محمدصادق کوشکی، استاد دانشگاه تهران در گفتوگو با همشهری مطرح کرد
پمپاژ نا امیدی مأموریتی ویژه برای تروریستهای دیروز
الناز عباسیان/ روزنامهنگار
چهره گروه مجاهدین خلق (منافقین) از همان ابتدای پیروزی انقلاب و دهه 60 بر همگان مشخص شد و عملیاتهای تروریستی و اقدامات مسلحانه این گروه بر کسی پوشیده نیست. حتی تلاش این گروه در سالهای دفاعمقدس برای همکاری با صدام حسین هم غیرقابل انکار است. اما این گروه در سالهای اخیر سعی دارد با پوستاندازی جدید، جذب نیرو و اقدامات را از روشی مدرن تجربه کند. آنها با تشکیل ارتشهای سایبری در فضای مجازی این بار سراغ نسلهای جدید و جوانان آمدند تا برای مسیر خودشان همراهان جدید پیدا کنند. محمدصادق کوشکی، استاد دانشگاه تهران یکی از افرادی است که سالها پیرامون فعالیتهای گروه مجاهدین خلق (منافقین) مطالعه کرده است. سراغ او رفتیم تا از بایدها و نبایدهای این موضوع بیشتر جویا شویم.
برای سؤال نخست اجازه دهید از آغاز فعالیتهای این گروه سؤال کنیم. رسما از کی در فضای مجازی کارشان را آغاز کردند و دست به جذب مخاطب زدند؟
سازمان مجاهدین خلق در مقطعی که فضای مجازی تبدیل به یک پدیده روز شد و اینترنت در دسترس عموم مردم قرار گرفت فعالیت خود در فضای مجازی را گسترش داد و از اینترنت بهعنوان رسانه و جذب مخاطب استفاده کرد. در دهه ۸۰ چون هم محتوای برنامههایشان جذاب نبوده و هم جامعه از ماهیت و عملکرد این سازمان اطلاعات خوبی داشت موفق نبودند. اما کمکم از اواخر دهه ۸۰ و دهه ۹۰ روش دیگری را برای جذب مخاطب و نیرو دست گرفتند؛ برای نمونه ارسال ایمیل به افراد مختلف جامعه ازجمله دانشجویان.
آیا این جذبها فقط برای بحثهای ایدئولوژی و شستوشوی مغزی بوده یا اهداف دیگری هم داشتند؟
بالطبع ابتدا با شستوشوی مغزی آغاز شده و بعدها به انجام اقدامات خرابکارانه در ایران ختم میشد. تا جایی ذهن این افراد را شستوشوی مغزی میدادند که یک دانشجو با آموزشهای آنها دست به ساخت بمبهای دستساز زده و در محل تجمع مردم عادی و بیگناه قرار دهد. مصداقی بخواهیم صحبت کنیم یک پسر دانشجو داشتیم که تحت صحبتها و فریب یک مسئول سازمانی خانم که مرتب به او ایمیل میداده، به نوعی به عضویت سازمان در حالت مجازی درمیآید. آموزش ساختن بمب دستساز به او داده میشود. این فرد قرار میشود بمبی که خودش ساخته را در یک منطقه مسکونی کار بگذارد و خوشبختانه قبل از اینکه این بمب عمل کند این فرد دستگیر میشود. این یک نمونه بود از این صدها نمونه فریب دانشجویان و جوانان این مملکت.
چطور آنقدر راحت با جوانها ارتباط میگیرند؟
بالطبع با گسترش فضای مجازی و همگانیشدن آن در بستر تلفنهای همراه، عملکرد منافقین خیلی گستردهتر و عمیقتر شد. لایه اول این بود که در یک مقطع افراد سازمان از عراق به اروپا کوچ کرده و با اسامی مختلف گروههای حقوق بشری یا گروههای مبارزه با جمهوری اسلامی، برنامههای مختلفی را در فضای مجازی در بستر تلفن همراه عمدتا اینستاگرام و تلگرام اجرا کردند. شروع به معرفی خودشان کرده و سعی میکردند روایت غیرواقعی از سازمان و تاریخچه آن ارائه بدهند.
محور این روایت مظلومیت بود. اینها سازمان را تشکیلات دمکراتیکی معرفی میکردند که آزادیخواه است و جمهوری اسلامی دهها هزار نفر از اعضای سازمان را کشته و قتل عام کرده است. طوری القا میکردند که الان بهترین جایگزین جمهوری اسلامی همین سازمان است.
