نیاز امروز؛ شفافیت و صداقت در گفتگوی مستقیم با ملت
شهریار شمس مستوفی | سردبیر:
همه ما روزگار ریاستجمهوری محمود احمدینژاد را به یاد داریم؛ روزهایی که تحریمها از سوی شورای امنیت سازمان ملل با اجماع کامل علیه کشورمان به تصویب میرسید و همان زمان که طلا و ارز با صعودهای عجیب و غریب رکورد میزد و زمامدار دولت، تحریمها را کاغذپاره و کمارزش توصیف میکرد.
در سال92 وقتی دولت حسن روحانی کار خود را آغاز کرد از همان ابتدا مبنا را بر رفع تحریمها با شروع مذاکرات با غرب قرار داد. 2 سال مذاکرات نفسگیر و فشرده دیپلماتهای کهنهکار ایرانی بالاخره نتیجه داد و برجام تصویب شد تا آهنگ رشد اقتصاد کشور ریتم تندتری بهخود گیرد؛ درست وقتی گمان میرفت که با وجود سنگاندازیهای دلواپسان داخلی، اقتصاد مملکت روی غلتک افتاده حسن روحانی برای دومینبار وارد کارزار انتخاباتی شد. او که به پشتوانه برجام و رفع تحریمها چشمانداز خوبی برای اقتصاد و وضعیت معیشتی مردم میدید، شعارهای مناسبی را در تقابل با رقبای خود که مخالف برجام بودند، ارائه کرد و وعدههایی داد که در ادامه برجام میتوانست صورت واقعیت بگیرد. در مقابل رقبای مخالف برجام چیزی را وعده میدادند که بدون این توافق غیرممکن بود اما با فاصله زمانی نهچندان زیادی از کارزار انتخاباتی روحانی، در آن سوی جهان رقابت انتخاباتی در آمریکا هم رفت تا جایی که یکی از پیشبینیناپذیرترین و در عین حال عوامگراترین مردان سیاست رخت ریاستجمهوری بر تن کند که نهتنها برجام که دهها توافق بینالمللی دیگر آمریکا را از اعتبار ساقط کند. حال برجام با خروج آمریکا و با تمام تلاشهای طرفین اروپایی قدرت خود را از دست داده و ایران مانده در برابر تحریمهای یکجانبه اما مخرب عوامگرایی به نام ترامپ. در چنین شرایطی کسی انتظار معجزه از دولت ندارد.
یکی از راههای پیشنهادی گروهی در وضعیت کنونی مذاکره مستقیم با آمریکاست در این مورد بد نیست نیمنگاهی به مذاکرات کرهشمالی با دولت ترامپ بیندازیم؛ مذاکراتی که با وجود تبلیغات گسترده در مورد آن دستاوردی برای کرهشمالی نداشت. شاید اگر کرهشمالی به توافق ایران و آمریکا بر سر برجام گوشه چشمی داشت، امروز بعد از توافقی بیهوده به نقطه صفر بازنمیگشت تا تحریمهایش برای یک سال دیگر از سوی دولت مأجوج آمریکا تمدید شود.
در شرایط کنونی بهنظر نگارنده آنچه میتواند مردم را از سردرگمی و احساس ناامیدی نجات دهد و آنها را برای روزگار سخت پیشرو آماده کند، صداقت دولتمردانی از جنس خود مردم است و شاید نخستین گام همان بود که رئیسجمهور از دولت متبوع خود خواست؛ «شفافسازی اقتصادی». این شفافسازی قطعا به تخصیص بهینه ارز و تصریف بهتر آن در جامعه کمک شایانی خواهد کرد و قطع به یقین دست کاسبان تحریم کوتاهتر و تاحدودی اعتماد به جامعه بازگردانده خواهد شد. در این میان نکتهای که باید بیشتر مورد توجه قرار گیرد، جلوگیری از توصیف اغراقگونه توان دولت است. روحانی برعکس احمدینژاد که تحریمها را کاغذپاره میخواند و از قدرت نامحدود دولت دم میزد، باید شفاف از تأثیر تحریمها بگوید و مردم را در برابر آن به یک اتحاد بزرگ فرا بخواند. ناگفته پیداست دولت با بازیکردن نقش ابرقهرمان باعث بالا رفتن توقعات آحاد جامعه میشود و در این صورت مردم برحسب ادعای دولت انتظار دارند مشکلات ارز بسامان شود، رکود رخت بربندد، تورم به زنجیر کشیده شود، بحران محیطزیست کنترل شده، فساد برچیده شود و... . درحالیکه دولت با بیان کمبودها و محدودیتهای بهوجود آمده میتواند هم از دامن زدن به انتظارات بکاهد و هم از جنبه روانی، جامعه را آماده پذیرش مشکلات پیش رو کند.
شاید این شبهه پیش بیاید که در صورت این شفافسازی، دشمن سوءاستفاده کند، اما بدیهی است مضرات سوءاستفاده دشمنان از اطلاعرسانی دولت و گفتوگوی حاکمیت با مردم حتما بسیار کمتر از ناآگاهی خواهد بود که در میانمدت باعث بیاعتمادی بیشتر جامعه به دولت خواهد شد.
مدل گفتمانی حال حاضر دولت ترکیبی از پرهیز از بزرگنمایی مخاطرات برآمده از تحریم و ایجاد امید در کنترل کامل و بدون مشکل مصایب تحریم است. این مدل گفتمانی منجر به ایجاد حباب انتطاری در بین نهتنها تودهها که حتی میان خواص خواهد شد و این شائبه را بهوجود خواهد آورد که دولت حتما گزینههای بسیار قوی در دسترس دارد که در بزنگاه نیاز آنرا رو خواهد کرد؛ درحالیکه اگر دولت، موجودی خود را کمتر از واقع نشان داده درعینحال بازده حداکثری داشته باشد، دیوار محکمتری از اعتماد مردم و حاکمیت ساخته خواهد شد. در یک کلام تدبیر امروز در شفافیت و صداقت در گفتوگوی مستقیم با ملت نهفته است.