روبانقرمزها تنها نمیمانند
درباره انجمن مردمی احیا که از زنان مبتلا به اچآیوی مثبت حمایت میکند
رابعه تیموری- روزنامه نگار
تصور میکردند وقتی خط تلفنی راهاندازی کنند تا آسیبدیدگان اجتماعی با خیالی آسوده و بهصورت محرمانه درباره دغدغههای خود درددل کنند، اغلب درباره مشکلاتی مانند طلاق، اعتیاد یا نافرمانی فرزندانشان پرسوجو خواهند کرد، ولی بیشترین کسانی که با آنها تماس میگرفتند زنانی بودند که با ویروس اچآیوی (HIV) مثبت زندگی میکردند و بهدنبال کسی میگشتند تا بدون انگ زدن به آنها و طردکردنشان راه چارهای جلوی پایشان بگذارد و راه کنار آمدن با این بیماری را نشانشان دهد. وقتی شمار این زنان و مادران سرگردان بیپناه فراوان شد، تابلوی انجمن احیا بر سر در پلاک2 کوچه شهیدجعفرزادگان قرار گرفت تا سقف امنی باشد برای کم کردن درد و رنج زنان و کودکان مبتلا به اچآیوی مثبت.
در این خانه کسی از بهار نمیترسد
گاهی سر صبح سر و کله بهار و باران پیدا میشود؛ درست وقتی نان بربری داغ تازه رسیده و بساط صبحانه ساده زهرا حاجیزاده و همکارانش به راه شده است. بهار میداند که سر این سفره اگر او به نان دست بزند، آن را دور نمیریزند. بشقاب و استکانش را مثل ظرفهای نجس کنار نمیگذارند و همسفرههایش از نشستن کنار او نمیترسند. بهار خودش هم وقتی دکتر به او خبر داد به اچآیوی مثبت مبتلا شده، فکر میکرد اگر بچههایش را ببوسد، آنها را بغل کند یا برایشان غذا بپزد، مانند او بیمار میشوند و همین دلواپسیها باعث شد 3بار دست بهخودکشی بزند تا باعث رنج فرزندانش نشود. مدتها طول کشید تا حاجیزاده و همکارانش او را قانع کردند که میتواند برای 2پسر و تنها دخترش مادری کند بدون آنکه بیماری را به آنها انتقال دهد، اما درست وقتی بچهها پذیرفته بودند که مادر زحمتکششان و حتی ناپدری معتادشان که باعث بیماری همسرش شده با مراقبت و مصرف دارو میتوانند زندگی معمولی داشته باشند، این موضوع در میان دوست و آشنا پیچید و دیگر هیچکس، حتی خواهر بهار، با او سر یک سفره ننشست.
100روز گورخوابی
باران از 9سالگی ساقی دایی موادفروشش بود و داییاش او را در 13سالگی به یکی از همپیالههایش شوهر داد. وقتی باران مادر شد تصمیم گرفت اعتیاد چندین سالهاش را ترک کند تا فرزندش در آغوش یک مادر سالم بزرگ شود. او که میدانست در کنار همسر معتادش هیچوقت نمیتواند از اعتیادش خلاص شود، 100روز در گورهای خالی خوابید و با نان و نذریهای کم و زیاد بستگان اموات روزگار گذراند تا پاک شد، اما پیش از آنکه طعم زندگی بدون دود و دم زیر زبانش مزه کند، متوجه شد اچآیوی از همسرش به او منتقل شده است. سالها دست و پنجه نرم کردن با روزگار سبب شده بود هیچ اتفاق غیرمنتظرهای نتواند باران را گیج و بلاتکلیف کند و او بعد از چند شبانهروز گرسنه سر کردن و گز کردن کوچه و خیابانهای شهر به خانه بازگشت تا با هویت جدیدی که بهدست آورده بود، زندگیاش را باز هم از سر بگیرد. او در این زندگی تازه، درست وقتی که تنهایی او را به زانو درآورده بود، با حاجیزاده و اعضای انجمن احیا آشنا شد. آنها برای او و بهار سرمایهای فراهم کردند تا بتوانند با دستفروشی در مترو زندگیشان را بچرخانند. بخشی از مخارج تحصیل و سر و سامان گرفتن فرزندانشان را تأمین میکنند و اگر برای تهیه دارو و خورد و خوراکشان گیر و گرفتاری داشته باشند یا زخمزبانها و نامهربانی اطرافیانشان آنها را به ستوه آورد، تنهایشان نمیگذارند.
شماره تلفنی برای همدلی
حکایت پا گرفتن انجمن احیا به دهه70 برمیگردد؛ زمانی که خسرو منصوریان و همسرش انجمن حمایت از آسیب دیدگان اجتماعی را بهتازگی راهاندازی کرده بودند. در آن زمان زوج مددکار خط مشاوره 5رقمی راهاندازی کردند تا هرکس در زندگیاش گرهی افتاده یک دل سیر با مددکاران گپ بزند و مشکلاتش را با آنها در میان بگذارد. با راهاندازی این خط زوج مددکار پی بردند بیپناهترین قشری که به کمک نیاز دارند، زنان و کودکان مبتلا به اچآیوی مثبت هستند و تصمیم گرفتند با کمک زهرا حاجیزاده و دیگر همراهانشان انجمن احیا را راه بیندازند تا از این بیماران خاص حمایت کنند.
مادران حامی سلامت
آنها پس از راهاندازی انجمن احیا سراغ مادران بیمار رفتند و خیالشان را آسوده کردند که اگر اعتماد کنند، بدون آنکه نام و نشان آنها را پرسوجو کنند، همراز و کمکحالشان میشوند. چندان طول نکشید که 80-70زن و مادری که سایه سنگین بیماری اچآیوی بر زندگیشان هوار شده بود با پذیرش قوانین و مقررات انجمن، عضو آن شدند. براساس این قوانین آنها از رفتارهای پرخطر که سلامتی دیگران را به خطر میانداخت، منع شدند و تعهد دادند نسبت به مصرف منظم داروی خود دقت کنند. از آن زمان بیش از 3دهه گذشته و مادران احیا علاوه بر آنکه از مقرری ماهانه برای هر یک از فرزندانشان بهرهمند شدهاند و در کارگاههای اشتغالزایی تحت پوشش انجمن مشغول هستند، موقع دلتنگی هم خانوادهای بزرگ و همدل دارند که میتوانند تنهاییهایشان را با آنها قسمت کنند. اکنون بسیاری از مادران عضو انجمن که به سفیران انجمن تبدیل شدهاند، در همایشها و برنامههایی که حاجیزاده و همکارانش برای آگاهی قشرهای مختلف برگزار میکنند، مشارکت دارند. 41کودک متأثر از ایدز زیر چتر حمایت انجمن احیا قرار دارند که اچآیوی یتیمشان کرده یا بیماری از پدر و مادرشان به آنها منتقل شده است.