• دو شنبه 17 اردیبهشت 1403
  • الإثْنَيْن 27 شوال 1445
  • 2024 May 06
پنج شنبه 16 فروردین 1403
کد مطلب : 221544
+
-

جعل تاریخ

درباره اتفاقات فوتبالی فیلم «پرویزخان» که تفاوت‌هایی اساسی با وقایع سال65 دارند

فیلم سینمایی «پرویزخان» که با محوریت زندگی پرویز دهداری ساخته شده این روزها روی پرده سینماهای تهران است. این فیلم به قصد معرفی سرمربی اسبق تیم ملی ساخته شده و به‌طور خاص بر ماجرای معروف استعفای 14بازیکن از تیم ملی متمرکز است. اما روایت این اثر از اتفاقات فوتبالی آن سال‌ها اغلب نادرست و حتی وارونه است و ظاهرا سازندگان فیلم اشراف چندانی بر حوزه فوتبال و به‌خصوص اتفاقات دهه60 نداشته‌اند. تماشای این فیلم بهانه خوبی است برای بازخوانی خاطرات آن سال‌ها و بزنگاه عجیبی که فوتبال ایران با «معلم اخلاق» پشت سر گذاشت.

   پرویز دهداری یک مربی سختگیر در اعمال نظم و انضباط بود و بارها تأکید کرده بود رعایت اخلاق برایش مقدم بر نتیجه‌گیری در میدان است اما بنا بر روایات موثق، بازیکنان تیم ملی بیش از آنکه با خود او مشکل داشته باشند با دستیار اولش یعنی رضا وطنخواه مشکل داشتند. این نکته‌ای است که در فیلم مغفول مانده و شخصیت رضا وطنخواه کاملا منفعل و بی‌تأثیر است.

   در کنار مسائل اخلاقی و انضباطی، بزرگان تیم ملی در آن سال‌ها بر سر مسائل تاکتیکی هم با پرویزخان اختلاف عقیده داشتند. ناصر محمدخانی، حمید درخشان، عبدالعلی چنگیز و... متخصص بازی روی زمین بودند و تا پیش از آمدن دهداری هم تیم ملی به شکل دلخواه آنها بازی می‌کرد. همزمان با آمدن دهداری پدیده‌ای در فوتبال ایران ظهور کرد که کریم باوی نام داشت و تخصص عجیبی در سرزنی و بازی روی هوا داشت. دهداری تاکتیک تیم‌ملی را بر پایه همین تخصص بنا کرده بود و همه وظیفه داشتند توپ را روی آسمان به باوی برسانند؛ تاکتیکی که چندان به مذاق ستاره‌های محبوب که اتفاقا همه آنها از تیم‌های قرمز و آبی می‌آمدند خوش نمی‌آمد. در فیلم پرویزخان به شکل عجیبی تمامی این وقایع برعکس روایت شده است! یعنی ستاره‌ها بازی هوایی را دوست دارند و دهداری بازی زمینی را انتخاب کرده است، آن هم با کریم باوی که روی زمین یک بازیکن زیر متوسط بود! لقب مرحوم باوی در فیلم از همه اینها عجیب‌تر است؛ کریم پاطلایی!

   مسیری که پرویزخان در فیلم برای یافتن بازیکنان بااستعداد و تشکیل یک تیم جدید طی می‌کند بسیار غریب و دور از واقعیت است. او برای دروازه تیمش احمدرضا عابدزاده را از بازی‌های محلی در یک زمین خاکی کشف می‌کند! حال آنکه در واقعیت عابدزاده بازیکن تیم منتخب اصفهان در لیگ قدس بود و استعدادش را بارها در این رقابت‌ها نشان داده بود؛ روی چمن ورزشگاه تختی اصفهان و حتی امجدیه و آزادی تهران. عابدزاده حتی یک سال قبل‌تر در تیم ملی «ب» ایران در جام دهه فجر سال64هم بازی کرده بود. روند انتخاب نادر میراحمدیان از عابدزاده هم شگفت‌انگیزتر است. میراحمدیان بازیکن بانک‌ملی بود که در عالم واقعیت دهداری او را در رقابت‌های باشگاه‌های تهران (جام 17شهریور) دید و به شکل عجیبی در نخستین بازی ملی بازوبند کاپیتانی را هم به او سپرد. اما کشف این مدافع میانی در فیلم طی یک بازی گل‌کوچک وسط کوچه باریکی در تهران رخ می‌دهد! یک بازی دو به دو که در یک سمت آن میراحمدیان و یک پسربچه قرار دارند و در سمت دیگر دهداری و وطنخواه!

   به شخصیت مرحوم سیروس قایقران در طول فیلم بسیار پرداخته شده و استثنائا در مورد این بازیکن خیلی از داده‌ها درست ارائه شده است جز یک نکته که اتفاقا موضوع بسیار مهمی هم هست. قایقران بازیکنی بود که ابتدا نامه استعفا را امضا کرد اما خیلی زود استعفایش را پس گرفت. آن‌قدر زود که هرگز و در هیچ‌یک از رسانه‌ها تعداد بازیکنان مستعفی 15نفر ذکر نشد. رجوع به نشریات آن سال‌ها نشان می‌دهد همه جا صحبت از استعفای دسته‌جمعی 14بازیکن از تیم ملی است. اما فیلم روزهای زیادی قایقران را در میان مستعفی‌ها نگه می‌دارد و بعد او را پشیمان به اردوی دهداری برمی‌گرداند. حتی بنرهای تبلیغاتی فیلم هم با این جمله طراحی شده‌اند که «15بازیکن تیم ملی فوتبال استعفا دادند.» جمله‌ای که اساسا در تاریخ فوتبال ایران وجود خارجی ندارد.

   زاویه نگاهی که کارگردان پرویزخان انتخاب کرده، کاملا نشان می‌دهد او بر روایت نعل‌به‌نعل و مستند تاریخ به همان شکلی که در سال1365رخ داده تأکید دارد. بر این اساس تمام بازیکنان و مربیان با نام خودشان در فیلم حضور دارند. اما به شکل عجیبی در مورد بازیکنان مستعفی و به‌خصوص سردسته آنها که حالا به شخصیت منفی فیلم تبدیل شده اوضاع برعکس می‌شود! بازیکنی با نام وحید کامیاب(!) که مشخصاتش ترکیبی از حمید درخشان، ناصر محمدخانی و شاید حتی محمد پنجعلی است و لابد به این شکل طراحی شده تا راه را بر گله و شکایت همه این نام‌ها ببندد. اگرچه این راه کاملا هم بسته نماند و حمید درخشان به محض اکران «پرویزخان» به یکی از نخستین شاکی‌های این فیلم بدل شد.

 

این خبر را به اشتراک بگذارید