رسول بهروش
ایران شاید تنها کشور دنیاست که تیم ملیاش در جامجهانی 3نتیجه کاملا متفاوت میگیرد و هر 3منجر به شادی خیابانی میشود؛ برد در بازی اول، باخت در مسابقه دوم و مساوی در دیدار سوم! با این همه اگر احساسات اولیه تزریق شده از رسانه ملی فروکش کرد، غریو شادیهای مجهول و مبهم در خیابانها فرو نشست و دوره قربان صدقه رفتنهای هیجانی به پایان رسید، میتوان دوباره نیمنگاهی به عملکرد تیمملی در روسیه انداخت و نقایص جدی آن را هم دید. در حال حاضر عبارت «حذف عزتمندانه» به کلیدواژه رسانههای داخلی برای تحلیل نتایج تیمملی در روسیه تبدیل شده، در حالی که آمار و ارقام و مرور کیفیت تیم کیروش به سختی چنین مسالهای را تایید میکند. تیم ایران امروز با همان مشکلی مواجه است که 4سال پیش یا 7سال پیش در آغاز دوران همکاری با مربی پرتغالی از آن رنج میبرد؛ اینکه تیم ما فقط بازی بدون توپ را بلد است و تنها میتواند از راه دفاع فشرده و متراکم و دل بستن به ضربات ایستگاهی و پرتابهای بلند به کسب نتیجه مطلوب فکر کند. این تیم برای وقتی که توپ را در اختیار دارد و محتاج حمله و گلزنی است مطلقا هیچ برنامه خاصی ندارد. به نیمه دوم بازی با پرتغال برگردید؛ به 45دقیقهای که تیمملی ایران برای محقق کردن رویای صعود، باید حداقل دو گل به تیم حریف بزند؛ اما آیا در این نیمه حتی دو حمله درست و حسابی هم از شاگردان کیروش دیده میشود؟ باورکردنی نیست که تیمملی در چنین مسابقهای از دقیقه یک تا 90 حتی یک موقعیت نصفهونیمه هم ندارد و تنها ورود کمک داور ویدئویی در وقتهای تلفشده است که جریان مسابقه را عوض میکند. در طول بازی، پرتغال بهراحتی آب خوردن تیم ما را اداره میکند و شاید اگر پنالتی سختگیرانه اهدایی ویدئوچک به ایران نبود، بازی راحتتر از حد تصور با همان نتیجه یکبرصفر به پایان میرسید. در این دقایق کلیدی، ایران هرگز شبیه تیمی نبود که برای صعود باید دیوانهوار حمله کند. چرا؟ چون ما بلد نیستیم. چون یاد گرفتهایم فقط دفاع کنیم و بعد از این همه سال هنوز نمیدانیم چطور میتوان کنترل بازی را بهدست گرفت. پرتغال در سراسر نیمه دوم نیازی به گلزنی ندارد، اما آمار پایانی بازی نشان میدهد آنها 67درصد مالکیت توپ را در اختیار داشتند و 400 پاس هم بیشتر از ما به هم دادند؛ 400 پاس. جالب نیست؟
آمار فیفا میگوید تیمملی ایران در مجموع 3بازی دور گروهی مقابل مراکش، اسپانیا و پرتغال فقط 4ضربه داخل چارچوب داشت، این در حالی است که مراکش بهعنوان تیم چهارم و آخر این گروه تنها در بازی با همین پرتغال (قهرمان اروپا؛ به قید تکرار صد باره پیمان یوسفی!) آمار 4ضربه داخل چارچوب را بهجا گذاشت و البته 3تا از ضربات آنها در موقعیتهای صددرصدی گل شلیک شد. بازیکنان ایران در کل جامجهانی فقط 435 پاس سالم رد و بدل کردند، در حالی که مراکش تنها در بازی با پرتغال رکورد 359 پاس سالم را به ثبت رساند. ما در 3بازی جامجهانی فقط 5کرنر داشتیم، در حالی که مراکش برابر پرتغال 7کرنر ارسال کرد و در بازی با ایران و اسپانیا هم 6ضربه کرنر دیگر بهدست آورد؛ یعنی روی هم 13تا. ایران در 3بازی جامجهانی به ترتیب 36، 30 و 33 درصد مالکیت توپ را برابر رقبا در اختیار داشت، در حالی که مراکش بعد از مالکیت 64درصدی جلوی ایران، برابر پرتغال هم از مالکیت 53درصدی برخوردار بود و بازیکنانش 79بار بیشتر از تیم رقیب به هم پاس دادند. اسپانیای بحرانزده که 24ساعت پیش از شروع جامجهانی سرمربیاش را از دست داده، در حالی بهعنوان تیم اول این گروه صعود کرد که تنها پیروزیاش را برابر ایران بهدست آورد؛ بعد ما هنوز خوشحالیم که برابر این تیم تن به شکست پرگل ندادهایم! راستی کسی یادش هست در 30سال گذشته ایران چه زمانی مقابل یک تیم بزرگ گلباران شده بود که حالا عدم تکرار آن نتیجه به بزرگترین دستاورد تیمملی در روسیه تبدیل میشود؟ در جام بیستویکم ما تا لحظه آخر شانس صعود داشتیم و این صرفا بهخاطر اتفاقات بازی اولمان با مراکش بود؛ جایی که بازیکنان ایران داشتند وقت تلف میکردند تا بازی با نتیجه مساوی تمام شود، اما اشتباه مدافع مراکش اولین گل به خودی تاریخ جامهای جهانی بهسود ایران را به ارمغان آورد و ما را تا روز آخر امیدوار نگه داشت. سخت است چنین پوئن بادآوردهای را بهعنوان بخشی از ارزشهای فنی تیم ایران جا بزنیم؛ تیمی که بیشتر از قدرت انتقال توپ و بازیسازی، متکی به تاکتیکهای فوق دفاعی، جنگهای روانی کارلوس کیروش و جدال همیشگی او با دشمنان فرضی برای تهییج بازیکنان است و آرزوی 5دقیقه نمایش منظم و زیبا را بر دلمان گذاشته؛ شبیه آنچه شیرهای اطلس در همین گروه ارایه دادند و سزاوارانه اوت شدند.
