خبرنگار همشهری محله با همکاری والدین میزان اعتماد بچههای منطقه به افراد غریبه را بررسی کرد
مامان بابا میشویم فقط با چند شکلات!
مریم قاسمی| خبرنگار:
منطقه 18
این روزها کوچهها، خیابانها و بوستانها ساکت و خلوت نیست و در روزهای تعطیلی مدارس، بیش از هر چیز، سر و صدای بازی کودکان به گوش میرسد. در چنین اوضاع و احوالی که بچهها بیشتر در محلهها دیده میشوند، احتمال وقوع برخی جرائم و آسیبهای اجتماعی نیز افزایش پیدا میکند که مهمترین آنها بچه دزدی یا سرقت وسایل و اموال باارزش کودکان و نونهالان است. سارقانی که در فرصت مناسب از غفلت والدین یا سادگی و ناآگاهی بچهها استفاده میکنند. بنابراین در شرایط کنونی که گفته میشود سطح معلومات و دانش خانوادهها بیش از گذشته است، امکان وقوع چنین جرائمی هنوز وجود دارد و باید در این زمینهکاری کرد. خبرنگار همشهری محله به یکی از بوستانهای شلوغ و پر رفتوآمد منطقه 18 رفت تا با همکاری و اطلاع والدین، میزان اعتماد بچهها به افراد غریبه را محک بزند و ببیند آنها تا چه اندازه آسیب پذیرهستند و چه اندازه به خواسته دیگران به صراحت«نه» میگویند. علت انتخاب این محل هم، حضور حداکثری کودکان در کوچهها، بوستانها و محلههاست.
آرام و آهسته به محوطه بازی بچهها در بوستان قائم(عج) میروم. اول فکرش را نمیکردم در این ساعت از روز، کسی را داخل پارک ببینم، اما برخلاف تصور، در محوطه بازی کودکان بچههای بسیاری را دور و بر وسایل بازی، مثل تاپ، سرسره و... میبینم که با دوستان همسن خود بازی میکنند. در گوشهای از محوطه پارک، والدین روی صندلی یا دیواره سیمانی دور زمین بازی نشستهاند. بعضی والدین در محل بازی کودکان همصحبتی پیدا کردهاند و درباره مسائل مختلف حرف میزنند و گاهی هم به فرزندان خود نگاهی میاندازند. در میان والدین افرادی هم هستند که با کسی حرف نمیزنند و از دور و با دقت راه رفتن و نحوه بازی کردن فرزندانشان را زیرنظر دارند و گروه دیگر از والدین نیز ترجیح میدهند به جای حرف زدن با این و آن و مراقبت از راه دور، در محوطه وسایل بازی کنار کودکانشان باشند و در صورت لزوم به آنها کمک کنند.
همینطور که بچهها سرگرم بازی هستند، قدمزنان به محل استقرار والدین نزدیک میشوم و آنها را در جریان ماجرا و سوژه «بچه دزدی فرضی» قرار میدهم. آنها وقتی از اهداف خیرخواهانه و آگاهیبخش گزارش باخبر میشوند استقبال میکنند؛ چراکه با این کار فرصتی پیدا میکنند تا میزان آسیبپذیری فرزندانشان را محک بزنند و بدانند که کودکان دلبندشان در مواجهه با خواسته و به اصطلاح لطف افراد غریبه چه عکسالعملی نشان میدهند. نکته جالب اینکه هرکدام از والدین حدس و گمان خود را در این زمینه عنوان میکنند که به جذابیت گزارش کمک زیادی میکند. خیلی کنجکاو میشوم تا بفهمم حدس کدام یک از والدین نسبت به واکنش بچههایشان درست و کدام غلط از آب درمیآید.
راز و رمز دوستی با بچهها
امیرمهدی 6ساله با چند بچه همسن از پلههای سرسره بالا میرود و با خوشحالی لیز میخورد و خودش را دوباره به پلهها میرساند. او سرگرم بازی است و توجهی به اطرافش نمیکند. پدرش عقیده دارد که امیر مهدی با غریبهها حرف نمیزند. با علم به این موضوع، سمت کودک میروم و با او شروع به حرف زدن میکنم: «به به... چه بچه قشنگی... اسمت چیه؟» امیرمهدی اول جوابی نمیدهد، اما وقتی میگویم: «شکلات دوست داری؟ بیا پیش من تا چند شکلات خوشمزه به تو بدهم.» سمت من قدم برمیدارد و مشتش را باز میکند. چند شکلات کاکائویی به امیرمهدی میدهم و بیشتر با او حرف میزنم: «دوچرخه بازی دوست داری؟ من یک دوچرخه قشنگ آن طرف دارم، بیا با هم برویم تا به تو نشان دهم.» امیرمهدی ذوق میکند و همراه من از زمین بازی بیرون میآید. پدرش که این منظره را میبیند، با فاصله دنبال ما راه میآید. شاید تعجب کرده که چطور امیرمهدی به راحتی با فرد غریبه همراه شده است.
