
درباره رمانهای اول و دوم هاینریشبل
جنگ و دیگر هیچ

نخستین کتاب بُل، رمان کوتاهی تحت عنوان «قطار به موقع رسید»، در ۱۹۴۹ منتشر شد. گرچه منتقدان کتاب را ستودند و حتی بُل در ۱۹۵۱ نامزد دریافتِ جایزه ادبی گروه ۴۷ برای داستان کوتاه «گوسفند سیاه» شد و این بر شهرتش افزود، اما کتاب از نظر مالی توفیقی نداشت. «قطار به موقع رسید» داستانی از دوران ۱۹۴۳ است. ماجرای آن از یک ایستگاه راهآهن شهری آغاز میشود. سربازی به نام آندراس، در قطار بهدنبال جا میگردد. قطار به جبهه شرق میرود. سرباز نگران است. او میترسد و مدام فکر میکند؛ «بهزودی من میمیرم. بهزودی من میمیرم.» دیگران هم مضطرب و نگرانند. اما آنها با تقسیمکردن نان و کالباس میان یکدیگر سعی میکنند از دست دلهره و هراس بگریزند. آندراس به یاد دوستان و خانوادهاش میافتد. او لحظه به لحظه از همه کسانی که جنگ را بهعنوان یک امر بدیهی تصور میکنند، بیشتر متنفر میشود. در لمبرگ قطار میایستد. در آنجا آندراس با یک زن جاسوس لهستانی آشنا میشود. کار او گردآوری خبر برای جنبش مقاومت لهستان است. زن برای همدردی با سرباز، میخواهد او را نجات بدهد. اما برای سرباز هر لحظه مرگ حتمیتر و بدیهیتر بهنظر میرسد. «قطار به موقع رسید» با ترجمه کیکاووس جهانداری به فارسی بازگردان شده است.
در رمان دوم بُل نیز به نام «آدم کجا بودی؟» (۱۹۵۰)، موضوع داستان باز هم جنگ و مرگ است. بُل، عنوان آن را از تئودور هاکرز اقتباس کرده که معتقد بود: «درگیرشدن در جنگ تقصیر خداوند نیست.» و به قول سنت اگزوپری: «جنگ همچون تیفوس، یک بیماری است.» داستان، سرنوشت گروهی از افسران و سربازانی است که در حال برگشتن از رومانی به آلمان هستند. در این داستان حتی رویدادهای فرعی چنان شرح و بسط داده شده که همدردی خواننده را در برابر انسان رنجدیده برمیانگیزاند.«آدم کجا بودی؟» هم به فارسی ترجمه شده و ناتالی چوبینه مترجم این رمان است.