• پنج شنبه 28 تیر 1403
  • الْخَمِيس 11 محرم 1446
  • 2024 Jul 18
چهار شنبه 6 تیر 1397
کد مطلب : 21216
+
-

آیا فوتبال سیاست‌زدایی می‌کند؟

شمشیر دولبه فوتبال

شمشیر دولبه فوتبال

علی ورامینی:

نقل است که در دهه 70میلادی و در نیویورک کنفرانسی فوق محرمانه با شرکت سران دنیا تشکیل می‌شود. موضوع این کنفرانس که جزئیات آن بعدها درز پیدا کرد پیشرفت تکنولوژی بوده است. بحث جالبی در کنفرانس مزبور شکل می‌گیرد. بعضی از افراد حاضر در جلسه (که از کشورهای پیشرفته هم بود‌ه‌اند) بیان می‌کنند که با این پیشرفت تکنولوژی بسیاری از نیروی کار ما بیکار می‌شوند؛ چراکه یک ماشین می‌تواند جای چندین نفر کار کند. در کنفرانس مزبور پرسش مهمی مطرح می‌شود. پرسش این است: با این نیروی بیکار چه کنیم و چگونه آنها را سرگرم کنیم؟ می‌گویند در آن کنفرانس اجماعا به یک جواب می‌رسند: فوتبال.
اما این سرگرمی انسان پسا‌صنعتی سویه دیگری هم دارد به ‌نام سیاست‌زدایی که در خدمت حاکمان است. سیاست‌زدایی را خیلی ساده می‌توان کنشی تعریف کرد که منجر به خلوت شدن حوزه عمومی می‌شود. این کنش می‌تواند از سوی تمام گروه‌های درگیر در جامعه صورت بگیرد؛ چه از سوی طبقه حاکم که معمولا ارادی و هدفمند انجام می‌شود، چه از سوی نهادهای اجتماعی غیردولتی و حتی در بعضی مواقع به‌طور غیرارادی از جانب روشنفکران. سیاست‌زدایی قصد دارد فضاهای سیاسی را مسدود کند تا انتخابات آزاد، مطبوعات آزاد و رقابت‌های حزبی آزاد در آن با مشکلاتی مواجه شود. تقریبا می‌توان گفت که همه حکومت‌ها سیاست‌زدایی را می‌پسندند و آن را انجام می‌دهند؛ چراکه با خلوت شدن حوزه عمومی، حکومت راحت‌تر ایدئولوژی خود را پیش می‌برد و آن را بسط می دهد.



استمداد از مارکوزه

 با استمداد از مارکوزه کمی در این مسئله دقیق‌تر می‌شویم. از نظر مارکوزه، تکنولوژی نوین که عالمگیر‌ترین مؤلفه‌های جوامع نوین و پرچمدار پدیده جهانی شدن است، به ‌نوعی یکه‌تازی در جوامع نوین منتهی می‌شود که دربردارنده روش‌های مؤثرتر و حتی دلچسب‌تری از کنترل بیرونی افراد است. نتیجه این وضعیت، پیدایش جامعه‌ای است که مارکوزه آن را جامعه تک‌بعدی(ساحتی) می‌خواند. او عقیده دارد نقد مهم‌ترین تفکر فلسفی است. بنابراین در کتاب «انسان تک‌ساحتی» آسیب‌هایی را که جامعه سرمایه‌داری صنعتی به توانایی نقد یا عامل رهایی وارد کرده است بررسی می‌کند. به‌ نظر مارکوزه، نیروهای رهایی‌بخش در جامعه صنعتی مدرن به نحو فزاینده‌ای در حال نابودی هستند. دیگر چندان نیروی مخالفی باقی نمانده است. یکی از علل این تحول، بهبود وضعیت مادی و گسترش رفاهی‌است که جامعه پیشرفته را دربرگرفته است. اما این رفاه کاذب تنها در خدمت برآوردن نیازها و خواست‌های کاذب افراد است. این نیازها، نیازهایی هستند که طبقه حاکم از طریق ایدئولوژی کاذب به‌ عنوان خواسته‌های واقعی توده به آنها تحمیل می‌کنند. در چنین جامعه‌ای افراد توان تشخیص مصالح راستین خود را از دست می‌دهند و کاملا مسخ می‌شوند. یکی از مهم‌ترین نقدهای مارکوزه به جامعه نوین، تک‌ساحتی ساختن رفتار انسان است.
از پدیده‌های مهمی که باعث به‌ وجود آمدن رفتار تک‌ساحتی می‌شود، وسایل ارتباط جمعی و صنایع سرگرم‌کننده و وقت‌پرکن و همچنین آموزش و پرورشی است که خلاقیت و اندیشه فردی را از میان می‌برد. پیامد چنین وضعی از دید مارکوزه، سیاست‌زدایی جامعه و حذف مسائل سیاسی و اخلاقی از زندگی اجتماعی است.

