فضای مجازی آدمها را میبلعد
دیدار و گفتوگویی متفاوت با غلامحسین ابراهیمی دینانی استاد شاخص فلسفه
فرشاد شیرزادی-روزنامهنگار
غلامحسین ابراهیمیدینانی از استادان شناختهشده و شاخص فلسفه اسلامی است که شناخت عمیقی هم از فلسفه غرب دارد. دینانی در آستانه 89سالگی معتقد است مردم در همه جای جهان عمیق فکر نمیکنند و از عمیق اندیشیدن گریزانند و بهدنبال روزمرگی و گذران زندگیاند. او میگوید: « مردم باید اهل تساهل و تسامح باشند و تحمل آرای یکدیگر را داشته باشند. در این صورت جامعه پیشرفت میکند و جامعهای که هوش و خرد جمعی مردم در آن بالا باشد، جامعهای مترقی است.» با دینانی درباره تعدد رسانههای مجازی و اقناع شدن مردم با این وسیله و فرار از اندیشیدن سخن گفتیم. گفتوگوی ما را با این استاد فلسفه از دست ندهید.
چقدر اطلاعات تکمیلی از سازوکار هوش مصنوعی و نحوه تأثیرش بر متن زندگی مردم، چه در ایران و چه در دیگر کشورهای در حال توسعه دارید؟
تقریباً اگر بیراه نگویم و برای شما ریا نکنم، اطلاعات دقیقی از هوش مصنوعی و نحوه سازوکارش بر متن زندگی مردم ندارم. در واقع با چنین اطلاعات ناقصی نمیتوانم تصویری از آینده بهدست دهم.
استاد دینانی، اگر کتاب و روزنامه از جامعهای رخت بربندد، چه اتفاقی برای آن جامعه رخ خواهد داد؟ میخواهم هر دو را بهطور مجزا برایمان تبیین کنید.
معتقدم اگر کتاب هم نباشد، مردم با وسایل ارتباط جمعی مشکلاتشان را رفع و رجوع میکنند. چنانکه امروز این اتفاق در متن جامعه ما کم و بیش افتاده است. مردم با تلویزیون و فضای مجازی ارتباط برقرار میکنند و کاستیهایشان جبران میشود. به گمانم تلویزیون و فضای مجازی امروز جای هزاران جلد کتاب
را گرفته است.
رسانه مکتوب چطور؟ قدری با تفصیل بیشتر برایمان شرح دهید، وقتی حضور رسانه مکتوب کمرنگ شود چه اتفاقی میافتد؟
همه اینها رسانه است اما به اندازه فضای مجازی و تلویزیون تأثیر ندارد. امروز خوشبختانه یا متأسفانه مردم دیگر حوصله کتاب
خواندن ندارند.
چرا؟ خودتان استاد فلسفهاید. چرا میگویید مردم حوصله کتاب خواندن ندارند؟
چون در سطح جامعه میبینم. در تاکسی، در اتوبوس و مترو بعینه مشاهده میکنیم و میکنید. من به اندازه خودم نسل جوان را میشناسم. اگر مرا بهعنوان استاد فلسفه قبول دارید، پس این سخن منرا هم بپذیرید. شما خودتان بهعنوان خبرنگار چقدر کتاب میخوانید؟ جامعه آماری شما چقدر کتاب میخواند؟
به گمانم من و جامعه آماریام ملاک و معیار خوبی برای رسیدن به پاسخ این پرسش نیستیم، چرا که هستند خبرنگارانی که مستمر و پیوسته مطالعه میکنند.
میخواهم این مهم را برایتان بازگو کنم. گرچه مرا بهعنوان استاد فلسفه قبول دارید اما بهاصطلاح علامه که نیستم. نسل جوان بهنظرم چندان کتاب نمیخواند. این را با توجه به شناختی که از آنها دارم میگویم.
چرایی این موضوع ریشه در چه علل و عواملی دارد؟
برای اینکه نیاز به مطالعه را در اعماق وجودشان حس نمیکنند. وقتی تلویزیون و فضای مجازی هست دیگر آنها رغبتی به کتاب و مطبوعات نشان نمیدهند یا رغبت و علاقهشان کمرنگ میشود. جوانها به نوعی با این مدیاها اقناع میشوند. به همین دلیل ساده بهخود میگویند که دیگر چرا سراغ کتاب برویم! از سوی دیگر آنچه به نظرشان مهم میآید در فضای مجازی مییابند.
