• شنبه 28 مهر 1403
  • السَّبْت 15 ربیع الثانی 1446
  • 2024 Oct 19
شنبه 21 مهر 1403
کد مطلب : 237234
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/1jRNZ
+
-

سلطان تاج از سر برداشت

سلطان تاج از سر برداشت

روزی نصر بن احمد وارد نیشابور شد و تاج بر سر گذاشت. مردم به حضور او می‌رسیدند و اظهار شوق می‌کردند. در این هنگام خیالات غرورآمیز به قلب نصر بن احمد خطور کرد و برای لحظه‌ای عاقبت خودبزرگ‌بینی و غرور بی‌جا در جایگاه سلطان را از فکر و اندیشه گذراند و خیلی زود به‌ خود آمد و به حاضران گفت: «کسی هست که آیه‌ای از قرآن بخواند؟»
مردی شروع کرد به خواندن قرآن تا به این آیه رسید: «لِمَنِ الْمُلْک الْیوْمَ » (در آن روز- قیامت- سلطنت از آن کیست؟)
امیر از تخت خود پایین آمد، تاج را از سر برداشت و برای خدای تعالی سر به سجده گذاشت و گفت: «خدایا! ملک و سلطنت از آن تو است، نه من.»
مردم از این کار او مسرور گشتند و از داشتن چنین حاکم عاقبت‌اندیشی دل‌شاد شدند.
منبع: کتاب«هزار و یک حکایت اخلاقی»، جلد اول، حکایت۷۰۸


 

این خبر را به اشتراک بگذارید