یکی از مفاهیم دیگر در اندیشه این فیلسوف و جامعه‌شناس آلمانی، فرهنگ بسته‌بندی‌شده است. در مفهوم فرهنگ بسته‌بندی‌شده، مارکوزه بر نقش تشدید‌کننده رسانه‌های جمعی و غرق شدن سنت‌های فرهنگی طبقات پایین جامعه، تاکید می‌کند. برپایه این نظر، وسایل ارتباط جمعی نوین در پاسخ به ضرورت‌ تبلیغات و افزایش مصرف شکل گرفته‌اند و نوعی آگاهی کاذب به‌وجود می‌آورند. در این وضعیت، مردم، منافع واقعی خود را درک نکرده و به نظم اجتماعی یکپارچه، سرکوبگر و نالایق خو می‌گیرند. مارکوزه با تفکیک خواسته‌های راستین بشر از خواسته‌های کاذب، نقش وسایل ارتباط جمعی را پس‌زدن خواسته‌های راستین به ضمیر ناخودآگاه و دامن‌زدن به خواسته‌های کاذب می‌داند. جامعه صنعتی پیشرفته به کمک تکنولوژی رو به رشد، رفاه آدمیان را بالا برده و آنها را با زندگی ماشینی و رفاه اقتصادی هماهنگ کرده است ولی در عین حال روح آزادی و پرخاشگری و انتقاد را از افراد سلب کرده که مارکوزه ادعا می‌کند هر آن کس که در فکر زندگی آزاد فردا باشد، از نظر حکومت و صاحب نفوذان اقتصادی به‌عنوان دشمن جامعه سرمایه‌داری و رفاه مصرفی معرفی می‌شود، زیرا بیداری انسان‌ها از خواب نظام سرمایه‌داری و تکنولوژیک، مانع بهره‌وری و منافع صاحبان صنعت خواهد شد.

نتیجه وارونه

اما سیاست‌زدایی نسخه‌ای نیست که بتوان آن را همه جا برای همگان پیچید. در جوامعی که فضای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی بسته است، تاکید بر سیاست‌زدایی اتفاقا به سیاست‌زدگی تبدیل می‌شود. در چنین جوامعی سیاست بر تمام امور و شئون زندگی اجتماعی و شخصی فرد سیطره می‌یابد. جایی که فضای سیاسی امکان فعالیت سیاسی را در اختیار افراد نمی‌گذارد آنها طبیعتا از لحظه خروج از منزل با امر سیاسی مواجه می‌شوند؛ یعنی هر کنش و تصمیم افراد از اتوبوس سوار‌شدن گرفته تا حضور در محل کار، گذراندن اوقات فراغت و حتی حوزه‌های خیلی شخصی‌تر مثل لباس پوشیدن، روابط شخصی، گوش دادن به موسیقی، فیلم دیدن و حتی غذا خوردن می‌تواند خصلت‌های سیاسی به‌خود بگیرد؛ چراکه سیاست به‌معنای اخص آن مسدود است، بنابراین خواسته‌های سیاسی به سمت دیگر حوزه‌ها سرریز می‌کند؛ به‌ویژه اگر نظام حاکم بخواهد برای همه این حوزه‌ها برنامه‌ریزی و تعیین تکلیف کند. وقتی سیاست از مجاری مرسوم خود که مطبوعات، احزاب، انتخابات و نهادهای مدنی است اجازه حضور و فعالیت نیابد طبیعتا در حوزه‌ها و فضاهای دیگر و به سبک‌های متفاوتی خود را نشان می‌دهد. در چنین جوامعی فوتبال هم که گریزی از این سیاست‌زدگی ندارد، به عرصه‌ای برای اعتراض‌ها و انتقادها مبدل می‌شود و استادیوم‌ها هم به محل کنشگری سیاسی تبدیل می‌شوند.

این خبر را به اشتراک بگذارید