صیاد هرمزی و کبوترش
علی زاهدی که اهل جزیره هرمز و صیاد است از 3سال پیش، پرندهای را پیش خود نگهداریمیکند
محمود مولایی-روزنامهنگار
علی زاهدی اهل جزیره هرمز و صیاد است و این روزها ویدئویی از ارتباط صمیمی او با یک کبوتر در شبکههای اجتماعی ترند شده و مردم را شگفتزده کرده است. اینروزها ویدئویی از او در حال موتورسواری دستبهدست میچرخد که پرندهای آزاد پشت سرش در حرکت است.
آشنایی با «قنبر»
علی زاهدی، صیاد هرمزی 49سال دارد. او برای همشهری توضیح میدهد که نام پرندهای که کنارش در ویدئو دیده میشود «قنبر» است و روایت آشنایی دیرینه خود و قنبر را اینطور توضیح میدهد: «قرار نبود از قنبر نگهداری کنم. یک روز با دوستانم در اطراف جزیره بودم که متوجه شدم یک راسو به کبوتری حمله و پدر و مادر یک جوجه را شکار کرده است. وقتی ما رسیدیم که فقط یک جوجه کبوتر مانده بود و به همین دلیل این پرنده را به خانه بردم. ازآنجاکه تازه متولد شده بود، نمیتوانست از خودش مراقبت کند و این شد که خودم دستبهکار شدم و به جوجهکبوتر غذا و آب دادم و پیش خودم از او نگهداری کردم.» او ادامه میدهد: «شاید اگر ما نبودیم، این جوجه را هم راسو کشته بود. از بچگی پیش خودم بود و عکسها و فیلمهای زیادی هم از آن گرفتم. چون از اول خودم به این کبوتر رسیدگی میکردم، با من انس گرفت. از یک جایی به بعد هرجا میرفتم، قنبر را هم با خودم میبردم تا اذیت نشود و پیش خودم باشد.»
3سال زندگی
علی زاهدی حالا 3سالی است که از این کبوتر نگهداری میکند و بهگفته خودش این کبوتر از ابتدا آزاد بوده است. او میگوید: «این کبوتر از اول آزاد بود و به همین دلیل آن را داخل قفس نگذاشتم. فقط یک لانه درست کردم که بتواند در آنجا استراحت کند. وقتی در خانه هستیم، خودش داخل لانه میرود و ما هم در لانه را نمیبندیم. صبح که میشود، خودش از لانه بیرون میآید و آزاد است.» این صیاد جزیره هرمز عنوان میکند: «انسگرفتن من و این کبوتر را خیلیها باور نمیکردند. آنها فکر میکردند این پرنده مصنوعی است. گردشگران که به جزیره هرمز میآیند، گاهی با موتور مسافرکشی میکنم و وقتی قنبر خودش دنبال ما به پرواز درمیآید و پشت ما حرکت میکند، مسافران تعجب میکنند. برخی فکر میکردند نخ به پای پرنده مصنوعی بسته شده و پشت موتور حرکت میکند؛ اما بعد که از نزدیک میدیدند، متوجه میشدند یک ارتباط عاطفی بین من و کبوتر وجود دارد. گاهی هم کبوتر خیلی از من دور میشود، دور میزند و باز نزد من برمیگردد.» او میگوید: «تا حالا چند نفر پیشنهاد کردهاند که این کبوتر را از من خریداری کنند؛ اما قبول نکردهام. به همه آنها گفتم که هرگز این کار را نمیکنم. چهکسی بچه خودش را میفروشد؟»