تعمیر ساعت شمسالعماره به روایت استاد ساعتچی
پیشکش ملکه تا 200 سال دیگر کوک است
زهرا اردشیری| خبرنگار:
بعد از گذشت حدود ۱۵۰ سال از زمانی که ساعت را به یادگار در پیشانی کاخ گلستان نشاندند تا امروز دومین بار است که «محمد ساعتچی» را پای ستون شمسالعماره میبرند تا شاید دستانش شفابخش این ساعت باشد؛ ساعتی که در همان زمان، ملکه ویکتوریا به واسطه ساخت یک کاخ اروپایی در میانه تهران به ناصرالدینشاه پیشکش کرد و آن را که برخی میگویند در زمان ساخت کاخ به تهران رسیده بود در بلندترین نقطه کاخ یعنی بالای عمارت شمسالعماره نصب کردند و صدای ناقوسش به گوش همه تهران کوچک آن زمان میرسید. صدای ساعت بعد از مدتی باعث گلایه درباریها شد که به دستور شاه صدای آن را کمتر کردند. اما این دستکاری باعث خاموش شدن ساعت شمسالعماره شد؛ خاموشی ۱۰۰ ساله! تا اینکه اوایل دهه ۹۰ سازمان میراث فرهنگی و متولیان کاخ گلستان تصمیم به پایان این سکوت گرفتند. بنابراین یکی از قدیمیترین و کاربلدترین متخصصان ساعت یعنی محمد ساعتچی را برای کوک دوباره این ساعت دعوت به کار کردند. ساعت بعد از تعمیر دوباره از کار افتاد و این بار به قول ساعتچی اگر به ساعت رسیدگی کنند تا 200 سال دیگر این ساعت خراب نخواهد شد.
ظهر روز ۲۲ آبان سال ۱۳۹۱ بعد از 100 سال صدای ساعت شمسالعماره در قلب پایتخت پیچید. ساعتچی، تعمیرکار این ساعت بعد از تعمیر ساعت گفته بود که ساعت شمسالعماره نیاز به تعمیر و رسیدگی هر روزه دارد اما انگار این تذکر او را زیاد جدی نگرفتند. چون ساعت شمسالعماره بعد از 11 ماه تیک تاک، دوباره از کار افتاد و این بار باز هم قرار شد ساعتچی دست به کار تعمیر ساعت شود. ساعتچی میگوید: «حدود 18 ماه زمان صرف کردم تا برای نخستین بار ساعت شمسالعماره را تعمیر کنم. بعد از آن به مدیران قبلی کاخ گلستان گفتم که شاگرد و همکار من هرچند ماه یکبار باید ساعت را سرویس کند. یعنی چرخ دندهها را روغنکاری کند و شستوشو را انجام دهد. اما این موضوع جدی گرفته نشد و دوباره به ما خبر دادند که ساعت از کار افتاده است.
باز هم دست به کار شدیم. با این تفاوت که این بار از طرف مدیریت کاخ گلستان حمایت بیشتری از ما شد.» ساعتچی از دشوار بودن تعمیر ساعت شمسالعماره اینطور میگوید: «تعمیر این ساعت به چند دلیل کار بسیار دشواری بود. اول اینکه تمام ساعتهای قدیمی چون دستساز هستند موتور منحصربهفرد خود را دارند و هیچ شباهتی به همدیگر ندارند. مثلاً موتور ساعت شمسالعماره هیچ شباهتی به هیچ ساعتی در کل دنیا ندارد. دوم اینکه افرادی که قبلاً برای تعمیر ساعت شمسالعماره رفته بودند و نتوانستند ساعت را تعمیر کنند آن را رها کردند و تعدادی از قطعات و چرخهای ساعت گم شده بود که باعث شد تعمیر آن تا 18 ماه طول بکشد. البته ساعت شمسالعماره تنها از نظر تاریخی اهمیت زیادی دارد و از نظر فیزیکی یک ساعت معمولی است.»
صدای زنگ ساعت شمسالعماره
دوباره شنیده میشود
ساعتچی از 20سالگی آرزوی تعمیر ساعت شمسالعماره را داشت تا اینکه در 78 سالگی به آرزویش رسید. به قول خودش نمیخواست برود و درخواست تعمیر ساعت را بدهد. چون هیچکس او را جدی نمیگرفت. تا اینکه در تعمیر ساعت قدیمی مسجد سپهسالار خودی نشان داد و بعد از آن سراغش آمدند و خواستند ساعت شمسالعماره را تعمیر کند. میگوید: «وقتی جوانتر بودم بارها برای تعمیر ساعتهای قدیمی تهران به متولیهایشان پیشنهاد دادم اما توجه نکردند. حتی به موزه زمان رفتم و پیشنهاد دادم که میتوانم ساعتها را تعمیر کنم اما باز هم جدی گرفته نشد. با خودم گفتم برای تعمیر ساعت شمس العمارهکاری میکنم که خودشان سراغم بیایند. همینطور هم شد. بعد از اینکه ساعت مسجد سپهسالار را تعمیر کردم از من خواستند ساعت شمسالعماره را هم تعمیر کنم.»