این بلیهای است که شاید گریبان دیگر کشورهای درحال توسعه را هم گرفته است. آیا از نظر شما کمرنگشدن ارتباط با رسانه مکتوب مضراتی ندارد؟
جوانها متأسفانه دیگر به مضرات این موضوع کاری ندارند. میخواهند بخشی از وقت خود را بگذرانند و از موضوعاتی اطلاع پیدا کنند که به این مقصد و مقصودشان هم میرسند. شما در این مورد نباید پیشفرض دیگری مطرح کنید. این موضوع بهخودی خود مجرد است و طرح پیشفرض در این زمینه موضوع را باطل میکند. اگر میخواهید موضوعی را بررسی کنید، باید سعی کنید آزاد و رها فکر کنید و بیندیشید.
اگر بخواهیم قدری آزاد و رها به موضوع نظر بیفکنیم و آن را آسیبشناسی کنیم، از چه زاویهای میتوان آن را بررسی کرد و به چه دستاوردهایی خواهید رسید؟
هیچ چارهای نیست. اقتضاهای دنیای امروز همین است. دنیا امروز یک دهکده است و همه جهان و کل کره زمین با هم مثل یک دهکده ارتباط دارند. اگر آن سوی دنیا خبری شود، فوراً در این سوی دنیا مردم باخبر میشوند.
کشورهای توسعهیافته هم چنیناند؟ همین رویه را پیش گرفتهاند و با چنین چالشهایی در متن زندگیشان روبهرو هستند؟ حتی میتوان کشورهای آمریکای لاتین را مثال زد که به لحاظ فرهنگی، تمدنی و اجتماعی شباهتهایی با ما دارند. آنها چگونهاند؟ آنجا هم تأثیر رسانه مکتوب و کتاب کمرنگ شده؟
من که بهطور دقیق نمیتوانم روی آن کشورها بحث کنم. اما همینقدر میدانم که مردم از آنجا که بهویژه با موبایلهای لمسی آشنا شدهاند و این آشنایی به تازگی رخ داده، برایشان تازگی دارد. این موبایل بهاصطلاح و کلام من، لوح محفوظ است و هر چه میخواهند در آن پیدا میکنند و از این زاویه میتوان بررسی کرد که شاید آنها هم خود را از مطالعه بینیاز بدانند. مردم کتاب نمیخوانند که دلایل متعدد دیگری هم دارد و باید به چراییاش اندیشید. مردم این احتیاج را احساس نمیکنند و این فضا آنها را بلعیده است.
رشد هوش و خرد جمعی مستلزم توسعه چه ابزارهایی است؟
پرسش شما باز علل و عوامل دیگری را مطرح میکند و مسائل پیچیده در این بین مطرح میشود. اگر مردم هوشمند باشند که آن جامعه بسیار مترقی است اما اکثر قریب به اتفاق مردم در همه جای جهان عوامند. به همین دلیل هم دنبال خوراک روحی عوامانه میگردند و با همان سیر میشوند. مردم کشورهایی که رشد هوش و خرد جمعی ندارند، از درک مسائل و مباحث پیش رویشان عاجزند. از سوی دیگر چنین مردمی دنبال حل معادلههای آسان میگردند. مردم چنین جوامعی اغلب حوصله اندیشیدن و کتاب خواندن ندارند و به دانستههای لوح محفوظ بسنده میکنند. از این حیث بهخودی خود و مجرد از هر جای دیگر دنیا احساس میکنند که آسودگی خیال و خاطر دارند.
ابزار توسعه خرد جمعی و هوش مردم چیست؟ بالاخره باید ابزارهایی وجود داشته باشد؟
یکی از ابزارها همین گوشی لمسی است.
یعنی با موبایل توسعه پیدا میکنیم؟
دقیقاً! امروز هر بچهای یک موبایل در دست دارد. هر رانندهای پشت فرمانِ اتومبیل موبایلی در دستش است. در خیابان آدمها موبایل در دست میگیرند. متأسفانه همهچیز هم در این دستگاه وجود دارد! حتی کتاب و روزنامه و رسانه مکتوبی هم که اشاره میکنید، اگر اهلش پیدا شود، در همین موبایل مورد استفاده قرار خواهد گرفت. مردم باید در این فضا اقناع شوند. خودتان که میدانید تا اقناع نشوند نمیتوان کاری کرد. باید صبر کرد و شکیبا بود.