از جوانان و دانشگاهیان دعوت میکردند که بیایند و به سازمان بپیوندند و از طریق اینستاگرام و تلگرام مخاطب پیامهای سازمان باشند. کسانی که از این طریق جذب میشدند هر کدامشان یک مسئول سازمانی برایشان گذاشته میشد. به اینها ماموریتی همچون شعارنویسی میدادند. این افراد باید در جاهای مختلف شهر، شعارهای ضدانقلاب و نظام جمهوری اسلامی ایران مینوشتند. بعد باید از این کارشان عکس گرفته و برای مسئولشان بارگذاری میکردند. عملا یک جور برده سازمان میشدند.
در قبال این اقدامات مثل شعارنویسی پولی هم دریافت میکردند؟
نه! نکته همین جاست که در قبال این حرکتها باید از جیب خودشان هزینه میکردند. سازمان پول نمیدهد. آنهایی که پول میدهند سرویسهای اطلاعاتی غربی و اسرائیل هستند.
در سالهای اخیر هم موارد جذب داشتیم؟
بله متأسفانه، مواردی از جذب دانشجوهای دانشگاههای مشهور مثل دانشگاه شریف داشتیم که از طریق همین فضای مجازی و تلفنهای همراه جذب شدند و عملا بازوهای تروریستی سازمان در دانشگاه شدند. یک لایه دیگر هم برای مخاطب عام داشتیم که در ناآرامیهای سالهای 96و 98و 1401دیدید. این افراد عملا دادن فراخوانها، تبلیغ، هجوم خشونتآمیز، تبلیغ درگیری با ماموران، تبلیغ ساخت وسایل درگیری و بمبهای دستساز، ابزارهای اعمال خشونت علیه شهروندان و مامورین را انجام میدادند.
اغلب چه کسانی جذب میشوند؟
افرادی جذب سازمان میشوند که نواقص شخصیتی داشته و به دلایلی دلزدگی از جامعه دارند. مثلا جوانی که مشکلاتی دارد یا مورد بیتوجهی قرار گرفته و منزوی است بیشتر مستعد جذب است و قربانی میشود. البته ممکن است که افراد معمولی هم جذب شوند ولی عموما افراد دارای مشکل شخصی یا خانوادگی جذب میشوند. در یک کشور 80میلیونی مثلا 40نفر زیاد نیست اما اینها قدرت تخریب پیدا میکنند. مثلا اگر خدای نکرده در محل شلوغ و پرتردد شهر بمبگذاری کنند چه تعداد انسان بیگناه قربانی خواهند شد؟ پس باید حتی مقابل تعداد کمشان هم ایستاد. روند سازمان این است که نوجوانها و جوانهای عادی را جذب کند.
یعنی با وجود این افشاگریها هنوز هم افراد جذب میشوند؟ چرا قطع همکاری نمیکنند؟
سازمان کماکان این رویه را دارد و افراد را جذب میکند. افرادی هم که قبلا به دام سازمان افتادند اگر نخواهند با سازمان کار کنند و برده رایگان سازمان باشند، آن وقت سازمان تهدید میکند که اگر همکاری نکنید شما را به جمهوری اسلامی لو خواهم داد. عملا تبدیل شدهاند به یک روباتی که سازمان به آنها دستور میدهد و مجبورند انجام دهند و اگر انجام ندهند مواخذه میشوند. مسئولشان سرشان فریاد میکشد و اهانت و تهدید میکند. به برخی از این افراد بعد از مدتی ماموریتهای نظامی و تروریستی هم سپرده شد. فردی میگفت اول آموزش ساخت بمب به ما دادند. بعد که بمب ساخته شد به ما گفتند که در نقطه پرتردد شهر تهران بمبگذاری کنید. واقعا امداد الهی بود که این بمب در لحظاتی قبل از انفجار در یک ایستگاه اتوبوس خنثی شد و هدف شوم آنها به نتیجه نرسید.
