• یکشنبه 2 دی 1403
  • الأحَد 20 جمادی الثانی 1446
  • 2024 Dec 22
چهار شنبه 15 آذر 1402
کد مطلب : 211555
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/wjlZm
+
-

فرد نجات‌یافته از بهمن از دلایل مرگ 5کوهنورد جوان در اشترانکوه می‌گوید

روایت یک از مرگ برگشته

گزارش
روایت یک از مرگ برگشته

فتانه احدی- روزنامه‌نگار

آنها 9کوهنورد بودند،9دوست که برای صعود به قله سنبران در اشترانکوه برنامه‌ریزی کرده بودند. آنها پیش از آن چندین قله را با هم فتح کرده بودند و حالا قصد داشتند صعود به قله‌ای سخت و فنی را هم در پرونده خود ثبت کنند. صبح روزجمعه 3آذرماه بود که از جان‌پناه چال کبود در ارتفاع 3هزار و 600متری اشترانکوه به‌سوی قله به راه افتادند. همه‌‌چیز  خوب پیش رفت و به راحتی به قله رسیدند و پس از گرفتن عکس‌های یادگاری تصمیم به بازگشت گرفتند اما یک تصمیم اشتباه، سرنوشت شوم و هولناکی برایشان رقم زد. آنها مسیری غلط را برای بازگشت انتخاب کردند و هنوز نیم‌ساعت از قدم گذاشتن در این مسیر نگذشته بود که ناگهان صدای مهیبی در کوه پیچید و همه‌‌چیز تیره و تار شد. بهمن اعضای این گروه کوهنوردی را بلعید و جان 5نفر از آنها را گرفت اما بخت با 4نفر دیگر یار بود که از این حادثه جان سالم به در بردند. حالا و با گذشت چند روز از حادثه، یکی از نجات‌یافتگان در گفت‌وگو با همشهری از آن روز تلخ و هولناک می‌گوید.

