• جمعه 14 اردیبهشت 1403
  • الْجُمْعَة 24 شوال 1445
  • 2024 May 03
سه شنبه 30 آبان 1402
کد مطلب : 209923
+
-

داستان یک تحول؛ آبگوشت با زهر عقرب!

مصطفی ‌دیوانه یا همان مصطفی دادکان لات محله پاچنار بود و با توبه‌ای که کرد، مسیر درست را یافت و نوکری اباعبدالله الحسین(ع) را به همه‌‌‌چیز ترجیح داد. نصرالله حدادی، تهران‌شناس، تعریف می‌کند: «مرحوم حاج مصطفی طبیب درباره قصه تحول مصطفی‌دیوانه تعریف می‌کرد. اینها می‌خواستند سر کسی را کلاه بگذارند و در محوطه امامزاده داود(ع) ده‌ها دیگ آبگوشت بارمی‌گذارند و در هر کدام از این دیگ‌ها یک گوسفند می‌اندازند و اطعام می‌کنند. دیگ آخری را برای خودشان نگه‌می‌دارند که بعد از اینکه مردم آمدند و خوردند و رفتند، آن طرف ببیند که مصطفی‌دیوانه چقدر دست و دلباز است. وقتی درِ دیگ را باز می‌کنند و می‌خواهند آب آبگوشت را بکشند، می‌بینند که 2تا عقرب داخل آب آبگوشت افتاده و زهرآلود شده است. مصطفی برای اینکه قضیه را رفع و رجوع کند، می‌گوید بلافاصله آب را خالی کنید و گوشت را بکوبید و بیاورید، تا آبروداری کنیم. وقتی آب را خالی می‌کنند می‌بینند تعداد عقرب‌ها خیلی بیشتر از اینهاست و خوردن همانا و مُردن همان. مصطفی با دیدن این وضع است که تلنگر می‌خورد. می‌گوید دنیا چه ارزشی دارد که من بخواهم به‌خاطر آن چنین کاری کنم؟ تحول در او از اینجا شروع می‌شود. درباره‌اش می‌گویند تصویر تابلو کلانتری بازار را که شیر و خورشید بالایش بود پایین کشیده و گفته بود که یک شیر در اینجا وجود دارد و آن هم من هستم و این شیر باید پایین بیاید. برخی بازاریان از او به‌خاطر این کارهای عجیب و غریب می‌ترسیدند، اما توبه که کرد و کار ثواب را در پیش گرفت اوضاع فرق کرد. تعریف می‌کنند وقتی که فوت کرد، همه بازار به احترام او تعطیل شد.»
اغلب این روایت را برای تحول مصطفی دادکان نقل می‌کنند که به همراه تعدادی از لات‌ها برای تفریح به باغ‌های فرحزاد رفته بود و اتفاقاً آسید مهدی قوام هم برای هواخوری آنجا بود.کسی آمد و به مصطفی خبر داد که آسید مهدی قوام هم آن‌طرف باغ است، بزن و بکوب‌تان را کمتر کنید! مصطفی رو به آن شخص گفت: ما نوکر بچه‌های فاطمه زهرا(ع) هستیم! و رفت پیش سیدمهدی، صورتش را بوسید و گفت ما نوکر شما هم هستیم! آقاسید مهدی گفت مصطفی! ما امشب آمده‌ایم لات بشویم! نخستین قانون مرام لوطی‌گری و لاتی چیه؟مصطفی گفت: حاج آقا! نخستین قانونش قانون حق نمکه. اگه نمک کسی را خوردی نمکدان نشکن. سیدمهدی گفت فقط حرفش را می‌زنی یا عمل هم می‌کنی؟ مصطفی ساکت شد و چیزی نگفت. عده‌ای می‌گویند که مصطفی همانجا و همان‌وقت راه خدا و پیغمبر را در پیش گرفت.




 

این خبر را به اشتراک بگذارید