در اغتشاشات سال گذشته شاهد این اقدامات خرابکارانه سازمان به نام مردم عادی بودیم. در این زمینه بیشتر توضیح میدهید؟
بله؛ شعارنویسی، فعالیت خشونتآمیز، تهیه پوستر و تراکت و امثالهم برای سران سازمان بهویژه در اغتشاشات سال 1401را شاهد بودیم. البته فعالیتی که از این گستردهتر بود و مخاطب خیلی عامی داشت، فعالیتهای تبلیغی سازمان بدون اسم سازمان مجاهدین بود. سازمان مجاهدین خلق در بین نسل جدید شناختهشده نیست. متولدین دهههای 80و 90اطلاعاتی در مورد این سازمان ندارند. سازمان خودش را قربانی خشونت معرفی میکند. یک لایه هم فعالترین و فراگیرترین لایه فعالیت سازمان در اینستاگرام، توییتر و تلگرام بود که اقدام به تولید و انتشار محتواهای مختلف سیاسی و اجتماعی و امنیتی در قالب تصاویر و کلیپهای طنز اما با محتوای مخالف نظام میکنند. مخاطب اصلا متوجه نیست که پیامهایی را میبیند و یا خودش منتشر میکند که در تیرانا پایتخت آلبانی که پایگاه منافقین است تولید شده است؛ طنزها، کلیپ، موسیقی و مطالبی که ناامیدی از ایران و جامعه ایرانی را گسترش میدهد. بیننده وقتی اینها را میبیند فکر میکند که بدبختترین فرد در ویرانهترین جای جهان است. سیاهی مطلق است و هیچ امیدی به بهبود هم نیست و باید جمهوری اسلامی را براندازی کند.
این مطالب که اشاره کردید محتوای سیاسی و ضدنظام دارند؟
نه مستقیما؛ محتوای تحقیر ایرانی که در قالب طنز منتشر میشود و بدون اشاره مستقیم سیاسی القا میکند که ایرانیها در کلاهبرداری و دغل بازی استادند، اهل کار درست نیستند و همه کارهایشان نقص دارد. اینها ظاهری طنز دارند و شما که دریافت میکنی برای 10 تا از دوستانت هم میفرستی. همه اینها دنبال این بودند که این فکر را القا کنند که ایرانی توانایی انجام کار درست را ندارد. در قسمت اول سعی میکنند آدم را ناامید کنند و اگر کسانی بودند که ناامید نمیشدند و فعالیت میکردند سعی میکردند آنها را مسخره کنند. برای مثال مسخرهکردن ساخت جنگنده ایرانی در فضای مجازی.
مرحله بعد ایجاد نفرت بین جامعه ایرانی بود. اینکه مخاطب به این نتیجه برسد که ظالمترین حکومت دنیا، جمهوری اسلامی است و از آن فاسدتر پیدا نمیشود. حس نفرت نسبت به دولت و حاکمیت جمهوری اسلامی از اقداماتی است که انجام میشد و متأسفانه در حال حاضر هم انجام میشود.
نمونه دوم که تشویق عمومی افراد به خشونت است مربوط به زمانهایی است که ما در کشور شاهد آشوب و ناآرامی هستیم. سالهای 96و 98و 1401ولی مخربترین نمونه همان نوع سوم است که موج گسترده یاس و ناامیدی و خودتحقیری مخصوصا برای نوجوانها و جوانها که روزانه چندین ساعت در فضای مجازی هستند را ایجاد میکند. بین این نسل جدید بهشتبودن اروپا و براندازی جمهوری اسلامی را ترویج میدهند. هیچ مارک سیاسی هم ندارد. جالب اینکه افرادی که حتی ممکن است موافق نظام هم باشند مخاطب این پیامها قرار میگیرند.
از صحبتهای شما اینطور متوجه شدیم که این نمونه سوم قرار نیست عضو سازمان شوند و یا فعالیتی کنند؛ فقط فریب خورده و ناامید میشوند؟
دقیقا. این مرحله برای کسانی است که نمیخواهند جذب سازمان شوند و اصلا سیاسی نیستند. این افراد قرار است ایران را بدترین و سیاهترین جای جهان بدانند. تفکراتشان را عوض کنند. این گروه سوم، بیشترین آسیب را میبینند. بسیار عمیق است و فرد به یک آدم دلمرده که پر از نفرت است و حتی مشکلات خودش را نمیتواند حل کند تبدیل میشود؛ بمب متحرکی که علیه حکومت، جامعه و انسانها خشماش را خالی کند. بهعبارتی پمپاژ ناامیدی ماموریتی ویژه برای تروریستهای دیروز است.
شما چه راهکاری برای دورکردن افراد جامعه از این فضای فریب سازمان پیشنهاد میکنید؟
مطمئنا این نوع فیلترکردن امروزی را پیشنهاد نکرده و تأیید نمیکنم. به عقیده من راه برونرفت از این وضعیت قانونمندشدن استفاده از فضای مجازی است. طبق قانون کشورهایی مثل آلمان، فضای مجازی نباید برای امنیت شهروندان و امنیت ملی آلمان مضر باشد؛ اعم از امنیت روانی، اقتصادی و جانی. اگر در ایران هم قانونی با این ملاک اجرا شود بسیاری از مشکلات حل خواهد شد.