایش یافت ‌به‌طوری که در اواخر این قرن، جمعیت تهران به کمی بیش از 155هزار نفر رسید. در اوایل قرن بیستم نیز این روند رو به رشد ادامه یافت و در سال۱۳۰۱ شمسی، جمعیت تهران به بیش از 196هزار نفر رسید. البته این آمار، نظامیان، محبوسین و ایتام دارالمساکین را شامل نمی‌شد. با احتساب این گروه‌ها، جمعیت تهران به 212هزار نفر می‌رسید. در نهایت، در سرشماری سال۱۳۱۸ شمسی، در اواخر دوره پهلوی اول، جمعیت تهران به عدد قابل‌توجه 540هزار نفر رسید.
تهران، در طول تاریخ خود شاهد مهاجرت‌های گسترده‌ای بوده است. مهاجرانی که از گوشه و کنار این سرزمین به‌سوی نور امید و فرصت‌های نو به پایتخت می‌شتافتند. اما این مهاجرت بی‌وقفه، در تقابل با مرگ‌ومیر گسترده، به‌ویژه در دوره‌هایی که بیماری‌هایی چون وبا شهر را فرامی‌گرفت، قرار داشت. کنت دو گوبینو، جهانگرد فرانسوی، در توصیف هولناک خود از تهران در سال۱۸۵۶، از مرگ یک‌سوم جمعیت شهر بر اثر وبا سخن می‌گوید.

تسلط طایفه‌های قدرتمند بر املاک
داده‌های سال۱۸۵۳ میلادی حکایت از تسلط طوایف قدرتمند بر املاک تهران دارند. افشارها، قاجارها، عرب‌ها، ترکمن‌ها و طوایف دیگری همچون خلج، کردبچه، شاهسون، بختیاری، کرد، ترک مافی، کلهر، گرجی و گروسی بیشترین سهم را از مالکیت منازل پایتخت در آن دوران به‌خود اختصاص داده بودند.
نقشه کرشیش، تصویری روشن‌تر از بافت قومی تهران در سال۱۲۷۵ هجری قمری به‌دست می‌دهد. کوچه‌ها و محلات بسیاری در تهران به نام طوایف مختلف نامگذاری شده بودند که نشان از اسکان گروه‌های گوناگون قومی و مذهبی در این شهر دارد. ازکوچه شیرازی‌ها در سنگلج و چال میدان و کوچه افشارها در محله چال میدان‌ و کوچه دیگری منسوب به افشارها در شمال سنگلج گرفته تا محله‌های عرب‌ها در گوشه شمال غربی عودلاجان، محله باجمانلوها در شمال غرب سنگلج، محله ترکمن‌ها در جنوب سنگلج و کمی بالاتر تکیه و محله‌ قمی‌ها و محله و تکیه خلج‌ها در سنگلج، دیگر کوچه قراقانی‌ها در محله چاله میدان، کوچه شام‌ بیاتی‌ها در شمال عودلاجان، کوچه خدابنده‌لو در غرب عودلاجان‌، ایل قاجار در غرب ارگ حکومتی در محله حیاطشاهی و پیروان سایر ادیان مانند محله یهودی‌ها در عودلاجان، کوچه ارامنه در جنوب بازار و محله ارامنه در سنگلج وگذر درخونگاه که بخش‌ قابل توجهی از جغرافیای تهران آن روز را تشکیل می‌دادند.

سه‌چهارم کل جمعیت؛ شهروندان غیرتهرانی
در اواخر قرن نوزدهم، تهران به شهری پررونق و مهاجرپذیر بدل شد. براساس سرشماری سال۱۲۸۶ قمری، جمعیتی بالغ بر ۱۵۵۷۳۶نفر در این شهر ساکن بودند. این جمعیت متنوع، از قاجاریان با ٢٠٠٨نفر و تهرانی‌های اصیل و یا در تهران که متولد شده با ٣٩٢۴۵نفر گرفته تا اصفهانی‌ها با ۹۹۵۵نفر و آذربایجانی‌ها با ۸۲۰۱نفر تشکیل شده بود. همچنین‌۸۷۸۴۷نفر از سایر نقاط ایران همچون کاشان‌، شیراز‌ و منطقه عراق عجم (استان مرکزی امروزی) به تهران مهاجرت کرده بودند. این آمار نشان می‌دهد سه‌چهارم کل جمعیت تهران، شهروندان غیرتهرانی ‌ و از این میان 6/7درصد اصفهانی، 5/6درصد آذربایجانی، 4/1درصد قاجارها یعنی طایفه قوم حکومتگر بودند و سایر مناطق مثل اهالی کاشان، شیراز و... 56/4درصد جمعیت را تشکیل می‌دادند. همچنین در دوره قاجار پیروان سایر ادیان در تهران زندگی راحت و بدون مزاحمتی داشتند، ژی.ام.تانکوانی جهانگرد فرانسوی که ۱۸۰۷م در زمان فتحعلی‌شاه به تهران آمده نوشته است: «اعتراف می‌کنم که ایرانیان مردمی زنده‌دل و دوست‌داشتنی هستند و از تعصب جاهلانه که در پاره‌ای موارد موجب دوری ما از عثمانی‌ها می‌گردد، در آنها اثری دیده نمی‌شود. در ایران امروز، یک مسیحی، یک مسلمان، یک یهودی و یک زرتشتی، همه تقریبا به یکسان از حمایت دولت برخوردارند و همه آنان بدون توجه به تمایز در اعتقادات مذهبی، با سلام‌علیک متقابل به یکدیگر سلام می‌دهند. در این سرزمین، در لباس‌های فِرَق دینی مختلف هیچ علامت ننگ‌آور و تحقیر‌کننده‌ای مشاهده نمی‌شود. در میان مسیحیان کم نیستند کسانی که عنوان خان و میرزا گرفته‌اند و در مشاغل دولتی و حتی در مقامات بالاتر خدمت می‌کنند.»

