بارها برایمان پیش آمده، صبح که از خواب بیدار میشویم، بدون هیچ دلیلی احساس بیانگیزگی یا بیحوصلگی میکنیم. دلمان نمیخواهد با کسی حرف بزنیم یا به قول معروف ترجیح میدهیم در لاک خود فرو رویم. این حس بد اغلب با اضطراب همراه است و تا ساعتها دست از سرمان برنمیدارد. اینکه چرا دچار چنین حالتی میشویم و چه کنیم که از آن خلاصی یابیم، موضوعی است که دربارهاش با علی صفایی، روانشناس گفتوگو میکنیم.
گریه کنید
گاهی اوقات دلیل خاصی برای جمله «حالم خوب نیست» وجود ندارد، اما در واقع یک مشکل جدی است که اگر فکری برای رفع آن نشود، میتواند زندگیمان را مختل کند. برای رهاشدن از افکار منفی و حس بد، مرتب از دوروبریهایمان میپرسیم «حالم بده چهکار کنم»، «دلم گرفته چهکار کنم حالم خوب شه؟» اما از هیچکس جواب درستی نمیگیریم. به باور صفایی، برای داشتن حال خوب، هیچکس به اندازه خودمان نمیتواند کمکحالمان باشد. او میگوید: «شاید دور از عقل بهنظر برسد، اما اغلب سریعترین شیوه برای خلاصشدن از حال بد این است که به خودتان اجازه دهید تا این حال را حس کنید. به خودتان اجازه گریه دهید، به بالش مشت بکوبید، درمورد تاریکترین و عمیقترین ترستان بنویسید و هرکاری را که باعث میشود حال بد از شما دور شود، انجام دهید.»
یک موسیقی شاد و کمی نرمش، دوای درد شماست
توجه داشته باشید حال بد ما به نگرانی از آینده مربوط است و یا به ناراحتی و عصبانیت از گذشته برمیگردد. نکته دیگر اینکه بعضی از احساسات نتیجه عملکرد ناقص الگوهای فکری ما هستند. صفایی توصیه میکند: «اول از همه دلیل نگرانی خود را پیدا کنید. این میتواند شما را زودتر به نتیجه برساند. گام بعدی رهاشدن از حس بدی است که گرفتارتان کرده است. شنیدن موسیقی ملایم کمک زیادی به شما میکند. آهنگهای شاد مورد علاقهتان را با صدای بلند گوش دهید. همزمان با آن کمی بالا و پایین بپرید. چند نرمش ساده میتواند شما را سرحال کند. اگر بتوانید نیمساعتی پیادهروی کنید. افکار منفی خود را با خندیدن از بین ببرید. هر کاری که میتواند شما را وادار به خنده کند؛ فیلم کمدی یا چند کلیپ خندهدار ببینید. با یکی از دوستان شوخطبع خود حرف بزنید.»
بیحوصلگی بیدلیل
در همینه زمینه :