• سه شنبه 11 اردیبهشت 1403
  • الثُّلاثَاء 21 شوال 1445
  • 2024 Apr 30
چهار شنبه 25 بهمن 1402
کد مطلب : 218299
+
-

جایزه، توقع را از بازیگر بالا می‌برد

گفت‌وگو با ساره رشیدی، بازیگر فیلم «احمد»‌ و برنده دیپلم افتخار بهترین بازیگر نقش اول زن جشنواره فیلم فجر‌

گفت‌وگو
جایزه، توقع را از بازیگر بالا می‌برد

‌هلیا نصیری- روزنامه‌نگار

همه‌‌چیز از برنامه «خندوانه» شروع شد. سال۹۷ ساره رشیدی تصمیم گرفت ویدئویی برای «خندوانه» ارسال کند و این مقدمه‌ای بر حضور ساره رشیدی در تلویزیون شد. او در فصل دوم مسابقه «خنداننده شو» حاضر شد و اینطور که خودش می‌گوید همانجا هم گفته شد که او بیشتر به‌دنبال بازیگر شدن است‌. جالب اینکه در همان سال در فیلم کمدی «زیرنظر» به‌کارگردانی مجید صالحی جلوی دوربین رفت. البته فعالیت هنری این بازیگر شیرازی به سال‌های دور باز می‌گشت، به ۱۵سالگی که به بازیگری تئاتر پرداخت و در سریالی هم برای سیمای فارس جلوی دوربین رفت که پخش نشد. ساره رشیدی سال۹۸ در سریال «میانبر» حضور یافت و پس از آن کرونا روند تولیدات تلویزیونی و سینمایی را کند کرد و شاید همین موضوع باعث شد در فعالیت بازیگری رشیدی وقفه بیفتد؛ بازیگر جوانی که با «روزی روزگاری مریخ» در شبکه نمایش خانگی دیده شد و پس از آن هم در سریال «آنتن» و «خانه پرتقالی‌ها» جلوی دوربین رفت. حضور در فیلمی جدی برای بازیگری که بیشتر با آثار طنز شناخته شده بود، می‌توانست چالشی بزرگ باشد؛ چالشی که ساره رشیدی با حضور در نقش اصلی زن فیلم «احمد» آن را پذیرفت و نتیجه‌اش درخشش در جشنواره امسال و دریافت دیپلم افتخار بهترین بازیگر نقش اول زن فجر چهل‌ودوم بود؛ درخشش و جایزه‌ای که می‌تواند فصل تازه‌ای در کارنامه هنری ساره رشیدی بگشاید.

جشنواره خوبی را پشت سرگذاشتید ‌حضورتان در فیلم «احمد» و گرفتن دیپلم افتخار بهترین بازیگر نقش اول زن. این جایزه چقدر در مسیری که شروع کرده‌اید مؤثر است؟
باور قلبی من این است که بازیگر باید بتواند توانایی خود را در بازی نشان دهد. سیمرغ و دیگر جوایز جشنواره را بابت کاری که انجام شده به بازیگر می‌دهند و این به کاری که در ادامه باید انجام بدهد ربطی ندارد؛ به‌نظرم در ادامه توقع‌ها را از بازیگر بالا می‌برد. اگر عطش یادگیری داشته باشی و دنبال این باشی که خودت را بهتر کنی، جایزه گرفتن خوش‌یمن و مبارک است.

«احمد» برای شما نخستین حضور پررنگ در یک اثر سینمایی بود، ایفای نخستین نقش جدی و نخستین همکاری با کارگردان این فیلم. در مواجهه با این اولین‌ها با چه چالش‌هایی مواجه بودید؟
همزمانی همه این اولین‌ها باعث شد که شرایط برایم مقداری گیج‌کننده باشد. امیرعباس ربیعی را نمی‌شناختم. پیش‌تولید «احمد» ماه‌ها طول کشید و آخرین کسی بودم که به جمع پیوستم و برای همین تمرینات فشرده و سختی در
 متن‌خوانی داشتم.

گفتید ربیعی را نمی‌شناختید. کار کردن با او چگونه بود؟
فضای سینما به‌گونه‌ای است که بازیگر باید با هر کارگردان، رفتار متفاوتی داشته باشد و البته این متقابل است؛ من به‌دلیل شرایط کاری و تجربه‌ام در فیلم‌های کوتاه به این نتیجه رسیدم که باید زیرکانه نوع رفتارم با کارگردان را تشخیص دهم. در واقع طول کشید تا همکاری بین من و امیرعباس ربیعی که واقعا مانند برادر بزرگ‌تر در کنارم بود، شکل بگیرد.

