• سه شنبه 11 اردیبهشت 1403
  • الثُّلاثَاء 21 شوال 1445
  • 2024 Apr 30
یکشنبه 14 آبان 1402
کد مطلب : 208089
+
-

جوان محکوم به قصاص که بخشیده شده از سال‌های زیرتیغ‌بودن می‌گوید

به‌خاطر یک اشتباه زندگی‌ام تباه شد

گپ
به‌خاطر یک اشتباه زندگی‌ام تباه شد

 اغلب افرادی که به اتهام قتل دستگیر و به قصاص محکوم می‌شوند، افرادی با زندگی معمولی هستند. بیشتر آنها سرگرم زندگی‌شان بودند که یک اتفاق یا یک اشتباه مسیر زندگی‌شان را به‌طور کلی منحرف کرده و بعضی از آنها را تا پای چوبه دار کشانده است. یکی از آنها سجاد است؛ مرد جوانی که 6سال قبل در یک درگیری ساده یکی از دوستانش را ناخواسته به قتل رساند و چند روز قبل برای اجرای حکم قصاص در زندان بندرعباس پای جوبه دار منتقل شد اما در آخرین لحظات مادر مقتول او را بخشید. سجاد در گفت‌وگویی اختصاصی با همشهری سرنخ که در زندان بندرعباس انجام شد، جزئیاتی از سال‌ها زندگی زیر‌تیغ و آنچه در پای چوبه دار بر او گذشت را بازگو کرد.

  چند سال داری و چطور شد که دستگیر شدی؟
متولد سال 67 و اهل بندرعباس هستم و از سال 96به جرم قتل به زندان افتاده‌ام.

  درباره قتل بیشتر توضیح بده. چطور شد که مرتکب قتل شدی؟
در خانه من 6نفری دور هم نشسته بودیم و حالت عادی نداشتیم که من با مقتول درگیر شدم و او را به قتل رساندم. آن روز آنقدر مشروب خورده بودم متوجه نشدم چه شد و چه کار کردم. وقتی بلند شدم هیچ‌کس در خانه نبود. انگار بیهوش شده بودم. تماس گرفتم آمبولانس آمد. به باجناقم هم زنگ زدم. این بنده خدا را بلند کردیم و گذاشتیم در آمبولانس اما در بیمارستان فوت شد و من خودم رفتم کلانتری و ماجرا را توضیح دادم و دستگیر شدم.

  از جزئیات قتل چه چیزهایی را به یاد داری؟
چیز زیادی یادم نیست. چند روز بعد 2، 3نفر از آنهایی که شب حادثه در خانه‌ام بودند آمدند در آگاهی شهادت دادند که ما با یکدیگر درگیر شده‌ایم و من با چاقو او را کشته‌ام. باور کنید خودم به درستی یادم نمی‌آید که چه اتفاقی افتاد اما آنطور که دوستانم می‌گویند در حالت غیرطبیعی با یکدیگر بحث‌مان شد و بگو مگو کردیم و من با چاقو او را زدم. آنقدر که مشروب خورده بودم یادم نمی‌آید که دقیقا چه اتفاقی افتاد. البته بعد با آزمایش‌هایی که انجام شد معلوم شد که مشروبی که مصرف کرده بودیم خیلی قوی بود. همین چیزهایی را هم که تعریف می‌کنم بعد متوجه شدم والا خودم چیزی از آن روز یادم نیست.

  در این درگیری خودت هم آسیب دیدی؟
در درگیری، او هم من را زده و دندان‌ها و بینی‌ام شکسته بود و من هم با چاقو یک ضربه به کنار سینه‌اش زده بودم.

  درباره محاکمه‌ات توضیح بده. آیا حرفی برای دفاع از خودت داشتی؟
بعد از این اتفاق چند جلسه‌ای بازجویی شدم و بعد از 3سال با شهادت شاهدان، دادگاه به من حکم قصاص داد و حکم هم تأیید شد.
  در این مدت آیا برای جلب رضایت اولیای دم کاری انجام دادی؟
همه تلاشم را انجام دادم. بعد از 6سال من را برای اجرای حکم پای چوبه دار بردند و می‌خواستند قصاصم کنند.

  درباره شب قبل از اجرای حکم توضیح بده.
 شب قبل از اجرا وحشتناک‌ترین شب عمرم بود و از مرگ می‌ترسیدم. وقتی در قرنطینه بودم به همه اتفاقاتی که از بچگی تا آن موقع در زندگی‌ام افتاده بود فکر می‌کردم. همه‌‌چیز مثل فیلم از جلوی چشمانم رد می‌شد.

