روزی که برای فیلمبرداری به دبستانم برگشتم

دبستانی که من می‌رفتم در محله تهرانپارس بود و مظهر دانش نام داشت. روز اول مهر‌ماه کلاس اول را خوب یادم مانده، چون همه نگران بودند و گریه می‌کردند اما من غد بودم و اصلا گریه نکردم. البته یک هفته بعد، وقتی مدرسه تعطیل شد اما مادرم هنوز دنبالم نیامده بود خیلی نگران شدم و وقتی با تأخیر آمد، به تلافی روز اول مهر حسابی گریه کردم. در سال‌های مدرسه تا دلتان بخواهد شیطنت می‌کردم و به‌خاطر همین کلی هم کتک خورده‌ام. اما هرقدر هم که کتک می‌خوردم، خیلی خوب می‌توانستم این اتفاقات را بپوشانم تا به گوش مادرم نرسد. نگذاشتم مادرم رنگ مدرسه را ببیند و همیشه بچه خوبه خانه بودم. البته باید بگویم حالا دیگر هر سال اول مهر خیلی خوشحالم که مدرسه تمام‌شده است، چون هر سال آخرهای شهریور استرس داشتم که معلم جدید چه اخلاقی دارد یا با کدام دوستانم در یک کلاس می‌افتم؟ چند سال پیش وقتی در پروژه‌ای سینمایی آفیش شدم، نشانی محل فیلمبرداری به‌نظرم خیلی آشنا بود. وقتی به محل مورد نظر رسیدم دیدم لوکیشن فیلمبرداری همان مدرسه‌ای است که از کلاس اول تا پنجم را آنجا درس خواندم.این اتفاق خیلی برایم جالب بود و مرا به دنیای خاطره انگیز مدرسه برد.