خودتان را معرفی کنید.
من سبحان نیک‌آباد، 22ساله، کوهنورد و دانشجوی تربیت بدنی از شهرستان دورود هستم. 4سال است که به‌صورت حرفه‌ای کوهنوردی می‌کنم و مدارک کوهنوردی دارم و به‌دنبال مربی‌گری نیز هستم. به قله‌های آرارات ترکیه و ارمنستان، گوردین ترکیه، دماوند، علم‌کوه و قله‌های اشترانکوه در زمستان صعود کرده‌ام و به همین دلیل صعود به سنبران برایم کار سختی نبود.
افرادی که با شما به قله سنبران آمده بودند چه کسانی بودند؟
امیرحسین دهقانی 18ساله و کیارش لشنی 17ساله از شهرستان دورود، جواد نصراللهی 38ساله از بروجرد و حامد حسینی 35ساله و جواد نجفی 40ساله از ملایر بودند که بر اثر این حادثه از دنیا رفتند. بقیه هم داریوش دوراندیش 35ساله، همایون موحد 19ساله و مهدی فولادوند 45ساله بودند که زنده ماندند. آنها به‌صورت تفریحی کوهنوردی می‌کردند و قبلا چندین بار در اشترانکوه همراه هم به قله‌های دیگر صعود کرده بودیم.
از تصمیم‌تان برای صعود به قله سنبران بگویید.
از آنجا که امسال عضو تیم ملی هیمالیانوردی شده بودم، برای آماده‌سازی‌، صعود به قله سنبران را درنظر داشتم. این موضوع را با یکی از دوستانم مطرح کردم و قرار شد که 2نفری در شرایط نامساعد آب و هوایی برای صعود آماده شویم که دوستم این برنامه را کنسل کرد. بنابراین تصمیم گرفتم تنهایی بروم. تا اینکه وضعیت جوی و آب وهوایی صعود به اشترانکوه را در فضای مجازی استوری کردم. بعد از آن استوری، دوستانم که متوجه برنامه صعود من شده بودند، در تماس تلفنی از من خواستند که همراه من به اشترانکوه بیایند. از آنجا که همگی کوهنوردانی بودند که چندین بار با هم به قله‌های مختلف صعود کرده بودیم، من نیز قبول کردم. تعدادمان به 9نفر رسید و ترتیب یک کوهپیمایی دوستانه را دادیم.
چه روزی را برای صعود انتخاب کردید و چگونه رفتید؟
پنجشنبه ساعت 7صبح، از پای کوه در روستا صعود را استارت زدیم و به جان پناه چال کبود در ارتفاع 3هزار و 600متر رسیدیم و شب را آنجا ماندیم. صبح جمعه 3آذر، از پناهگاه به‌سوی قله راه افتادیم. حدود 500متر تا قله فاصله داشتیم وساعت 10:30به قله رسیدیم. البته مهدی فولادوند به‌صورت انفرادی آمده بود. ما داخل پناهگاه بودیم که او ساعت 5عصر خود را به ما رساند و روز جمعه نیز به فاصله نیم ساعت تا 40دقیقه زودتر از ما به‌سوی قله راه افتاد و در قله مانده بود تا ما برسیم.
هوا چطور بود؟
هوا خوب بود، وزش باد 4، 5کیلومتر در ساعت بود، دما مثبت 3و 4و همه‌‌چیز برای صعود عالی بود. حتی وضعیت جوی خطرناکی وجود نداشت.
چرا در مسیر برگشت از قله راه دیگری را انتخاب کردید؟
برای رسیدن به قله 2 مسیر وجود دارد؛ مسیر «یال سوزنی‌ها» که ایمن‌تر و فنی‌تر است و ما نسبت به چگالی برف از آن مسیر صعود کردیم. در قله عکس یادگاری گرفتیم و لحظات خوبی را آنجا ثبت کردیم و 10:50دقیقه از قله فرود آمدیم. موقع برگشت و هنگام فرود طبق پیشنهادهای دوستانی که برای برگشت عجله داشتند، به‌ویژه دوستان ملایری که می‌خواستند برای برگشت به شب نخورند و دوست دیگری که می‌خواست ساعت 5حتما در دورود باشد، تصمیم گرفتیم از مسیر «قیف» فرود بیاییم. مسیر قیف حدود یک ساعت و نیم از مسیر یال‌سوزنی‌ها نزدیک‌تر است. برای همین ما از همان زیر قله، مستقیم فرود آمدیم.
شما که می‌دانستید مسیر قبلی امن‌تر است، چرا مخالفت نکردید؟
من قبلا سرپرستی بیش از 15تیم را در برنامه رسمی باشگاه داشته‌ام، اما این صعود دوستانه بود و من هیچ سمت و مسئولیتی نداشتم که بخواهم دوستان را مدیریت کنم. حتی قرار بود ما به پناهگاه که رسیدیم آنجا ناهار بخوریم، اما دوستان ملایری به‌دلیل عجله‌ای که داشتند، گفتند که برای ناهار توقف نمی‌کنند و به تنهایی به راه خود ادامه می‌دهند، بنابراین من نیز دخالت و پافشاری نکردم.