  روز اجرای حکم چه اتفاقی افتاد؟
خیلی سخت بود. از قبل خانواده‌ام را برای رضایت فرستاده بودم اما مادر مقتول رضایت نمی‌داد. البته قبلا یک مرتبه من را پای چوبه دار برده بودند و برای 3‌ماه به من وقت داده بودند. دفعه دوم شاکی آمد روبه‌رویم. چشمانم بسته بود. خیلی التماس کردم. این بار خادمان امام‌رضا(ع)آمده بودند. به‌خاطر پرچم امام‌رضا(ع) و با صحبت‌هایی که مسئولان با او انجام داده بودند من را بخشید. بعد از اینکه بخشیده شدم دیگر مادر مقتول را ندیدم. او هم گفته بود که نمی‌خواهد من را ببیند.

  حالا با منتفی‌شدن قصاص چند سال دیگر باید در زندان باشی؟
10سال حبس از لحاظ جنبه عمومی جرم به من داده‌اند. 6سال‌و نیم از محکومیتم گذشته و حدود 3، 4سال دیگر باید در زندان باشم.

  در مدتی که زندانی هستی آیا کار و حرفه‌ای یاد گرفتی؟
در اینجا مدتی در کارگاه‌های مهارت‌آموزی کار می‌کردم. اینجا یاد گرفته بودم که گیتار درست کنم. درآمد خوبی هم داشت و کارهایم را بیرون از زندان می‌فروختند. من لیسانس مکانیک دارم و قبل از دستگیری در یک مجتمع تولید فولاد کار می‌کردم. کار و زندگی‌ام خوب بود و هیچ مشکلی نداشتم اما این اتفاق زندگی‌ام را خراب کرد. آنقدر کارم خوب بود که حتی بعد از این اتفاق هم مدیرم پیام داد که اگر توانستی رضایت بگیری و آزاد شدی می‌توانی سرکارت برگردی.

  تو زندگی‌ات مدیون مادر مقتول هستی. با او چه حرف داری؟
دینی به گردنم است. دوست دارم بعد از آزادی سراغش بروم و باز هم تشکر کنم و حلالیت بطلبم. تا آخر عمر کمکش کنم و اگر کاری از دستم بر می‌آمد برایش انجام دهم. من زندگی‌ام را مدیون او هستم. مادر مقتول خانه ندارد. من یک خانه برایش خریده‌ام که به او بدهم اما قبول نمی‌کند. امیدوارم این خانه را از من قبول کند تا کمتر شرمنده‌اش باشم.

  آیا فرزندی هم داری؟
بله. زمانی که این حادثه اتفاق افتاد دخترم 40روزه بود و الان 7ساله است. از همان روزها همسرم به خانه پدرش رفت و با آنها زندگی می‌کند. خانم‌ام در مغازه خواهرش شاگرد است و از این طریق مخارج زندگی را تامین می‌کند. دخترم را 5سال ندیدم. تا 2سالگی دیدمش و بعد از آن چون داشت متوجه می‌شد که من زندانی هستم گفتم دیگر او را به زندان نیاورند. دوست ندارم بداند که من زندان هستم. الان هم ماجرا را نمی‌داند. روز اجرای حکم هم دیدم که مادرم دخترم را آورده زندان. به مادرم گفتم که چرا دخترم را آوردید؟ خدا را شکر که متوجه ماجرا نشد و دیگر هم او را به زندان نیاوردند. در این مدت همیشه به او گفته‌اند که پدرت سر کار است.

  آنطور که خودت می‌گویی علت اصلی مشکلاتی که برایت به‌وجود آمد مصرف مشروبات الکلی بود. این کار را از چه زمانی شروع کردی و به بقیه در این زمینه چه توصیه‌ای داری؟
از نوجوانی مصرف مشروبات الکلی را شروع کردم. در محله بدی هم به دنیا آمده و زندگی می‌کردم. نمی‌دانم چه بگویم. خودم هم توبه کرده‌ام و تا آخر عمر دیگر سمت چنین مسائلی نمی‌روم. به‌خاطر مشروب‌خوردن زندگی‌ام را از دست دادم.

  حرف آخر؟
از خدا می‌خواهم بلایی که بر سر من و زندگی‌ام آمد بر سر هیچ‌کسی نیاید. هرچند من خودم با اشتباهی که مرتکب شدم زندگی‌ام را خراب کردم اما امیدوارم خدا کمک کند که از این به بعد زندگی خوبی داشته باشم.
 

این خبر را به اشتراک بگذارید