همزیستی مسالمت آمیز مذهبی در شهر
اواسط قرن نوزدهم، نسیم تساهل و مدارا در ایران وزیدن گرفت. محمدشاه قاجار با اعطای حقوق برابر به کاتولیک‌های لازاریست، فصل جدیدی در تاریخ روابط دولت و اقلیت‌های مذهبی گشود. در دوران ناصرالدین‌شاه، با لغو قانون دریافت جزیه، فضای باز مذهبی گسترش یافت و زردشتیان و مسیحیان توانستند آزادانه به عبادت و آموزش بپردازند. حمایت‌های شاه و دربار از مسیحیان، بر شکوفایی جوامع مسیحی در ایران افزود. درصورت عدد خانه‌های سال١٨۵٣م. فقط یک زردشتی به نام بهرام گبر در محله بازار 2باب خانه داشته است. بنا به‌گفته مادام شیل در همین سال‌ها حدود 200نفر زردشتی در باغ سفارت انگلیس در تهران سکونت داشتند. در آن سال‌ها شغل بیشتر زردشتیان مقیم تهران باغبانی بوده است.
در آمارنامه نجم‌الدوله در ١٨٧٠م./١٢٨۶هـ.ق تعداد پیروان یهودی در تهران ١۵٧٨نفر، ارامنه ١٠٠۶نفر، زردشتیان ١١١نفر و فرنگی‌های که بیشترشان مسیحی بودند ١٣٠نفر ذکر شده است. اجتماع غیرمسلمان پایتخت بالغ بر ٢٨٢۵نفر برابر با ٢درصد جمعیت می‌شد. براساس این آمار کلیمیان دارای ١٢١خانه بودند و  در محله یهودیان در مرکز عودلاجان زندگی می‌کردند. آنان 7معبد و یک حمام داشتند. در آمار مذکور در‌باره پیشه کلیمیان ‌: 16نفر ملا، 8نفر زرگر، 7نفر پیله‌ور، 6نفر تیزآب‌گر، 3نفر جواهری، 3نفر قصاب، 2نفر دلاک، 2نفر چرختاب، 2نفر خاک‌شور، 2نفر شیرک‌چی، یک نفر دلال، یک نفر بقال و یک نفر حکاک ذکر شده است. تهران دوره قاجار شهر مهاجران بود که سه‌چهارم کل جمعیت آن، از دیگر نقاط ایران به پایتخت آمدند. حقیقتا می‌توان تهران را شهری چند قومیتی از اقوام گوناگون دانست که علاوه بر مسلمانان، غیرمسلمانان همانند کلیمیان، ارامنه و زرتشتیان را در خود جای داده است که با مسلمانان زندگی آرام و مسالمت‌آمیزی داشته‌اند. این آمیختگی جمعیت از آغاز پایتختی تهران شروع شده و تا امروز که جمعیت آن به بیش از ۸میلیون نفر رسیده است ادامه دارد و ‌ مردم تهران بدون هیچ‌گونه امتیازی در کنار هم زندگی کرده‌اند که تصویر تمام‌نمایی برای نمایش خرده فرهنگ‌های ایرانی بوده و همچنان گذرهای این شهر، پر از رنگ و صداست و تاریخش نشان از پیوند، عشق و وفا دارد.

