 
                        مهمانسرای خدا
 
                        محمد داوری، پس از ۳۰سال درگیری با اعتیاد، حالا ۱۷سال است که پاک زندگی میکند و یکی از چهرههای فعال مجموعه «طلوع بینشانها» است؛ نهادی با حدود ۲۰مرکز حمایتی برای کارتنخوابها، کودکان کار، مادران تنها و نوجوانان آسیبدیده در تهران. او نهتنها خودش را نجات داده، بلکه برای صدها نفر دیگر نردبانی شده تا از چاه بیرون بیایند. 
از اعتیاد تا آغوشی برای بیپناهان 
محمد داوری از سیاهی سردرگمی بیرون آمده و حالا دستگیر افرادی شده است که خانوادههایشان هم آنها را طرد کردهاند. خودش میگوید: «پس از 3دهه اسارت در دام اعتیاد، ۱۷سال است که زندگی پاک و پرامید را انتخاب کردهام. روزی که صاحبخانه با حکم تخلیه وسایلم را به خیابان ریخت، نقطه بیداریام بود؛ آن لحظه فهمیدم که اعتیاد ریشه همه ویرانیهای زندگی است.» حالا محمد یکی از چهرههای فعال مجموعه «طلوع بینشانها» است؛ نهادی با حدود ۲۰مرکز حمایتی برای کارتنخوابها، کودکان کار، مادران تنها و نوجوانان آسیبدیده در تهران و کرج. 
خانه محمد را «مهمانسرای خدا» مینامند، جایی که بیش از ۱۰۰بیخانمان تا امروز پناه گرفتهاند و قصههایشان را با خود به آنجا آوردهاند. محمد روزانه به دهها خانواده درگیر اعتیاد مشاوره میدهد و میگوید: «نجات کار خداست؛ من فقط سهمی در روشنماندن امید داشتم.» یکی از بهیادماندنیترین لحظات زندگیاش وقتی بود که زنی پس از ۷سال کارتنخوابی با گذاشتن پا روی فرش از شدت خوشحالی سجده کرد. او تأکید میکند: «من فقط زندگیام را تغییر ندادهام؛ یکزندگی تازه خلق کردهام. خیلی خوشحالم که خدا پایان عمرم را تا اینجا زیبا رقم زده است. مرا به مسیری آورده که خودم فکر میکنم یکی از بینظیرترین سبکهای زندگی است. الان فقط رضایت خدا برایم مهم است. هر کاری میکنم از خودم میپرسم: آیا خدا از این کار خوشش میآید؟» 
همسرم، بزرگترین معجزه زندگی 
زمانی که داوری تصمیم به ترک گرفت، همسرش دیپلمردی بود؛ اما تغییر درونی او را دید، ایستاد، ماند و شد همکارش. زن هم مسیر تازهای را شروع کرد؛ ادامه تحصیل داد، فوقلیسانس گرفت و حالا مشاور خانواده است؛ متخصصی که هر روز در خانه به زنها و مردهایی مشاوره میدهد که با اعتیاد یا ترک آن درگیرند. محمد داوری با صدایی آرام و لبخندی خسته اما روشن از نقطهعطف زندگیاش میگوید؛ «یکی از بزرگترین معجزات زندگیام همراهی همسرم بود. با هم هفتهای 2شب برنامه رادیویی داریم. او بهعنوان روانشناس، من بهعنوان کسی که از دل تاریکی رد شده.» محمد این را با غرور خاصی میگوید؛ نه غرور خودخواهانه، بلکه غرور کسی که رنج کشیده، جنگیده و باقی مانده. 
 
						