
افراد دارای معلولیت شهروندان درجه2 نیستند
من برنده هستم

سحر جعفریان- روزنامهنگار
تولد فرزندی معلول آنهم معلولیتی برخاسته از اختلالات ژنتیک و ذهنی، میتواند یکی از کابوسهای زوجینی باشد که در انتظار تولد فرزند خود هستند. طبق آخرین آمار منتشرشده از سوی سازمان بهزیستی کشور، بیش از یکونیممیلیون خانواده به نوعی در برخورد نزدیک با طیفهای مختلف معلولیتذهنی هستند.
اما برای این خانوادهها معلولیت فرزندشان کابوس زندگیشان نیست بلکه آن را نعمت، فرصت و یا مجال تعالی میدانند و زیر سایه همین نگاه ویژه چهبسا قهرمانان بزرگی از میان بچهها تربیت میکنند که در رشتههای مختلف ورزشی و هنری حسابی خوش میدرخشند؛ مثل بچههای سندروم داون و اتیسمی که همین تابستان امسال موفق شدند در «المپیک ویژه» آنهم در سطح جهان عناوین قهرمانی را از آن خود کنند.
قهرمان واقعی باش
«امیر رضا» ۱۷ساله یکی از همین قهرمانان است که به قول خودش مثل ماهی شنا میکند. امیررضا میگوید: «از وقتی یادم میآید در آب، بازی میکردم. برای همین پدر و مادرم من را به کلاس شنا بردند. بعدش هم که شدم قهرمان شنای جهان. همین خرداد امسال طلای مسابقات جهانی المپیک ویژه را گرفتم.» بعد مدال طلایش را که به گردن انداخته بود، نشان میدهد و ادامه میدهد: «ببینید چقدر قشنگ است. من قهرمان شنا هستم. من برنده هستم.»
جملات آخر امیررضا، شعار اصلی المپیک ویژه را یادآور میشود: «اجازه دهید برنده شوم» و یا «اجازه دهید در مسابقه تلاش کنم و شجاع باشم».
«سارا» ۱۵ساله نیز قهرمان دوومیدانی است. او از اهدافش در آینده برایمان میگوید: «دلم میخواهد به دوستانم دویدن یاد بدهم تا آنها هم قهرمان شوند. مربیمان میگوید قهرمان واقعی کسی است که با همه مردم مهربان باشد.»
«سامان» هم یکی دیگر از این قهرمانان است اما آرام و قدردان خانوادهاش که به او فرصت برندهشدن را دادهاند: «من از پدرم، مادرم و برادرم تشکر میکنم که اینقدر با من خوب هستند تا بتوانم قهرمان کشور باشم.»
اینها، شهروند درجه۲ نیستند!
پروین کاظمی، مادر یکی از این قهرمانان است که میگوید: «دختر ۱۶ساله من مبتلا به اتیسم است؛ یک بیماری ذهنی که درد و زحمت وصفناپذیری را بر دوش خانواده میاندازد اما این درد و زحمت برای پدرها و مادرها، همه سراسر عشق است؛ عشقی که حداقل در مورد من اینگونه بود که باعث تعالیام شد.» نگاهی همراه با عشق خالص به فرزندش میاندازد و ادامه میدهد: «ما این درد و زحمت را فقط زمانی حس میکنیم که متأسفانه گاهی در جامعه با برخی نگاهها و حرفهای آزاردهنده مواجه میشویم وگرنه که این نیز نعمت خداست. کاش بدانیم که تنها چیزهای خوب، سالم، کامل، درست و زیبا، نعمت محسوب نمیشوند. چالش ما طی این سالها فقط مردم بودهاند؛ مردمی که به حمایتشان نیاز داریم.»
کامران کاشانی هم پدر یکی از قهرمانان المپیک ویژه است؛ پدری که خود نیز یک قهرمان واقعی است: «بعد از تولد شایان متوجه معلولیت سندرومداون در او شدیم؛ معلولیتی که در ادامه ما را با انجمن سندرومداون و چند مرکز خیریه و توانبخشی آشنا کرد و این آشناییها هم به حضانتگرفتن یک فرزند سندرومداون دیگر ختم شد. تمام این سالها به همراه همسرم سعی کردهام تا فرزندانمان که فرشتگانی آسمانی هستند، معنای زیبای خانواده زمینی را درک کنند و در آغوش ما مانند شهروندان معمولی جامعه زندگی کنند؛ شهروندانی که نباید از روی نادانی یا تمسخر، با عنوان شهروند درجه۲ شناخته شوند. وقتی خداوند به آنها حق حیات داده است، چرا ما نباید این حق را به آنها بدهیم یا بهنوعی درصدد حذف یا کمتوجهی به آنها باشیم؟ این معلولان نیز باید مانند سایر معلولان و افراد از شرایط زیست در محیط امن خانواده و جامعه برخوردار باشند. آنها باید مانند هر انسان دیگری احساس ارزشمند و کارآمدبودن را درک کنند. هویتبخشی به آنها با اقداماتی مانند برگزاری مسابقه، ایجاد فضای فعالیتهای داوطلبانه و حتی شغل، میتواند بخشی از مسئولیت اجتماعی افراد جامعه باشد که متأسفانه در ارتباط با آن هیچ فرهنگسازیای صورت نگرفته است.»
معجزهای با نام «خانواده»
برخورداری از کانون گرم و صمیمی خانواده میتواند معجزه کند. این را «ملیحه چکاوک»، مشاور کودک میگوید: «این معجزه خانواده و والدین است که به بالندگی فرزندان با هر نوع ژنتیک میپردازد. به معجزه خانواده (پیوست عاطفی) باید پیوستهایی مانند حمایتهای تحصیلی، پزشکی، مشاورهای و اجتماعی را نیز اضافه کرد؛ پیوستی که مجموع آنها را میتوان در المپیک ویژه شاهد بود و همچنین از مزایای جانبی ملحقشدن به شبکهای بزرگ از حامیان خانوادههای دارای معلول کمتوان یا ناتوان ذهنی برخوردار شد.»