• جمعه 30 آذر 1403
  • الْجُمْعَة 18 جمادی الثانی 1446
  • 2024 Dec 20
یکشنبه 25 شهریور 1403
کد مطلب : 234955
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/wjBgX
+
-

سارق بین‌المللی برای انتقام از دوستش نقشه سرقت کشید

سرقت در مالزی، انتقام‌جویی در ایران

گفت‌وگو
سرقت در مالزی، انتقام‌جویی در ایران

الهه فراهانی-روزنامه‌نگار

چند روز پیش بود که مأموران پلیس موفق شدند جوانی به نام مسعود را به جرم سرقت میلیاردی از خانه‌ای در سعادت‌آباد دستگیر کنند. مسعود اما نه یک دزد معمولی که سارقی بین‌المللی بود که در کشورهایی همچون هند و مالزی دست به کف‌زنی و زورگیری می‌‌زد. اینکه چه شد که سارق بین‌المللی راهی ایران شد تا نقشه سرقت از خانه‌ای در سعاد‌ت‌آباد را عملی کند، ماجرای مفصلی دارد که مسعود در گفت‌وگو با همشهری آن را توضیح می‌دهد.

خانه‌ای که از آن سرقت کرده‌ای متعلق به چه‌کسی است؟
دوست دوران کودکی‌ام به نام طاها.
اگر دوستت بود، چرا از خانه‌اش سرقت کردی؟
چون در حقم خیلی نامردی کرد. به من نارو زد، آن هم کجا؟ یک کشور غریب.
بیشتر توضیح بده.
ماجرا  به حدود سال 96 برمی‌گردد. در آن زمان من و دوستم، طاها برای کار به مالزی رفته بودیم. کار که می‌گویم یعنی کف‌زنی. ما خانوادگی کف‌زن بودیم! حتی مدتی هم در هندوستان و کشورهای دیگر سرقت کردیم و پس از آن راهی مالزی شدیم. من قصد داشتم حسابی پول جمع کنم تا پس از بازگشت به ایران، یک زندگی لاکچری برای خود بسازم، اما طاها به من رکب زد و کلاهم را برداشت.
چطور این کار را کرد؟
بعد از یک سال که حسابی دلار جمع کرده بودیم و می‌خواستیم به ایران برگردیم، طاها یک شب همه دلارها را برداشت و رفت. فکر کنم سال 97 بود. آن زمان به پول ایران حدود 7میلیارد تومان، ‌دلار جمع کرده بودیم که دوستم همه آنها را برداشت و غیبش زد.
دلار‌ها را کجا نگه می‌داشتید؟
ما در مالزی ‌آپارتمان کوچکی اجاره و دلارها را در جاهای مختلف خانه جاسازی کرده بودیم.
وقتی طاها غیبش زد، تو چه کردی؟
یک دلار هم نداشتم و باید اجاره‌خانه را هم می‌پرداختم. از طرفی پول بلیت بازگشت به ایران را هم باید تهیه می‌کردم. این بود که رفتم خفت‌گیری. با تهدید از مردم پول می‌گرفتم تا اینکه پلیس بازداشتم کرد. حدود 5، 6سال در زندان مالزی بودم. سپس آزاد و از مالزی اخراج شدم. بعد از بازگشت به ایران، همه جا را گشتم که طاها را پیدا کنم و انتقام بگیرم.
چطور پیدایش کردی؟
وقتی پیدایش کردم، شوکه شدم. او یک بلاگر شده بود و وضع مالی خیلی خوبی داشت. در سعادت‌آباد زندگی می‌کرد و ماشین خارجی زیر پایش بود. پیدا کردنش خیلی سخت نبود و مهم نقشه انتقام‌جویی بود.
نقشه‌ات چه بود؟
به تازگی با دختری به نام مونا آشنا شده بودم. کارش دکوراسیون داخلی بود. از او خواستم با طاها طرح دوستی بریزد و یک شب که مونا با طاها در کافه قرار گذاشته بود، 2سارق حرفه‌ای را اجیر کردم که به خانه طاها دستبرد بزنند. آنها کلی طلا، سکه، تابلوفرش و عتیقه‌های مختلف از آنجا دزدیدند. حدود 8میلیارد تومان ارزش این اموال بود و فکر می‌کردم با این کار انتقامم را از دوستم گرفته‌ام، اما او شکایت کرد و پلیس پس از دستگیر کردن مونا، مرا هم بازداشت کرد.
در پرونده‌ات نوشته شده تحصیل‌کرده‌ای، درست است؟
مدتی در هندوستان درس خواندم. به زبان‌های انگلیسی، عربی و اسپانیایی هم مسلط هستم. شاید اگر راه درستی را انتخاب می‌کردم، الان اینجا نبودم. من بهترین سال‌های جوانی‌ام را در زندان مالزی گذراندم و برای همین می‌خواستم هر طور شد از طاها انتقام بگیرم، اما اشتباه کردم.


 

این خبر را به اشتراک بگذارید