ماجرای پیدا و پنهان کتابسازی
کاوه میرعباسی و مجید عمیق، 2مترجم پیشکسوت از کتابسازی میگویند
فرشاد شیرزادی-روزنامهنگار
کتابسازی در حوزه ترجمه به دیده صاحبنظران از جنبههای گوناگون به موضوعاتی نظیر کپیرایت، شئون اخلاقی، سودجویی و مسائل مالی ربط پیدا میکند، اما یکی دیگر از دلایل عمده کتابسازی رعایت نکردن کپیرایت در ایران است. آنچه پیداست کپیرایت یک موضوع حاکمیتی است، ولی عجالتاً میتوان با اجازه مکتوب نویسنده و صاحب اثر، کدخدامنشانه جلوی وفور ترجمههای غالباً نارسا و دست دوم و سوم را گرفت. ادبیات عامهپسند در هیچ جای دنیا در تیول یک یا 2مترجم ثابت نیست و این موضوع هم کار را برای کتابسازان در ایران آسان میکند. در این گزارش نظر کاوه میرعباسی، داستاننویس و مترجم راکه در طول سال، دهها عنوان کتاب دست اول از زبانهای مختلف و از نویسندگان قدر اول جهان به فارسی ترجمه کرده و همچنین مجید عمیق، از پرکارترین مترجمان ایرانی درباره کتابسازی پرسیدیم و جنبههای گوناگونش را مورد بررسی قرار دادیم.
رفتن به هفتخوان رستم
مجید عمیق، مترجم کتاب کودک و نوجوان و پرکارترین مترجم ایران که تاکنون بیش از ۶۰۰ عنوان کتاب را به فارسی برگردانده است، میگوید: «بارها در مصاحبههای مختلف گفتهام که ناشر شبیه گیت پرواز فرودگاه است. اگر ناشر اخلاق را رعایت نکند، راه را برای مترجمان درجه 3باز میگذارد. وقتی ناشری میپذیرد که کتاب بدون ویرایش و بازبینی منتشر شود، دیگر مترجمان بیصلاحیت هم به مرور پرمدعا و حتی وارد عرصههای دیگر میشوند و در حوزههای روانشناسی و شیمی هم کتابهای سر تا پا غلط ترجمه میکنند و به خورد بچهها میدهند، اما در حوزه رمان کودک و نوجوان کمتر چنین اتفاقهایی میافتد. درخصوص قربانیشدن مترجم در عرصه کتابسازی باید عرض کنم که 30سال پیش کتابی به اسم «خروس جهانگرد» با عنوان کلی «سفر به دور دنیا» چاپ کردم که چند وقت پیش مترجمی با همین عنوان آن را منتشر و اعتراضی هم نمیتوان کرد؛ چون اثبات این ماجرا رفتن به هفت خوان رستم است.»
اخلاق کمرنگ شده
مجید عمیق توضیح میدهد: «اخلاق در زمینه انتشار کتاب کمرنگ شده است. مثال این موضوع مثل زمانی میماند که نم بارانی میزند و تاکسیها دربستی سوار میکنند و این خودش نوعی بیاخلاقی است. رانندهای که با این کار لقمه حرام به خانه میبرد، فرقی با نویسنده و مترجم فاقد صلاحیت حوزه کودک و نوجوان و از همه مهمتر ناشر این حوزه که کتابسازی میکند و کتابهایی ترجمه شده را عینا یا با کمی تغییر با اسم خودش منتشر میکند، ندارد. پول حرام همیشه پول قمار نیست! بهنظرم برای مقابله با این نوع دزدیها، وزارت ارشاد باید وارد کار شود.»
شرط لازم: پیوستن به کپیرایت
کاوه میرعباسی میگوید: «شرط اصلی برای جلوگیری از کتابسازی در حوزه ترجمه، پیوستن به کپیرایت است؛ مثلا در فرانسه کارهای «ماریو بارگاس یوسا» را یک نفر ترجمه میکند و همه هم او را میشناسند. چند سال پیش هم یوسا کتابی منتشر کرد به نام «وسوسه ناممکن» که آن را به مترجم فرانسویاش تقدیم کرده است. درواقع اگر عضو کپیرایت بودیم دیگر ترجمه مکرر روی یک کتاب انجام نمیشد و هر کس هم بدون داشتن اهلیت لازم در این عرصه، دست به ترجمه نمیزد.»
ترجمه مجدد کلاسیکها گریزناپذیر است
میرعباسی در مورد ادبیات عامهپسند میگوید: «البته ادبیات عامهپسند با کارهای ارزنده فرق دارد. در مورد آثار کلاسیک ترجمه مکرر نهتنها ایرادی ندارد، بلکه ضروری است. خودم 6 ترجمه انگلیسی از «جنگ و صلح» دارم. انتشارات آکسفورد کارهای کلاسیک چاپ میکند و من نویسنده و مترجم که با کتابهایش آشنا هستم، اساساً باید در میان کتابها با ترجمه خلاق روبهرو باشم؛ چون دهها ترجمه اماندار از این انتشارات چاپ شده و دیگر ترجمههایش به جای امانتداری صرف که قطعاً ضروری است، توأم با نوآوری است، اما در کشور ما در موردی مشابه از کتابی مثل «هری پاتر» 10ترجمه بهطور همزمان منتشر میشود که حتی یک ترجمه آن هم درست از آب بیرون نمیآید و همگی گویا سیاهی لشکرند. درواقع همه کارهای «هری پاتر» با عجله ترجمه شده است؛ مثلاً کتاب 800صفحهای را در 2ماه ترجمه کردهاند یا یک گروه 6نفری دست به ترجمه زدهاند که این هم مصداق کتابسازی است.»
رونویسی از کتاب غبرایی
میرعباسی میگوید: «ما در کنار ترجمه مکرر، ترجمههای مغلوط و شتابزده و از روی دست هم نوشتن را هم داریم! مثلاً چند وقت پیش دیدم درحالیکه ترجمه قابلقبولی به قلم «مهدی غبرایی» از «ژوزه ساراماگو» به نام «بلم سنگی» منتشر شده بود، فرد دیگری همان را به فارسی ترجمه کرده است. اسم اصلی کتاب این نیست و غبرایی «بلم سنگی» را برای عنوان مناسب دانسته و با وجود این مترجم بهاصطلاح «زرنگ» جدید و ناشناس هم همین عنوان را از روی دست او نوشته است! محتوای کتاب هم همینطور است و معلوم میشود که مترجم دوم کتاب را رونویسی کرده است. ظاهراً نمیشود مانع این کار شد. در مورد بعضی کتابها هم باید گفت ضرورتی ندارد که این همه مترجم آنها را ترجمه و چاپ کنند؛ مثل کارهای پائولوکوئیلو.»