• شنبه 8 دی 1403
  • السَّبْت 26 جمادی الثانی 1446
  • 2024 Dec 28
یکشنبه 2 اردیبهشت 1403
کد مطلب : 223036
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/3lgjR
+
-

معمای جنایی

سوء‌ظن

سوء‌ظن

پاسخ‌هایتان را از طریق پیامک به شماره    300099901     ارسال کنید. به 3نفر از افرادی که پاسخ درست را ارسال کرده باشند به قید قرعه   کارت هدیه 500هزارتومانی  اهدا می‌شود.

آقای موسوی یکی از فامیل‌های دور مریم است. کارآگاه بازنشسته پلیس که هر کس در فامیل مشکلی داشت با او در میان می‌گذاشت و کمک می‌گرفت. آن روز مریم با کارآگاه موسوی تماس گرفت و به خاطر مشکلی که برایش پیش آمده بود از او کمک خواست. او گفت: «شوهرم سعید به تازگی رفتارهای مشکوکی دارد. مثلا دیشب قبل از خواب دمنوش درست کرد. خوردیم و خوابیدیم. ساعت 5صبح با صدای زنگ بیدار شد. قرار بود با دوستانش به استخر بروند. دقایقی بعد از بیدار شدن متوجه شدم دارد با کسی تلفنی صحبت می‌کند. آرام حرف می‌زد و زود هم قطع کرد. شنیدم گفت منتظر باش خودم را می‌رسانم. رفت و ساعت حدود 9 صبح که بیدار شدم و تلفن همراهم را از حالت پرواز خارج کردم، پیامکی رسید که نشان می‌داد یک تماس از دست رفته از طرف سعید در ساعت 2:19دقیقه بامداد دارم. فکر می‌کنم او با کسی رابطه دارد و در آن ساعت وقتی من خواب بودم قصد تماس با آن شخص را داشته که اشتباهی شماره من را گرفته است. گمان می‌کنم شوهرم با شخص مورد نظر قرار گذاشته و تماس ساعت 5صبح هم با آن فرد بوده و پیش او رفته است. مریم پیامکی را که دریافت کرده بود برای موسوی فرستاد. کارآگاه موسوی تصمیم گرفت هرطور شده به مریم کمک کند. او که با سعید دوست قدیمی بود به بهانه‌ای سراغ او رفت و سر صحبت را باز کرد. از او درباره برنامه‌های استخر پرسید. سعید توضیح داد که امروز صبح با فرشاد به استخر رفتیم، همیشه در استخر همدیگر را می‌بینیم. امروز قبل از اینکه راه بیفتم فرشاد تماس گرفت و گفت ماشینش روشن نمی‌شود و از من خواست که سر راه او را هم سوار کنم و با هم به استخر برویم. به استخر که رسیدیم متوجه شدم کیف پولم همراهم نیست. شک کردم که آن را گم کرده‌ام یا در منزل جا مانده. با تلفن همراه مریم تماس گرفتم که تلفنش خاموش بود. با خودم گفتم اگر شماره تلفن خانه را بگیرم بچه‌ها از خواب بیدار می‌شوند.»
موسوی به بهانه‌ای گوشی سعید را گرفت و تماس‌ها را نگاه کرد. حرف‌هایش صحت داشت و تماس فرشاد با او در ساعت 5:5دقیقه و تماس ناموفق او در ساعت 5:49دقیقه بامداد با همسرش مریم ثبت شده بود. کارآگاه کمی فکر کرد و نتیجه گرفت هر دو نفر راست می‌گویند و متوجه شد که این اشتباه از کجا آب می‌خورد. او بعد به مریم توضیح داد و این گمان بد رفع شد. اما او چطور به این نتیجه رسید که هم مریم راست می‌گوید و هم شوهرش؟ پاسخ‌هایتان را برایمان پیامک کنید تا برنده جایزه 500هزار تومانی سرنخ شوید.

پاسخ معمای شماره 14
در معمای جنایی شماره قبل اشاره شد که زن و شوهری جوان به منطقه‌ای جنگلی رفته بودند که در آنجا خودرویشان به‌دلیل تمام شدن بنزین خاموش شد.
مرد جوان تصمیم گرفت با پای پیاده خودش را به یک پمپ بنزین برساند. او درها را قفل کرد و از همسرش جدا شد تا به پمپ بنزین برود اما یک ساعت بعد برگشت و همسرش را دید که روی صندلی افتاده بود. با اینکه درهای ماشین قفل بود اما او غریبه‌ای را نیز در ماشین کنار همسرش دید. از شما پرسیده بودیم که این غریبه چه‌کسی است؟ همسر این مرد باردار بود و زمانی که او برای تهیه بنزین رفته بود در ماشین دچار درد ناگهانی زایمان شده و فرزندش را به دنیا آورده بود.

برندگان
09302582* * *
09118361* * *
09334556* * *
برنده کارت هدیه
 500هزار تومانی
شدند.



 

این خبر را به اشتراک بگذارید