7سال پیش کارلوس کیروش انتخاب خوبی برای تیمملی بود. بعد از فجایعی که مربیان ایرانی در این تیم رقم زدند، کیروش با دانش و کاریزمای بالایش از راه رسید، دیسپلین و ارزش معنوی را به این تیم برگرداند و ساختار دفاعی آن را هم منقلب کرد. حالا اما بهنظر میرسد او هر آنچه داشته به این گروه داده و چیز جدیدی برای اضافه کردن به تیمملی ندارد. ما امروز جایی نیستیم که بعد از 7سال، انتظار میرفت در آن باشیم. یک لحظه از دنیایی که تلویزیون دولتی و رسمی کشور برایمان ساخته فاصله بگیرید و از خودتان بپرسید چرا تیمملی ایران بعد از 7سال، نباید فقط کمی شبیه ژاپن، استرالیا، کرهجنوبی، مکزیک، پرو، نیجریه، مراکش، سنگال یا دیگر تیمهای درجه دو و سه، اما شایسته این جام بازی کند؟ خودمان به گروهمان لقب مرگ دادیم و حالا از اینگونه مردن در آن خوشحالیم؛ اما یقین داشته باشید در هر گروه دیگری هم قرار میگرفتیم، باز همین قصه تکرار میشد. بهعنوان مثال اگر ما جای کرهجنوبی بودیم، 6ماه تمام درمورد قدرت آلمان و مکزیک یا حذف هلند و ایتالیا بهدست سوئد حرف میزدیم و حذف از آن گروه را هم با 30درصد مالکیت توپ و 130 پاس سالم در هر بازی بهعنوان «حماسه ناب ایرانی» جا میزدیم. یک سر سوزن شک نداشته باشید که 4سال بعد هم داستان همین است و با هر قرعهای مواجه شویم، «رقیبهراسی» را شروع میکنیم و آخرش جوی میسازیم که مردم شب بعد از حذف تیمملی تا صبح در خیابانها پایکوبی کنند؛ آخر ما تنها کشور جهان با ارزشهای فنا ناپذیر هستیم که هر چه میبازیم، چیزی از ارزشهایمان کم نمیشود!
عادل فردوسیپور 12سال پیش، بعد از جامجهانی آلمان یک «خداحافظ برانکو» گفت و چون آن جمله ناخواسته به «سلام قلعهنویی» تبدیل شد، حالا چهار ستون بدن او میلرزد که نکند مربی پرتغالی برود و عوض استخدام بهتر از او، امثال علی دایی و افشین قطبی را جایش بگذارند. البته که هراس عادل را بهخصوص در سیستم مدیریتی ناکارآمد فوتبال ایران میفهمیم، اما قرار نیست او از ترس رفتن کیروش به جملات عجیبی از این دست متوسل شود: «خدا میخواست این تیم سرش را بالا بگیرد.» بالاغیرتا پای خدا را دیگر وسط نکشید. اگر اینطور باشد، پس لابد خدا ما را بیشتر از مراکشیها دوست دارد؛ تیمی که به مراتب بهتر از ایران بازی کرد، 7شوت داخل چارچوب بیشتر از ما داشت و 508 پاس بیشتر هم نسبت به ایران رد و بدل کرد، اما با همه جسارتش پایینتر از تیم کیروش در جدول ایستاد. نکنید از این کارها عادل خان!
پای «خدا» را وسط نکشید دیگر!
در همینه زمینه :