هوای اتاق تاریک و نمور گاراژ از بوی تند اسیدهایی که صمد طبق روال معمول ترکیبشان میکند، سنگین و نفسگیر شده. برای همین است که خود را با پیشبند بلند برزنتی، چکمههای ساقدار و دستکشهای ضخیم، پوشانده. از دقت و سرعتش در سرریز کردن اسیدها درون ظروف چنین برمیآید که گویی تصرفاتی در علم شیمی دارد. صمد ابتدا بخشهایی را که احمد از برد گوشیهای تلفن همراه اسقاطی جدا کرده درون دستگاه فرسوده و پر سر و صدای آسیاببرقی میریزد تا راحتتر فرایند خالصسازی و فیلتر فلزها را پیش ببرد؛ فرایندی که معمولا بین 2تا 3روز طول میکشد. باید و نبایدهای کار را از تماشای مکرر کلیپهای آموزشی که در فضای مجازی نیز کم نیستند، یاد گرفته. همین که محلول ترکیبی اسیدهای کلریدریک، سولفوریک و نیتریک در ظرف روی حرارت به جوش و خروش میافتد، صمد عقب میرود و منتظر میماند تا طلای موجود در آن، خود را با رنگی که به زرد کدر میماند، نشان دهد. هنوز چند مرحله دیگر باید شست و شو و فیلتر با پنبه و پارچه انجام دهد تا دست آخر بعد از خشکشدن پودر طلای بهدست آمده، آن را زیر حرارت مشعل یا هواگاز به نقطه ذوب یعنی هزار و 64درجه سانتیگراد برساند. طلای درخشان بهدست آقکریم میرسد و او نیز بیدرنگ آن را وزن میکند و میگوید: «حدود 3گرم طلای خالص از برد 150تا موبایل که روی هم 2کیلوگرم وزن داشتن! خدا بده برکت... فقط، صمدجان حواست به اتصالات چیپهای اون سِری کامپیوترهایی که از مشهد آوردیم هم باشه... دفعه قبل خوب فیلترشون نکردی... همش فکر میکنم چند سوت طلا رو به آب دادی! »
ضایعات و اسیدشویی
در همینه زمینه :
تماشای گزارش