جوانها قدری بهدنبال خندیدن به هر دلیل و سرگرمی هستند. درباره این گزاره چه نظری دارید؟
چه میشود کرد؟ دنیا در اکثر نقاط و کشورهای خودش عمیق نیست. ما هم نمیتوانیم کاری انجام دهیم. دنیا که عمیق فکر نمیکند. خود تلویزیون و فضای مجازی به میزان قابلملاحظهای مردم را سطحی بار آورده است. مردم هم در چنین جوامعی به دانستن اطلاعاتی ظاهری اکتفا میکنند. اغلب مردم جهان از اندیشیدن عمیق گریزانند. نمیخواهند بدانند که ماوراء چیست، آغاز و انجام چیست و دل به همین روزمرگی خوش کردهاند و با روزمرگیها زندهاند.
اگر امکان تغییر داشتید چه میکردید؟ غلامحسین ابراهیمیدینانی اگر امکان تغییر در سطح رسانهای و مدیریت کتاب را در جامعه کلانی مانند ایران داشت، چه میکرد؟
من هیچ وقت در عمرم مدیریت را نپذیرفتهام و نمیپذیرم. من حرف میزنم. در رسانه ملی هم همین نکات را بارها به تفصیل بیشتری برای مردم بیان کردهام. اگر کسی گوش کرد که کرد و اگر نکرد برایم یکسان است.
اگر ابزاری داشتید که میتوانستید چیزی را در عرصه فرهنگی تغییر دهید، آن تغییر شامل چه چیزی میشد؟
باور کنید که هیچ اقدامی انجام نمیدادم! چون قائل به این نیستم که با زور میتوان کاری کرد. تنها راه پیش روی ما گفتار است. گفتار یعنی اینکه حرفهای مفید را باید به مردم گفت. اگر مردم بشنوند هوششان بالا خواهد رفت و از فکر کردن در ظاهر و سطح فاصله میگیرند.
هوش مردم به هر طریقی باید بالا برود. دنیای امروز با وسایل ارتباط جمعی خود و روشهایش مردم را سطحی بارآورده و کسی دنبال عمیق فکر کردن نیست. من هم بهعنوان استاد فلسفه نمیتوانم جادویی کنم و باعث شوم که مردم در همه جهان و همچنین در ایران عمیق فکر کنند. اگر کسی بهدنبال اصلاح جامعه باشد، از سویی و از زاویهای درست نیست.
به هر حال هر کسی ایدهآلی در ذهن دارد.
چنین آدمهایی هم هنوز جملگی عوامند و میگویند که دیگران باید مانند من باشند و مانند من فکر کنند. مردم اگر در اندیشه و تفکر آزاد باشند به هر چه بخواهند میرسند.
جامعه ایران هم جامعهای متکثر است.
هر جایی از جهان متکثر است. بنابراین باید عامه مردم را آزاد گذاشت. هر کسی دوست دارد که دیگران مانند او بیندیشند. اما اجازه دهید هر انسانی فکر و اندیشه خودش را داشته باشد. باید حوصله کنیم و درک او را بپذیریم.
تحمل آدمها چگونه بالا میرود؟ اینکه با تساهل و تسامح یکدیگر را بپذیرند، درک و تحمل کنند؟
با بالا رفتن هوش و خرد جمعی. اما اگر عوام باشد هیچگاه از این عوام بودن رها نخواهد شد. اگر فردی به نقطهای هم برسد که همهچیز برایش یکسان باشد، یعنی فرقی نکند که مردم دریابند یا درنیابند، به لحاظ فردی دارای ذهن توسعهیافتهای است. اگر اغلب قریب به اتفاق مردم درباره دیگران چنین فکر کنند، در این صورت پیشرفت میکنیم. مردم باید برایشان یکسان باشد که دیگران مانند او فکر میکنند یا نه. از سویی به همه توصیه میکنم که هیچگاه خودشان را در مقام مصلح جامعه به جای نیاورند. حرف مفید را باید عنوان کرد اما اگر کسی شنید یا نشنید باید برای او یکسان باشد.
در قرآن کریم هم خداوند به پیامبر اکرم(ص) میگوید مردم را موعظهای بکن و اگر گوش ندادند به حال خودشان رهایشان کن.
دقیقاً! خدا در قرآن میفرماید «فَذَکرْ إِنَّما أَنْتَ مُذَکرٌ لَسْتَ عَلَیهِمْ بِمُصَیطِرٍ» یعنی پس تذکر بده که همانا تو تذکر دهندهای و بر آنان سیطره و تسلطی نداری.