زیست شادکامانه برمدار تساهل
بیژن کیامنش | روزنامهنگار:
ایرانیان هنگام کوچ بزرگ از دشتهای اوراسیا و کوهپایههای آلتایی، تنها بار و مال خود را در این حرکت تاریخی به همراه نداشتند بلکه سنتها و خلقیاتی را بردوش گرفتند که بعدها پایه مناسبات خانوادگی و اجتماعی آنان شد. اما در این میان یک خصوصیت قومی، بیش از همه، در شکلگیری تمدن و برپایی حکومتهای مقتدر و خلاق، کارگرافتاده است؛ طبع طنز گویی و روح مدارای ایرانیان.
این ویژگی در طول سدههای گذشته، بربستر تعامل با ملل دیگر، غنای چشمگیری یافت. تا آنجا که به خلق دانش و فرهنگی پویا، راه برده است. از سوی دیگر این روح شاد، متمایز و مطایبهپرداز، در برآمدن ادبیاتی انسانی، عقلگرا و فراتاریخی، در قرون میانه نیز بیهمتا بوده است. شاید، بازتاب روح پویا و مطایبهپرداز ایرانیان را بتوانیم در قرنها آزاداندیشی علمی جست وجو کنیم. طرح دغدغههای انسانی با محتوای عالمانه و مفهومسازیهای تراژیک، بر بنیان انسان مدنی، فلات ایران را به پیشران فرهنگی و تمدنی تبدیل کرد. هر چند پس از گذشت قرنها، کانونهای زاینده تمدن و فرهنگ، دگرگون شدند و سرزمینهای تازهای، مسئولیت تولید فکر و فرهنگ را در همه حوزهها در دست گرفتند. بدین قرار ملتهایی ناگهان متولد شدند و ملتهای دیگر غروب کردند. در این میان فلات ایران در کشاکش دشوار پاسداری از هویتی قرار گرفت که بیش از 3 هزار سال برای گسترش و غنای آن کوشیده بود. این نبرد همچنان ادامه دارد. هرچند طوفان حوادث، بسیاری از ویژگیهای زاینده این مدنیت فراگیر را از میان برده بود اما پس از گذشت قرنها، هنوز چیزهایی از پیکره تنومند فرهنگ و بالندگی برجای مانده است؛ مشخصاتی که توجه به آنها، میتواند بخشی از پویایی از کف رفته را به جامعه بازگرداند. برای نمونه نازکاندیشیهای مرسوم ایرانیان در محاورات روزمره و طنز و طنازی آنان در کوچه و بازار، ویژگیهای منحصر به فردی هستند که گسترش آنها به دیگر حوزههای فرهنگی، بهویژه رسانهها ، به توسعه بنیانهای گفتوگو و پویایی فرایندهای تضارب آرا در جامعه میانجامد. اهتمام واقعبینانه بر پایه نازکاندیشیهای حکمتآمیز، برای بازکردن واقعیت پرگره پرچالش در رسانهها، نگرش کاملا متفاوتی را در ساختارهای اجتماعی پدیدار خواهد کرد. از یاد نبریم که سخن گفتن با پیرایههایی از طنز، هزل و هجو، ملت ما را همنشینانی خوشمشرب و نکتهسنج کرده است. اما چرا این دانایی و شیرینی گفتار، در پویایی فراگیر، کارگر نیفتاده است؟
انبوه کتابهای مطایبهآمیز که در سدههای گذشته خلق شدهاند، نمادی از نگرش مردم این سرزمین به جهان، انسان و طبیعت هستند. این ویژگی منحصربهفرد، درآمیخته با عناصر بنیادین دیگر، نشاندهنده جنبوجوش آشکار و پنهان مردم برای شادزیستن در شرایط متفاوت است. این عناصر بنیادین، گوهرهای گمشدهای هستند که در دهههای گذشته، از زندگی و روان مردم، به بیرون نهاده شدهاند؛ یعنی مدارا و تساهل. نازکاندیشیهایی که با شادکامی و خلق معانی زیبا همراه بوده است، بدون فراگیری روح مدارا، هرگز امکان بروز نمییابد. به سخن دیگر تحمل فراگیر سخن و اندیشه دیگران، پیوسته بستر رویارویی نازکاندیشانه انسان ایرانی را با جهان پدید آورده است.
همین خصوصیت فرهنگی در همه دورههای تاریخی، به تعمیق تحولات مدنی و برآمدن ادبیاتی جهانی راه برده است. بدینترتیب طبعآزمایی بزرگان سخن در موضوعاتی همچون هزل، طنز و هجو، نشاندهنده اقبال مردم به این نوع نگرشها بوده است. متعارف بودن این نازکاندیشیها که در گفتارهای روزمره مردم نیز بازتاب یافته است، گاه چنان صریح و بیپردهاند که در دهههای اخیر به جای برخی کلمات که پیوست معنایی با بندهای پیش و پس خود دارند، نقطه گذاشته شده است. البته مقصود از این نوشتار، ارزشگذاری این دست مطالب نیست، بلکه سخن از خلاقیت فرهنگی جامعهای است که بیش از هزار سال ادامه یافته است.
حال آنکه دیر زمانی است که دیگر، مواجهه نازکاندیشانه با جهان، جامعه و انسان را تاب نمیآوریم. کاستن از تابآوری اجتماعی، طبیعتا با کاهش زایشهای فرهنگی نیز همراه بوده و همین نیز به تقلیل تعاملات خانوادگی و کاهش همکاریهای مفاهمهآمیز، در جامعه منجر شده است. اما کیمیایی که ما را از تنگناهای ناشی از فقدان مدارا و نازکاندیشی، نجات خواهد داد، بازگشت به روح طناز جامعه است. عجیب اینکه دانش روانشناسی و روانشناسی اجتماعی، در جهان امروز، راه توسعه اقتصادی و صنعتی را، صرفا تداوم واقعبینی بر مدار تساهل و نگرشهای شادکامانه میدانند؛ 2 ویژگیای که ساختار آشکار و پنهان یک هزارسال ادبیات و فرهنگ ایران زمین را تشکیل میدهد.