پادوک ، مشتریان نمکین وخواهران شوماخر
حوالی خط پیتلاین با چند قدم فاصله، سوله دوداندود «پادوک» (تعمیرگاه خودروهای کارت) واقع شده که گاهی از در همیشه چهارطاق بازش، مصطفی (تعمیرکار خودروهای کارت) بیرون میآید. این بار هم هیاهوی مشتریان او را که تازه از تنظیم باد تایر و تعویض روغن گیربکس خودروهای کارت خلاصی جسته، بیرون میکشاند. به چهارچوب فلزی در سوله تکیه میدهد و بعد درحالیکه سیگاری خاموش کنج لبانش چپانده به جمعیت مشتریان که در روزهای تعطیل پرتعدادترند، خیره میماند. آن میان بیش از همه، شیطنتهای ایمان و دوستانش به چشم مصطفی میآید. شاید چون کنایههایشان را نمکین، مزه میکند:«داداش مگه خر مرادتو سوار شدی که حالا دلت نمیاد پیاده شی!؟»، «آخه راکب ٨٠ کیلویی کجا و مرکب ٢٠ کیلویی کجا؟ خب! سر پیچ، چپ میکنی.»، «عموجون، طوری آتیشش کن که فقط دودت بمونه» و «برید کنار، بِنتِ شوماخر اومد.» سیگار را به جیب جلویی لباس کار چرب و سیاه از روغنش میگذارد و به سوله برمیگردد. باید رینگهای فولادی را میان لاستیکهای رِیسینگ خودروهای کارت کلاس مسابقهای جا بیندازد تا فردا از تاخت و تازشان در پیست ویژه کورسهای ملی و بینالمللی گرد و خاک بلند شود. علاوه بر این باید سیستم ترمزگیریشان را نیز بررسی کند و بعد با کمک وردستش کارتها را براند و چند متر جلوتر و در محل سوختگیری، باکشان را از بنزین پر کند. مصطفی هم مانند دیگر کارگران پیست هر روز از حدود ١٠ صبح تا اندکی بعد از ١٢ شب، پا در رکاب مشتریان دارد.