حضورتان در سریال‌های طنز و البته برنامه خندوانه چگونه شکل گرفت؟ در آن زمان به بازیگری فکر می‌کردید؟
از همان ابتدا شاید برایتان عجیب باشد اما فضای طنز کمی برایم غریبه بود. من سال‌ها تئاتر کار کردم و مانند بسیاری از بازیگران که ناامید شدند و به هر دلیلی تصمیم گرفتند کار بازیگری را کنار بگذارند، ناامید شدم، هرچند امیدوارم هیچ بازیگری کار بازیگری را کنار نگذارد.
سال۹۷ که برای «خندوانه» رفتم هیچ ذهنیتی از استندآپ کمدی نداشتم. رامبد جوان حامی استندآپ کمدین‌ها بود و می‌گفت ساره رشیدی پایش را در‌«خندوانه» گذاشته که بازیگر شود. همه داوران نیز تأکید داشتند که ساره رشیدی برای بازیگری به «خندوانه» آمده است.

قبل از حضورتان در «احمد» که یک فیلم کاملا جدی است تجربه بازی‌های طنز داشتید؟ برایتان سخت نبود؟
پیش از «احمد» در سریال «آنتن» هم حضور جدی داشتم، منتها این تجربه کمدی بود و من تجربه طولانی‌مدت در یک نقش جدی و فضای اینچنین متفاوت را نداشتم. شخصیت «دکتر صدر» 4 ماه در من زندگی می‌کرد و تفکرش در من جریان داشت. حتی موقع ظرف شستن در خانه‌ام به‌دنبال شخصیت او بودم و تلاش می‌کردم رگه‌هایی از شخصیت او را در زندگی‌ام پیدا کنم. زمانی که پروژه تمام شد، من به خلوتی رفتم و برای «صدر» گریه کردم چون می‌دانستم دلم برایش تنگ می‌شود.

از نقش دکتر صدر در«احمد» برایمان بگویید؛ ایفای نقش یک پزشک داغ‌دیده که قطعا مابه ازاء واقعی هم دارد. چگونه به این نقش رسیدید؟
یکی از مهم‌ترین چیزهایی که فوق‌العاده به من کمک کرد این بود که داستان فیلم، مستند و واقعی بود. طبق تحقیقاتی که عوامل داشتند، یکی از عزیزانی که برای کمک به زلزله زدگان بم رفته بود، تعریف می‌کرد که به محض رسیدن از ساعت ۴صبح تا ساعت ۳صبح روز بعد کار می‌کرده و فشار کاری زیادی داشته. بعد از خستگی که یک چادر برای خودشان دست و پا می‌کند، متوجه می‌شود که تعدادی پرستار و پزشک زن همچنان به‌کار ادامه می‌دهند. او خانم‌ها را صدا می‌کند و چادر را در اختیارشان می‌گذارد و می‌گوید که شما استراحت کنید. خانم‌ها به محض اینکه داخل چادر می‌روند، به یاد عزیزانشان زیرخاک می‌افتند و شروع به شیون و زاری می‌کنند. می‌خواهم بگویم که آنها آنقدر مشغول خدمات‌رسانی بوده‌اند که تا قبل از رفتن به داخل چادر حتی فرصت نداشته‌اند با هم حرف بزنند و عزاداری کنند.نمی‌دانم چگونه ممکن است کسی که خانواده‌اش زیر آوار است، آنقدر بزرگوار و محترم باشد که به دیگران هم فکر کند. این داستان آنقدر برایم تکان‌دهنده است که حتی یادآوری‌اش تمام وجود من را تسخیر می‌کند. اتودهایی که قبل از پیش‌تولید زده شده بود و خانواده و زندگی‌ در نقش را برایمان شرح دادند، باعث شد به‌گونه‌ای نقش را باور کنم که هر روز به محض تمام شدن گریم در آینه به‌خودم می‌گفتم سلام «دکتر صدر». همه می‌دانستند شرایط روحی من در آن دوران تغییر کرد؛ نگاه و حتی صدایم در آن دوران عوض شد چون «صدر» بسیار متفاوت با «ساره رشیدی» بود.

امیرعباس ربیعی به‌عنوان کارگردان چقدر به شما کمک کرد؟
ربیعی به‌عنوان کارگردان کمک زیادی در ایفای این نقش به من کرد. در تمام صحنه‌های احساسی، برادرانه حس و داغی را که این زن در فیلم تحمل می‌کند، برایم بازسازی می‌کرد. ایشان کلمه به کلمه را برایم زنده می‌کرد و بعد مرا جلوی دوربین می‌فرستاد.