حرف از دشواری تعمیر ساعت شمسالعماره که میشود ساعتچی میگوید: «می دانستم تعمیر این ساعت سختترینکاری است که باید انجام دهم. چون ساعت در یک اتاق یک در یک متر بود و برای پایین آوردنش مشکلات زیادی وجود داشت. قریب به 120 پله 45 سانتیمتری تا رسیدن به اتاقک ساعت وجود داشت. برای پایین آوردن ساعت 8جوان زورمند کمک کردند تا ساعت پایین بیاید. بعد از آن، ساعت را در زیرزمین کاخ قرار دادند و من ساعت را در آن زیرزمین تعمیر کردم.» او ادامه میدهد: «بعد از اینکه ساعت از کار افتاد و دوباره آن را تعمیر کردم مدیر کاخ گلستان از من خواست تا صدای زنگ ساعت شمسالعماره را به صدا درآورم اما از آنجایی که دیگر نمیتوان زنگ قدیم و مکانیکی آن را راه انداخت زنگ ساعت را از طریق الکترومکانیک راهاندازی کردم و این وعده را میدهم که همین روزها صدای ساعت شمسالعماره دوباره شنیده شود.» ساعتچی میگوید: «من این ساعت را طوری تعمیر کردهام که اگر هر ماه به آن رسیدگی کنند تا 200 سال دیگر هم صدای این ساعت در کاخ گلستان بپیچد.»
فنون کار را به شاگردم یاد دادم
ساعتچی برای همه افرادی که به میراث فرهنگی علاقه دارند یک غنیمت و تنها کسی است که میتواند ساعتهای قدیمی را تعمیر کند و دوباره به کار بیندازد. شاید بعد از او دیگر کسی قادر نباشد ساعتهای قدیمی تهران را تعمیر کند. خودش میگوید: «من یک شاگرد دارم که بهتر است بگویم پسرم است. 50 سال با هم کار میکنیم. او همه فنون کار را از من یاد گرفته. شاگرد دیگری ندارم که فنون تعمیر ساعتهای قدیمی را به او آموزش داده باشم. چون به نظر من این کار دو چیز میخواهد؛ عشق و حوصله. کسی که این دو را داشته باشد از عهده تعمیر هر ساعتی برخواهد آمد.»
ساعت ارزنده مولوی جایگاه فضله کبوتران
ساعتچی میگوید متأسفانه اکنون از میان ساعتهای قدیمی تهران تنها ساعتهای شمسالعماره و مسجد سپهسالار که او تعمیر کرده است کار میکنند: «ساعت مدرسه شهید مطهری، ساعت بسیار ارزنده خیابان مولوی که متأسفانه موتور آن جای فضله کبوتران شده در حالی که مهمترین ساعت پایتخت است و تعداد دیگری از ساعتهای پایتخت از کار افتادهاند. اگر شهرداری، سازمان میراث فرهنگی و ارگانهای دیگر کمک کنند من میتوانم این ساعتها را تعمیر کنم.»
خرافات و شایعات شمسالعماره
ساعت شمسالعماره شایعات، خرافات و داستانهای زیادی همراه خود دارد. جعفر شهری در کتاب طهران قدیم نوشته است: «کلاهفرنگی (سقف اتاقکی که ساعت در آن جاساز شده است) و ساعت شمسالعماره که همیشه بیرقی(پرچمی) بر فراز آن میجنبید دارای عجایبی بود که تهرانیها از آن حرف میزدند. یکی اینکه در زوال حکومت محمدعلی شاه روزی کلاغها بر بیرق حملهور میشوند و با منقارشان آن را ریزریز میکنند. 2روز بعد محمدعلی شاه گریخته، مشروطهخواهان غالب شده و سلطنت تغییر میکند. دوم ساعت بزرگ دوطرفهای بر بالای شمسالعماره نصب شده بود که درباره صدای زنگ این ساعت میگفتند صدایی داشته که افراد در 4فرسخی (24 کیلومتر) آن صدایش را به وضوح میشنیدند و بیمار با شنیدن صدای آن قالب تهی میکرد. اگرچه این اغراق و مبالغهای بیش نبود و آن را بیش از حد بزرگ کرده، میگفتند بر اثر شکایت مکرر اهالی، شاه دستور کم کردن صدای ساعت را داد تا با نمد صدای آن را خفیف کنند.
اما آنچه مقرون به حقیقت بود این است که صدای ساعت تا اقصی نقاط شهر میرسید. این ساعت سالهاست که از کار افتاده ولی اسکلت آن هنوز خودنمایی میکند. ساعتساز این ساعت میرزا علیاکبرخان بود که آن را کوک و تعمیر میکرد. سوم دو جغد نر و ماده بودند که در محفظه این ساعت لانه داشتند و شایع بود که هر بار ظاهر شوند سلطنت تغییر میکند. میگفتند در موقع کشته شدن ناصرالدین شاه، 3روز از لانه بیرون آمده بودند که روز سوم، شاه تیر خورد و تاج و تخت به مظفرالدین شاه رسید. آنچه این شایعه یا حقیقت را سر زبانها انداخت بیرون آمدن و ظاهر شدن این دو جغد در روزهای 16 تا 19 شهریور 1320 بود. جغدها که بیرون آمدند مردم میگفتند خدا عاقبت پیداشدن جغدها را به خیر کند که متفقین به ایران حمله کردند و قحطی، کشتار و ناامنی همه جا را فراگرفت.»