رنگین‌کمانی از فرهنگ‌ها و گویش‌ها
با فتح تهران به‌دست آغامحمدخان قاجار، پایتخت جدید ایران به کوره‌ای برای ذوب اقوام گوناگون تبدیل شد. طوایفی از عرب و پازوکی از دشت‌های ورامین، ایل افشار از ارتفاعات ساوجبلاغ و شاخه‌ای از ایل قاجار از دل دشت‌های شمال شرقی، به اجبار یا اختیار به‌سوی این شهر تازه‌نفس روانه شدند. این کوچ اجباری و اختیاری، رنگین‌کمانی از فرهنگ‌ها و گویش‌ها را به تهران آورد. اما این همه ماجرا نبود. آغامحمدخان، برای استحکام پایه‌های سلطنت خود، جمعی از بزرگان و نخبگان شیراز را نیز به پایتخت جدید کوچاند. میرزا ابراهیم‌خان کلانتر شیرازی، نخستین صدراعظم قاجار، در رأس این گروه بود که به همراه شاه به تهران آمد تا فصل نوینی از تاریخ این شهر را رقم بزند. بدین‌ترتیب، تهران نه‌تنها پایتخت سیاسی ایران شد، بلکه به شهری از اقوام و فرهنگ‌های گوناگون نیز بدل شد که هویت و بافت اجتماعی جدیدی را شکل داد.
کمی بعدتر در اوایل قاجاریه و با استقرار آرامش در پهنه ایران، نسیمی از مهاجرت وزیدن گرفت و هنرمندان شیراز و اصفهان را به‌سوی پایتخت نوظهور ایران رهنمون شد؛ چنان كه مي‌توان از‌هنرمندانی چیره‌دست همچون میرزا بابای شیرازی نقاش‌باشی و محمد ابراهیم اصفهانی حجارباشی و استاد اسماعیل ریخته‌گر اصفهانی، سازنده توپ مروارید و عبدالله‌خان معمار باشی و نقاش دیوارنگاره کاخ نگارستان و نامدارانی همچون خانواده زنوزی از حکمای اصفهان و میرزا صالح شیرازی بنیانگذار روزنامه‌نویسی نام برد که با هنر، ذوق و استعداد خود، به زیبایی و شکوه پایتخت افزودند. در این میان، خانواده‌های نامدار و باسواد از فراهان و آشتیان همچون قائم‌مقام‌ها و ملک‌الکتاب‌ها نیز به تهران کوچیدند و بر کرسی‌های مهم دیوانی تکیه زدند. به‌تدریج، با تشویق شاه، بازرگانان، صنعتگران و صاحبان حرف نیز از سراسر کشور به پایتخت روی آوردند و به جمع اهالی تهران پیوستند. با مهاجرت و حضور افراد سرشناس و اقامت آنان در محلات تهران، دیگر پیروان و اقوام آنان نیز برای کسب علم، قدرت، شغل و زندگی راحت‌تر به آنها ‌پیوستند و در کوچه خیابان این شهر گرد هم ‌آمدند و نام شهر، دیار و قوم آنها در نقشه تهران جای گرفت.
براساس آمار «صورت اعداد خانه‌ها در سال ۱۸۵۳م.» از تعداد ۱۳۱۸۲بنا با ذکر اسامی مالکان آنها، اسامی ۶۶۴۵نفر ازصاحبان آن ابنیه مشخص است که از این میان، ۱۵۸۲ اسم پسوند مکانی دارند همانند اصفهانی، شیرازی و... و ۴۱۲نفر از مالکان پسوند طایفه‌ای دارند مانند افشار و قاجار ... . در اين داده‌ها مالکیت، اصلیت و تعداد نفوس تهرانی‌ها ١۵درصد، اصفهانی‌ها 2/12درصد، شیرازی‌ها10/1درصد، کاشانی‌ها ۸درصد، مازندرانی‌ها ۴درصد و بعد از آن به‌ترتیب اهالی تبریز، ایروان، قزوین، سمنان، هرات، همدان، کرمان، خراسان، قم، گرجستان، تفرش، نور، یزد، گلپایگان، خرقان، گرگان، بروجرد، کرمانشاه و هرسین با درصد کمتری ثبت شده است.
بر پایه آمار موجود، برخی حرفه‌ها به شهرهای خاصی همچون اصفهان و شیراز گره خورده بودند. برای نمونه، اصفهان با 8نجار و 6زرگر، در این صنایع پیشتاز بود، درحالی‌که شیراز تنها 2زرگر داشت. بين شيرازي‌ها، ۱۵خباز، ۷تنباکوفروش و ۶قاطرچی به چشم می‌خوردند. کاشی‌ها نیز با ۹بنا، ۹بقال و ۹بزاز، حضور چشمگیری در بازار داشتند. اما وجه تمایز کاشی‌ها، وجود ۵مقنی بود؛ حرفه‌ای که در دیگر شهرهای بزرگ کمتر دیده می‌شد. خدمتگزاران دولت و لشکر نیز عمدتا از مازندران، تبریز و ایروان بودند. میرزا شفیع، دومین صدراعظم قاجار‌ نیز اهل مازندران بود. از میان مازندرانی‌ها، 2منشی، یک لشکرنویس، یک میرزای فراشخانه و یک پیشکش‌نویس شناسایی شدند. همچنین، ۱۳نفر از اهالی قصبه نور مازندران در طبقه نوکران خدمت می‌کردند. گروهی از تبریزی‌ها نیز به دلایل سیاسی و اداری به پایتخت مهاجرت کرده بودند. گفته می‌شود محمد شاه و ناصرالدین شاه پیش از تاجگذاری، نزدیکان و خدمه تبریزی خود را به تهران آوردند. در این آمار، ۹فراش، یک منشی و یک لشکرنویس تبریزی به چشم می‌خورد.



 

این خبر را به اشتراک بگذارید