ناگفتههایی از «قاسم حاجقاسم»
در جریان حمله پهپادی آمریکایی به فرودگاه بغداد که منجر به شهادت حاج قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد، ۴ نفر از همراهان سردار نیز به شهادت رسیدند. یکی از آنها یک جوان دهه هفتادی به نام شهید وحید زمانینیا بود که تا پای جان کنار حاجقاسم بود. وحید از مدافعان حرم بود و ماموریتهای زیادی به سوریه داشت. بعد از پایان جنگ با داعش به ایران برگشت. حاجقاسم که دوست داشت محافظانش را از مدافعان حرم انتخاب کند، او را بهعنوان محافظ انتخاب کرد. اینچنین شد که این تازهداماد در ۲سال آخری که محافظ حاجقاسم بود، او را همراهی میکرد و در معیت او آسمانی شد. اینک انتشارات روایت فتح کتابی با موضوع زندگی این محافظ وفادار منتشر کرده است. این کتاب با عنوان «قاسم حاجقاسم» به قلم شیوای زینب مولایی در ۲۲۴صفحه و به قیمت ۵۵هزار تومان عرضه شده است.
در بخشی از این کتاب آمده است: «وحید چون علاقه خاصی به حضرت قاسم(ع) داشت، شب ششم محرم خیلی حال و روزش دیدنی بود. از این تناقض شادی و گریه در روضه خیلی خوشش میآمد. یکجور خاصی با سوز دل برای رفقا تعریف میکرد:
- آخآخ، اون موقعی که تو روضه داری دست میزنی و گریه میکنی، نمیدونی چه حالی میشم که. اون گل و نقلهایی که میپاشن، اون رجزی که حضرت قاسم میخونه، دلم رو پاره پاره میکنه، بعضی شبها خوابش رو میبینم. اون لحظهای که غم سنگینه، دل اهل حرم سوخته اما سربلندن و افتخار میکنن بهوجود حضرت قاسم... به به آدم شب شیشم از این همه زیبایی کیف میکنه... . میگفت: گلِ قاسمیه با من. شب ششم برای هیئتشان گل میخرید. وقتی مداح روضه را میخواند، وحید با حال خوش و اشکی که به چشم داشت، گل را پرپر میکرد و روی سر عزاداران میریخت.»