سردار مقاومت
سید محمد جهان آرا
فرمانده نظامی ایران
(9 شهریور 1333- 7 مهر 1360)
اولین بار محمد را زمستان 1357دیدم. اوایل انقلاب بود. آمده بود تهران. در منزل یکی از دوستان با هم صحبت کردیم. آن روز درباره حوادث خرمشهر و اختلافهای داخلی این بندر حرفهایی زد که برای جمع تازگی داشت.
آن روزها بین ما حرفی از زندگی مشترک نبود؛ حرفهای ما درباره انقلاب و جریانهای سیاسی روز بود. بعدها مسئله ازدواج را توسط یکی از دوستان به من گفت. بعد خودش تنها آمد و با خانواده من صحبت کرد؛ با مادرم و برادرانم. مهریه من یک جلد
کلامالله مجید و یک سکه طلا بود. محمد قرآن را بعد از ازدواج خرید و در صفحه اول نوشت: «امیدم در این است که این کتاب، اساس حرکت مشترک ما باشد و نه چیز دیگر که همهچیز فناپذیر است جز این کتاب».
آخرین دیدار من و محمد یکماه قبل از شهادتش در تهران بود. حال خاصی داشت. میدیدم موقع نماز قنوت هایش عوض شده؛ بیش از حد در قنوت میایستاد. موقع خداحافظی حمزه را بغل کرد. آن موقع حمزه کمتر از یک سال داشت. فکر کردم دارد او را با تمام وجود میبوید. انگار سیر نمیشد. بعد کنده شد و رفت.
آن روز قرار بود محمد با ماشین بیاید تهران. پدرش با من تماس گرفت که محمد با هواپیما آمده. رفتم فرودگاه نیروی هوایی؛ جایی که قرار بود هواپیما بنشیند. در همین گیرودار شنیدیم هواپیما سقوط کرده. پدرش دنبال محمد بود و بالاخره محمد را در پزشکی قانونی پیدا کرد. به من اطلاع دادند، رفتم پزشکی قانونی. خیلی شلوغ بود. فقط عکسها را نشان میدادند. عکس محمد هم بود.
محمد جهان آرا به روایت همسر
روایت نزدیک 2- خرمشهر