حادثه چه زمانی و چگونه رخ داد؟
حدود 30دقیقه که در مسیر قیف در راه بودیم و به شیب تند دهلیز رسیدیم بهمن سقوط کرد. قبلش به دوستان هشدار لازم را داده بودم که به هیچ وجه تولید صدا نکنند. بهمن به نویز گوشی نیز حساس است. اما در بین راه برخی از دوستان با شادمانی می‌گفتند که ماشاءالله گروه و فریاد می‌زدند. من چندبار گوشزد ‌کردم که باید ساکت باشیم که ناگهان در ابتدای دهلیز صدای مهیبی شنیدم، به سوی صدا برگشتم و شکست برف را دیدم. آن موقع بود که همه‌‌چیز سیاه شد و دیگرچیزی ندیدم.
چگونه خود را نجات دادید؟
بهمن آمد و من حدود 10دقیقه زیر بهمن بودم، چند دقیقه اول بیهوش بودم. بعد که به‌هوش آمدم و توانستم به سختی نفس بکشم به‌دنبال راه گریز بودم. وقتی زیر برف مدفون هستی، پیدا کردن مسیری که به سمت آسمان است، سخت‌ و ممکن است برعکس به‌سوی زمین بروی. من با استفاده از تکنیک‌های کوهنوردی راه به‌سوی بالا را پیدا کردم و از برف خارج شدم. آن زمان بود که درد در ناحیه‌ کتف و لگن آزارم داد. 3نفر دیگر از بچه‌ها نیز به فاصله 2، 3دقیقه‌ای از من از برف بیرون آمدند. خودم را جمع و جور کردم، گوشی‌ام را پیدا کردم و با رئیس هیأت کوهنوردی دورود و مربی تیم ملی کوهنوردی تماس گرفتم و حادثه را برایشان شرح دادم. بعد شروع کردم به جست‌وجو برای پیدا کردن بقیه بچه‌ها. حدود یک ربع بعد بالگرد امداد و نجات به‌سوی ما آمد و عملیات جست‌‌وجو ادامه یافت.
به‌نظرت چرا بقیه دوستانتان نتوانستند نجات پیدا کنند؟
لحظه‌ای که بهمن می‌آید، قدرت تصمیم‌گیری وجود ندارد، همه جا سیاه می‌شود و کاری از دست کسی بر نمی‌آید، اما آنچه من بعدا متوجه شدم این بود که بهمن آنها را به سنگ‌ها کوبیده بود. بخت با من و 3نفر دیگر یار بود که با سنگ‌ها برخورد نکردیم، همین باعث شد که به هوش بیاییم و خودمان را نجات بدهیم.
وقتی از برف بیرون آمدی چه احساسی داشتی؟
من و چند نفری که بیرون آمده بودیم به‌دلیل اینکه در شوک بودیم، کار زیادی از دستمان برنیامد. از طرفی ما را با بالگرد به بیمارستان اعزام کردند و من بعدا متوجه شدم که چه اتفاقی افتاده است و 5نفر از دوستانم را از دست داده‌ام. وقتی این خبر را شنیدم، دنیا جلوی چشمانم
تیره و تار شد. راستش بعد از آن حادثه، خودم را بارها سرزنش کردم که چرا به‌عنوان یک فرد باتجربه از قیف پایین ‌آمدم. من باید منصرف‌شان می‌کردم اما متأسفانه این یک تصمیم و اشتباه جمعی بود و دوستانی که عجله داشتند هرگز به قرارشان نرسیدند. ما که نجات پیدا کردیم کنار هم افتاده بودیم و آنها که جان خود را از دست دادند به پایین‌تر از قیف کشیده شده بودند، به آخر قیف رسیده بودند و امکان داشت همان اتفاق برای ما هم بیفتد. خیلی جای دوستانم خالی است و هنوز باور نمی‌‌کنم آنها را از دست داده‌ام.
گروه امداد و نجات بموقع رسید؟
گروه امداد و نجات الیگودرز 20دقیقه بعد از اطلاع خود را به ما رساند و سنگ تمام گذاشت، چون امدادرسانی در شرایط بهمن به‌شدت خطرناک است، اما آنها خیلی زود در همان روز بچه‌ها را بیرون کشیدند. آذرماه چند سال پیش در حادثه‌ای که برای گروه کوهنوردان مشهدی رخ داد و جان 9نفر را گرفت، 2هفته طول کشید تا جنازه‌ها پیدا شدند.
آیا برای کوهنوردان توصیه‌ای دارید؟
همه حوادثی که در اشترانکوه رخ داده در آذر‌ماه بوده؛ اشترانکوه در این‌ماه خطرناک است؛ حتی از هیمالیا بدتر است. بنابراین از کوهنوردان می‌خواهم که در این‌ماه به اشترانکوه صعود نکنند.



 

این خبر را به اشتراک بگذارید