به خاطر لبخند زلزلهزده ها
گزارشی از کارخانه تولید پتوهای حادثهدیدگان
فاطمه عسگرینیا- روزنامه نگار
ساعت 6صبح سرویس کارخانه، زنان و مردان کارگر را سوار و حوالی ساعت 7صبح آنها را در محوطه کارخانه نساجی هلال احمر در 18کیلومتری تهران - کرج پیاده میکند. ملودی زندگی روزانهشان با روشنکردن دستگاههای بزرگ و کوچک نساجی شروع به نواختن میکند؛ کارگرانی که جنس کارشان با دیگر کارگران فرق داشته و محصولی که تولید میکنند حکم مرهمی بر زخم حادثهدیدگان سیل و زلزله دارد. آنها پتو تولید میکنند بهخاطر همین است که وقت بروز چنین حادثههایی، هم ساعت کاریشان بیشتر میشود و هم حجم محصولات تولیدیشان. با همه سختیهایی که کارشان دارد البته گلایهای از این وضعیت ندارند و میگویند: اگر با کار بیشترمان دلی آرام میشود حاضریم بیوقفه پشت این دم و دستگاههای پر سر و صدا روزها سرپا بایستیم و گلایه نکنیم.
دلمان گرم لبخند حادثه دیدههاست
در میان صدای چرخدندههای دستگاهها صداها گم میشود. بهخاطر همین کارگرها اکثرا گوشیهای پلاستیکی آبی رنگی داخل گوش کرده و با کسی حرف نمیزنند. کار از واحد حلاجی شروع میشود؛ اتاقی نسبتا بزرگ با پنجرههای کوچک که زورش به گردوغبار پراکنده در اتاق نمیرسد؛ همانجا که اسماعیل عدلهای (بستههای الیاف) الیاف را یکی یکی باز میکند و داخل دستگاه حلاجی میریزد تا از هم باز شوند و به مرحله بعد بروند. الیاف زده شده با فشار باد از طریق کانالی به اتاق همجوار میرسند. شدت باد به حدی است که انگار باران الیاف سبز و زرد رنگ میبارد. کافی است ثانیهای در قسمتی که حسین کار میکند باشیم آنوقت است که سرتا پایمان با الیاف، پوشیده میشود. گردوغبار ناشی از پراکندگی آنها راه نفسکشیدن را برایمان سخت میکند اما حسین دیگر به این شرایط عادت کرده است و حتی حاضر نیست از ماسک استفاده کند؛«استفاده از ماسک باعث بخارکردن شیشه عینک و بستهشدن راه دیدم میشود بدون ماسک راحتترم؛ هر چند میدانم چه بلایی سرم میآید.» لبخندش حکایت از رضایت از شغلش دارد؛«همین که میدانیم برای چه و چه کسانی کار میکنیم دلمان گرم است. سهم تولید روزانهمان 400پتو است اما در مواقع بروز حادثههایی مثل زلزله تا روزی 1500پتو هم بافتهایم. سه شفیت کارکردیم تا کمی از رنج مردم سیلزده و زلزله زده بکاهیم.»
اینجا کار تمام نمیشود
الیافی که او از صبح تا عصر داخل دستگاه میریزد در دستگاه کاردینگ تبدیل به نخ و دور دوکهای بیضی شکل پیچیده میشود. دوکها میچرخند و میچرخند و از نخ رنگی پر میشوند تا برای تبدیل به تار و پود در دستگاه رینگ آماده شوند. هر دستگاه عظیمالجثه تنها یک اپراتور دارد که باید حواسش به صدها تار نخ تابیده در دستگاه باشد. تقی، فتیلههای آماده را به بالا و پایین دستگاه پیوند میزند و کار ریسندگی شروع میشود. او سه سالی است که بعد از بیکارشدن در شرکتی که بهخاطر تحریمها تعطیل شد در این بخش مشغول بهکار شده است. شنیدن صدایش در کنار دستگاههای عریض و طویل ریسندگی کار آسانی نیست اما دیدن لبخندش حال دل آدم را خوب میکند. نخهایی که او میتابد بعد از چلهکشی وارد دستگاههای بافت پتو میشوند و پتوهای بافتهشده روی رولهای بزرگ به بخش خارزنی و تکمیلی وارد میشوند؛ جایی که کارگرها مراحل پایانی تولید را با دوردوزی و سپس بستهبندی انجام میدهند. اما این پایان کار در این کارخانه نیست. حالا نوبت سقف موقتی است که زنان و مردان کارگر در طبقه فوقانی یک سوله بزرگ آماده میکنند وبرای حادثه دیدگان چادرهای اقامتی می دوزند.