فیلم براساس داستان واقعی ساخته شده. چقدر درباره نقش خود و مابازای واقعی آن از منابع مکتوب و گزارش‌ها استفاده کردید؟
 از لحظه اولیه زلزله بم ویدئویی در دسترس نبود. فیلمی که در اختیار ما قرار گرفت مربوط به چند روز بعد از زلزله و زمانی بود که مسئولان برای بازدید و نظارت در آنجا حضور داشتند. «شهید احمد کاظمی» هم در ویدئوها دیده می‌شد.
در آن ویدئوها همچنان مردم شوک‌زده و پزشکان و پرستاران مشغول امدادرسانی بودند. از طریق سایت‌های مختلف هم تحقیقات زیادی انجام دادم اما از همه مهم‌تر حضور در خود بم بود که بسیار تأثیرگذار بود. برای من این نقطه درخشانی بود که احساسی‌ترین لحظه‌های «صدر» مانند نخستین برخوردش با کاراکتر شهید احمد کاظمی در بم اتفاق می‌افتاد. معتقدم که نقل سینه به سینه از همه کتاب‌ها و همه منابع اینترنتی تأثیرگذارتر و ماندگارتر است. با هر کسی که آنجا حرف می‌زدم و به‌ویژه هنرورهای فیلم، همه‌شان داغ دیده بودند. سعی می‌کردم با همه درباره این حادثه صحبت کنم و پای قصه‌هایشان بنشینم. مستندتر از قصه آدم‌ها وجود ندارد و خدا این لطف را به من کرد که بتوانم با خود مردم بم درباره این موضوع صحبت کنم.

کدام یک از سکانس‌هایی را که خودتان بازی کردید، بیشتر دوست داشتید؟
سکانس رویارویی «شهید احمد کاظمی» و «دکتر صدر» از سکانس‌های موردعلاقه‌ام است. مواجهه این شهید با زنی که بی‌نهایت خشمگین و اندوهگین است، نماد رویارویی مردم بم با دولت است.

حضور در «احمد» چه تجربه‌ای را برای شما رقم زد؟
یکی از عجیب‌ترین تجربه‌هایی که داشتم، نزدیکی احساسی به‌خود فاجعه زلزله بم و بازماندگانش بود. آنقدر ابعاد این فاجعه بزرگ بود که دعا می‌کنم خدا نصیب کافر هم نکند. تجربه دردناک و عجیبی بود که با بازماندگان چنین فاجعه‌ای بعد از ۲۰سال حرف بزنم و متوجه شوم که آنها داغ‌شان هنوز تازه است.
«احمد» اثری شرافتمندانه است  و دغدغه‌مندی تک‌تک کاراکترهای فیلم در آن پیداست. هر کدام از این کاراکترها اتفاقی را رقم می‌زنند که قلب آدم برای همدلی‌ با آنها به درد می‌آید. اینکه همه آدم‌ها فارغ از دین، سیاست و جنسیت همدلانه به هم‌نوع‌شان کمک می‌کنند، واقعا تکان‌دهنده است.

چرا از لهجه کرمانی برای شما در این اثر استفاده نشد؟
از آنجا که لهجه کرمانی را دوست دارم، خیلی برایش تمرین کردم.با توجه به اینکه اصالتا شیرازی هستم باید بگویم که لهجه شیرازی و کرمانی یک نزدیکی و قرابتی با هم دارند. دوست داشتم با این لهجه بازی کنم اما کارگردان گفت که وقتی کرمانی صحبت می‌کنم صلابت و به‌اصطلاح دیسیپلین «صدر» از من گرفته می‌شود. نه که لهجه ایراد داشته باشد بلکه اشکال از من بود. برایم جالب بود که لهجه می‌تواند کاراکتر را نرم ‌کند. ما حتی فکر کردیم امکان دارد پزشک این فیلم اهل شهر دیگری باشد و این اصلا عجیب و بعید نبود.

پیش از «احمد» در سریال «آنتن» هم حضور جدی داشتم، منتها این تجربه کمدی بود و من تجربه طولانی‌مدت در یک نقش جدی و فضای اینچنین متفاوت را نداشتم. شخصیت «دکتر صدر» 4 ماه در من زندگی می‌کرد و تفکرش در من جریان داشت. حتی موقع ظرف شستن در خانه‌ام به‌دنبال شخصیت او بودم و تلاش می‌کردم رگه‌هایی از شخصیت او را در زندگی‌ام پیدا کنم. زمانی که پروژه تمام شد، من به خلوتی رفتم و برای «صدر» گریه کردم چون می‌دانستم دلم برایش تنگ می‌شود‌

 

این خبر را به اشتراک بگذارید