حدس او اشتباه بود. امیرمهدی 20دقیقه با فردغریبه حرف زد و از محل بازی کودکان دور شد. او تجربهای از«نه گفتن» نداشت و نمیدانست که چه موقع باید از آن استفاده کند. نوبت به نگین 5ساله میرسد. اسم پدرش داود است و حدس زده که فرزندش به راحتی گول نمیخورد. کنار فرزندش میروم. به او لبخند میزنم و با چربزبانی میگویم: «چه دخترقشنگی، تنها آمدی پارک؟ دوستداری با من بیایی تاب بازی کنی؟» نگین بعد از شنیدن پیشنهاد من، نگاهی به بچههای درحال بازی میاندازد. دوباره ادامه میدهم: «چند شکلات خوشمزه هم دارم، فقط به تو میدهم. اگر با من بیایی همهاش را به تو میدهم.» نگین لبخند میزند و دست کوچکش را به دستم میدهد و با هم به سمت اسباببازیها میرویم. دوستی با نگین و کشاندن او به محلی دور از چشم والدینش تنها چند دقیقه طول کشید، بنابراین حدس آقا داود نیز درباره فرزندش اشتباه درمیآید. او که از واکنش نگین در این ماجرا حسابی غافلگیر شده، خدا را شکر میکند که زودتر متوجه ناآگاهی فرزندش شده و هنوز فرصت دارد که آموزشهای لازم را در این زمینه به او بدهد.
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد
وقوع جرم و بروزآسیبهای اجتماعی مربوط به یک محل و نقطه از شهر نیست. هرچند موقعیت مکانی و نوع بافت اجتماعی و فرهنگی در برخی محلهها باعث میشود که برخی جرائم و ناهنجاریها بیشتر به وقوع بپیوندد. فاطمه خانم که همراه دخترش به پارک آمده عنوان میکند که متأسفانه در این محدوده سرقت از بچهها خیلی اتفاق میافتد. مثلاً هفته قبل در روز روشن گوشوارههای زهرا کوچولو، دختر همسایهشان را دزدیده بودند و بچه بیچاره خیلی ترسیده بود. گویا در پارک مشغول بازی بوده که یک لحظه مادرش متوجه میشود که دخترش نیست. سراسیمه و گریان همه جا را به دنبال او میگردند و بعد از ساعتی زهرا را در پیادهرو خیابان قائم(عج) پیدا میکنند. همان موقع موضوع را به پلیس 110 گزارش دادند، اما دزد گوشوارهها پیدا نشد. البته خانواده این بچه خیلی خدا را شکر کردند که دخترشان سالم است و بلایی سرش نیامده.
«اکرم قدیری» که در نزدیکی محل بازی بچهها روی صندلی نشسته، میگوید: «3ماه پیش، نزدیک عید بود که باخبر شدیم «ماهان» 4ساله، فرزند یکی از ساکنان کوچهمان گم شده و اثری از او نیست. زبان مادرش از ترس بند آمده بود و نمیتوانست حرف بزند. بالاخره همسایهها چند ساعت دنبال ماهان گشتند و او را گرسنه و تشنه نزدیک یک پاساژ در شهرک ولیعصر(عج) پیدا کردند. خوشبختانه آسیبی به او نرسیده بود، اما هیچوقت معلوم نشد چطور و چگونه طفل 4ساله از محله دیگر سر درآورده است؟ شاید این اتفاق برای هر خانوادهای بیفتد، بنابراین والدین باید خیلی مراقب فرزندانشان باشند.» در ادامه با اجازه فاطمه خانم، سراغ دخترش، عسل 7ساله میروم تا ببینم او در برخورد با آدمهای غریبه چه کار میکند. عسل کوچولو در محوطه بازی کودکان، کنار دستگاه سرسره با دوستان همسن خود بازی میکند.
به او نزدیک میشوم و سر صحبت را باز میکنم: «دخترجان سلام. چه موهای قشنگی داری. خودت درست کردی؟» عسل از حرف من خوشحال میشود و جواب میدهد: «مامان فاطمه موهای من را اینطوری بسته.» دوباره میپرسم: «اسمت چیه؟» جواب نمیدهد، مرموز نگاهم میکند و در حالی که این جمله را به زبان میآورد، خودش را به مادرش میرساند: «مادرم گفته با غریبهها حرف نزنم.» انگارعسل خوب یاد گرفته که اطلاعات شخصیاش را در اختیار کسی قرار ندهد و هرموقع احساس خطر کند، نزد والدینش برگردد.
کانون مادر و کودک؛ فضایی برای افزایش دانش و آگاهی
«مدیریت شهری برای ارتقای سطح دانش وآگاهی شهروندان در زمینه مسائل مبتلا به جامعه، طرحها و برنامههای متنوعی را تدارک دیده است.» دکتر«امیرپیرایش» روانشناس، مدرس دانشگاه و رئیس اداره سلامت شهرداری منطقه 18 با بیان این مطلب ادامه میدهد: «یکی از این برنامهها، راهاندازی کانون مادر و کودک در خانههای سلامت محلههاست. در این کانونها، والدین با راههای تربیت صحیح کودکان و همچنین چگونگی پیشگیری از مسائل مختلف از جمله خطرهایی که بچهها را تهدید میکند، مثل بچه دزدی و سرقت اموال باارزش آنها آشنا میشوند. ناگفته پیداست که بروز چنین مسائلی در وهله نخست به سلامت روح و جسم بچهها صدمه وارد میکند. بنابراین سلسله آموزشها و مشاورههایی برای والدین، بهویژه مادرها که بیشتر وقت خود را با بچهها میگذرانند، در خانههای سلامت ترتیب دادهایم که میتواند مورد استفاده قرار گیرد.»