• چهار شنبه 12 اردیبهشت 1403
  • الأرْبِعَاء 22 شوال 1445
  • 2024 May 01
یکشنبه 19 فروردین 1403
کد مطلب : 221797
+
-

خانه من کجاست؟

10نکته در برخورد با افراد غریبه‌ای که به آلزایمر دچار هستند و از شما کمک می‌خواهند

حامد فوقانی

چند روز پیش به محض پیاده شدن از ماشین، پیرمردی جلو آمد و سؤال عجیبی از من پرسید: «آقا! کجایی؟» ابتدا تصور کردم که هنگام رانندگی بی‌دقتی کرده‌ام و او با طعنه من‌ را سرزنش می‌کند تا به اشتباهم پی ببرم. عذرخواهی کردم و گفتم: «ببخشید حاج آقا اگر خطایی رخ داده، حواسم نبود.» اما سؤال بعدی را که پرسید تازه فهمیدم با شخصی که آلزایمر دارد روبه‌رو هستم؛ «پسرم، اینجا کجاست؟» در پاسخ دستپاچه شدم و نمی‌دانستم چه کار کنم. پرسیدم: «می‌دانید منزل کجاست؟» مکعب مستطیلی کوچک که با نخ انگار به آستر کتش دوخته و متصل شده بود، از جیبش درآورد. یک‌طرفش شماره تلفنی بود و زیرش نوشته شده بود: تلفن تماس پسرم. طرف دیگر آدرس خانه‌اش بود. گفتم «آقا سوار ماشین شویم، من شما را به خانه می‌رسانم.» خانه‌اش چند کوچه آن‌طرف‌تر بود. به محض پیاده شدن از ماشین، ابتدا ترسید و گفت من را کجا آوردی؟ ترسیده بود اما آدرس همانی بود که نشانم داده بود. تصمیم گرفتم که با پسرش تماس بگيرم که متأسفانه پاسخگو نبود. هاج و واج مانده بودم چه کار کنم و تا تصمیم گرفتم از پلیس یا اورژانس کمک بگیرم، خودش دسته کلیدی در آورد و همان پلاک خانه را نشان داد و گفت: «اینو ببین درسته؟» امتحان کردم و در خانه باز شد. همان واحد همکف خانه‌اش بود. تا دَم در همراهی‌اش کردم. ترسیده بودم که نکند گرفتار خفت‌گیرها شوم. پیرمرد باز هم هنگام  ورود به خانه تردید داشت و چند باری پرسید: «اینجا خونه خودمه؟» در همین حین، جوانی از طبقه بالا آمد پایین و گفت بله اینجا خانه خودشان است. همزمان پسر پیرمرد هم تماس گرفت و با تشکر گفت که مشکلی نیست و فقط به پدرم بگویید در واحد را ببندد. ماجرای آن روز تمام شد و امیدوارم آن پیرمرد شیرین که خوشبختانه دچار بیماری حاد آلزایمر نشده، اتفاق خاصی برایش نیفتاده باشد و در ادامه هم نیفتد. با این حال، کمی جست‌وجو و از متخصصان پرس و جو کردم تا ببینم در مواجهه با افراد غریبه‌ای که با بیماری آلزایمر دست و پنجه نرم می‌کنند، چه باید کرد. نکات زیر خلاصه‌ای از آنچه کسب کرده ‌ام. شاید به درد شما هم بخورد.
 حوصله به خرج دهید: برای ارتباط و کمک به بیماران آلزایمری، باید حوصله فراوان داشته باشید. به او فرصت دهید تا فکر کند و هرآنچه را می‌تواند به کمکش بیاید، بیان کند.
 احترام بگذارید: اینکه تصور شود، بیمار درک مناسبی از احترام ندارد، اشتباه بزرگی است. پس از صحبت‌های بیش از حد خودمانی بپرهیزید.
 جر و بحث نکنید: اینگونه افراد را به هیچ عنوان نباید نقد یا سرزنش کنید. اگر مطلبی برای شما خیلی روشن نیست، تلاش کنید تا مفهوم را درک کنید و سپس برای تأیید، آنچه را فهمیده‌اید تکرار کنید. اگر کلماتی را اشتباه بیان کرد، حدس بزنید، اصلاح کنید و تکرار کنید.
 به کوچه فرعی نزنید: تا آنجا که امکان دارد، تعداد سؤالات‌تان را کم کرده و به بیمار اجازه دهید فکر کند و با حوصله پاسخ دهد. از عبارات کوچه خیابانی مثل بپر بالا، بزن بریم، غمت نباشه و... استفاده نکنید و به جای‌شان عبارات صحیح و ساده را به‌کار ببرید.
 مثبت بگویید: از عبارات مثبت بیشتر از منفی استفاده کنید. مثلا به جای اینکه بگویید «آنجا نروید» یا «اینجا خانه شما نیست» بهتر است بگویید «اینجا بیایید» یا «این یکی خانه شماست.»
 مطالب را بنویسید: اگر متوجه شدید که توضیحات کلامی باعث سردرگمی بیشتر می‌شود، آنها را با زبان ساده بنویسید.
 جیب بیمار را دریابید: خیلی از بستگان بیماران آلزایمری، نوشته‌ها و نشانی‌هایی را در لباس یا کیف آنها می‌گذارند تا درصورت ضرورت به‌کار گرفته شوند.
 بیمار را تنها نگذارید: اگر لازم شد برای جست‌وجوی بیشتری جایی بروید، مثلا از ماشین پیاده شدید، بدون عجله و یا رعایت همه موارد ایمنی، از آن شخص هم بخواهید همراه شما بیاید. اینگونه ترس را از او دور می‌کنید.
 احتیاط کنید: در همه موارد به‌خصوص هنگامی که به آدرس مورد نظر رسیدید، احتیاط به خرج دهید. ممکن است برخی با سوءاستفاده، برای شما دام پهن کرده باشند. تا حد ممکن هیچ‌گاه داخل واحد آپارتمانی نشوید.
 از شخص امین کمک بگیرید: سرانجام پس از آنکه فرد را به مقصد رساندید، مطمئن شوید که بیمار در امنیت کامل است. اگر توانستید با یکی از اعضای خانواده او تماس بگیرید، به یکی از همسایه‌ها اطلاع دهید و یا نهایتا از کارشناسان اورژانس بخواهید تا راهنمایی‌تان کنند.



 

این خبر را به اشتراک بگذارید