قاعده بازی
سینمای اکران و سینمای جشنواره
شاهین شجریکهن
آیا بضاعت سینمای ایران همینقدر است که جشنواره فجر نشان میدهد؟ این پرسش در چند روز اخیر بارها در بین کارشناسان و تحلیلگران سینمایی تکرار شده و هنوز هم جواب روشن و قطعی برایش نمیتوان یافت. مرور اسمها، نکات جالبی را به ذهن متبادر میکند، آیا ترکیب کلی تهیهکنندگان فیلمهای این دوره جشنواره فیلم فجر و نوع نگاه و رویکردی که نسبت به مقوله سینما دارند برایند کلی ذهنیت و تشخیص تولیدکنندگان فیلم در این سرزمین است؟ یعنی در دهههای پیش هم آثار پرافتخار سینمای ایران که اکنون به ساختشان میبالیم و با لذت میگوییم ناخداخورشید، پردهآخر، هامون، دندانمار، باشو و چهوچه را تولیدکنندگانی مثل صاحبان امضا و مجوز و سرمایه کنونی ساختهاند؟ کسانی که به اسم کارگردان روی سن جشنواره فجر میروند و بر فرش قرمز و نشست خبری جولان میدهند، میتوانند نماینده سینمای جوان ایران باشند؟ فاصله ویترین جشنواره فجر با بضاعت واقعی سینمای ایران چقدر است؟
در این سالها با تشدید ممیزی و میداندادن به کمدیهای سخیف، بسیاری را از تولید فیلم خوب دلزده و پشیمان کردهاند، چنان ریسک و عواقب تولید درست را بالا بردهاند که عملا چیزی در بساط سینمای آزاد و غیرسفارشی باقینمانده که بخواهد عرضه کند. در نتیجه جشنواره فیلم فجر بیشتر بازتابی از چرخه برنامهریزی و تولید و اتاق فکرهای تولیدکنندگانی است که براساس سیاستهای ابلاغی، نقشه راه را تعیین کرده، به مجریان طرحها بودجه و مجوز میدهند که در نهایت حاصل کارشان در ویترین جشنواره نمایش داده شود. کلیت سینمای ایران فراتر از این است، و امید بسیاری از دوستداران سینما در این سرزمین به همان نیمه خاموش و بیکار است که فعلا فرصت فعالیت ندارد ولی در شرایط طبیعی با خلاقیت جوانان و تلاش سینماگران مستقل و صاحب ایده، چراغ سینما را دوباره روشن خواهد کرد.