«مال»ها، جعبههای بزرگی که شهر را میخورند
هومن بالازاده -کارشناس معماری- میگوید: ما بلد نیستیم از «مال»ها درست استفاده کنیم
اشکان خسروپور:
فروشگاههای بزرگ تا همین چند سال پیش در حد مغازههایی بودند که از ظاهر معمول کمی بزرگتر به نظر میرسیدند. «مال» آنقدر واژه گنگی بود که برای معنا کردنش باید معادلی شبیه «یک پاساژ خیلی بزرگ»را برایش انتخاب میکردیم اما فقط در همین چند سال اخیر مالهای واقعی از گوشه و کنار شهر سر بیرون آوردهاند. این غولپیکرها که خیلی سریع خودشان را بالا کشیدهاند، شبیه هیچچیزی که در سالهای عمرمان دیده بودیم، نیستند. هومن بالازاده، -کارشناس ارشد معماری- که بیشتر از40پروژه را در کشورهای مختلف اجرا کرده و در بیشتر آنها به بومی بودن ساختارهای مدرن توجه داشته از مالها با عنوان «جعبههای غولپیکر» یاد میکند که با شهر ما هیچ سنخیتی ندارند. بالازاده در این گفتوگو با «همشهری» تأکید میکند که مخالف مالسازی نیست اما باور دارد که برای ساخت یک مجتمع بزرگ، باید فاکتورهای زیادی را درنظر گرفت که ما نسبت به آنها بیتوجه بودهایم.
مالها چند سالی است یکهتاز تهران شدهاند اما حضورشان -دستکم در نگاه اول- آنقدرها هم مخرب بهنظر نمیرسد. قیمتهای خوب، سهولت خرید و کمکردن ترافیک جزو مزیتهایی هستند که سازندگان مالها بر آنها تأکید میکنند و گروهی از مردم نیز به همین دلیل به خرید از فروشگاههای بزرگ روی آوردهاند. اما گروهی در مقابل این ادعاها جبهه میگیرند، دلیلشان چیست؟
دلیل مخالفتشان این است که چیزی بهطور غیرمنتظره و غیرعادی رشد کرده است. بازارهای سنتی به قول معروف در بافت هر محله و منطقه تنیده شدهاند و جزوی از شهر هستند ولی «مال»ها در تمام دنیا شبیه هم هستند و اصلا بهطور ذاتی چنین تفکری پشت آنها نیست که شبیه شهرهایشان باشند. به همین دلیل، یک مال در دوبی، تهران و اروپا تفاوت چندانی با هم ندارند، همه آنها دکور ثابتی دارند، برندهای مشخص و نامهای مشابهی دارند که مدام تکرار میشود. درصورتی که هیچ اثری ازهویت شهر در آنها وجود ندارد.
این شباهت چه ایرادی دارد؟
به زبان خیلی ساده، باعث میشود تا تفکر بومی منطقه دچار دگرگونی شود. تغییر تفکر، در نهایت فرهنگ را دگرگون میکند و کسب و کارهای کوچک منطقه را نیز از کار میاندازد. وقتی هم که کسی کسب و کارش را رها کرد، به شخصیت دیگری تبدیل میشود.یک فروشگاه بزرگ و غیرسازگار با وضعیت بومی منطقه میتواند همهچیز را خراب کند و به هم بریزد، اگر آنها را جدی نگیریم، اشتباه کردهایم.
پس بگذارید نامی جدید برای فروشگاههای غولپیکر انتخاب کنیم؛ مثلا هیولاهای هویتخوار!
مالها لزوما هیولا نیستند و وجودشان میتواند به بهبود ترافیک شهری و کاهش هزینهها کمک کنداما بهنظر من بهتر است آنها را به محلهایی خارج از شهر منتقل کرد که به فضای زندگی آسیب نزند و بافت شهری را تغییر ندهد.
پس لزوما مالها پدیدههای بدی نیستند ولی نوع قرارگیریشان بد است. درست فهمیدهام؟
دقیقا. رفاهی که مرکز خرید ایجاد میکند باید به خرابیهایش بچربد. این «بده بستان» بین مشتری و فروشنده اگر درست برنامهریزی شود، میتواند مفید هم باشد اما فعلا اینطور بهنظر نمیرسد. چیزی که ما در این سالها ساختهایم، یکسری جعبه بزرگ است که فقط با ورودیهای کوچک ماشینرو و پیادهرو به شهر متصل شده اما در عمل هیچ ارتباطی با بیرون ندارد. این ارتباط ضعیف با بیرون، شهر را میخورد و در نهایت، ارتباط درستی را با بافت شهری ایجاد نمیکند.
چطور میتوان این ارتباط را برقرار کرد؟ منظور شما از بومیسازی مالهای بزرگ با فضای شهری این است که آنها را ایرانی طراحی کنیم- چیزی شبیه بازار تهران- اما بهصورت عمودی بسازیم؟ راهحلتان چیست؟
بازارهای قدیمی شهرها و کشورهای مختلف را با هم مقایسه کنید. در بازار تهران، رنگ، بو و مزههایی هست که در ترکیه مشابه آن را کمتر میبینیم و در یک کشور اروپایی به هیچ وجه نمونه مشابه آن را نخواهیم دید. هرکدام این بازارها هویت خودشان را دارند اما در مورد مالها اینطور نیست. راهش این نیست که حتما ویژگیهای ایرانی را در ساختمانمان بگنجانیم یا لزوما باید از کاشیکاریهای سنتی، طرحهای تختجمشید و... استفاده کنیم. مال ایرانی میتواند ساختار مدرن هم داشته باشد اما کیفیتهایی از بازار سنتی ایران را در خودش داشته باشد. مال ایرانی باید بتواند با جغرافیا و طبیعت منطقه ارتباط برقرار کند. این اتفاق در بعضی مالهای بزرگ دنیا افتاده و برای رسیدن به آن، مثلا پوشش گیاهی را به داخل فضا آورده یا از نور طبیعی استفاده بیشتری کردهاند. با این روش، بازدیدکننده حس طبیعیتری نسبت به محلی که در آن قدم میزند، دارد. بهنظرم مشکل ما ساختن مالها نیست، اشتباه اینجاست که ما در ساختن مالهایمان ظرافت نداشتهایم و باید از این به بعد دقت بیشتری به خرج بدهیم. شهرهایی در دنیا هستند که با دقت در گزینش محل و اندازه مال، کاری کردهاند تا خردهفروشها و واحدهای اقتصادی بزرگتر همزمان زنده بمانند. در مواردی، سود خردهفروشها با وجود مالها افزایش هم پیدا کرده است. ما باید دنبال راهی باشیم که همه بتوانند از مالها نفع ببرند و در نهایت، شهرمان آسیب نبیند. تجربه جهان نشان داده رسیدن به این هدف، شدنی است.