آیا واقعیت را همانگونه که هست میبینیم؟
به این تصویر دقت کنید. کدام یک از خطوط افقی بلندتر از دیگری است؟ تصویر سادهای است. واضح است که خط بالایی بلندتر از خط پایینی است. اما با کمی دقت متوجه میشویم طول هر دو خط برابر است. اگر هنوز هم شک دارید از یک خط کش استفاده کنید و اندازه دقیق هر دو را مقایسه کنید. تنها تفاوت موجود در نحوه قرارگیری فلشهاست که باعث میشود ما یک خط را بلندتر از دیگری درک کنیم. به این پدیده «خطای مولر لایر» میگویند. این خطای دیداری توسط روانپزشک آلمانی به نام فرانس مولر لایر در قرن نوزدهم طراحی شد.
اکثر آدمها فکر میکنند توهمهای دیداری تنها بعد از مصرف مواد یا بیماریهای خاصی ایجاد میشود. هر وقت صحبت از توهم به میان میآید همه ما فکر میکنیم که قطعا هیچ وقت دچار توهم بصری نمیشویم و چشمانمان همیشه به ما راست میگویند اما همانطور که دیدید هیچکداممان از این خطا مصون نیستیم. در واقع ما بیش از حد به چشمانمان اعتماد میکنیم. گاهی وقتها هم این بیش اعتمادی برای ما دردسرساز میشود. چطور؟ وقتی میخواهیم قضاوت کنیم، تصمیم بگیریم و نظر دهیم. طبیعی است که همه ما بهصورت ذاتی دوست نداریم دچار اشتباه شویم و همواره بهدنبال حقیقت هستیم، آن را جستوجو میکنیم و تمایلی نداریم خلاف واقع سخنی بشنویم یا بگوییم. این مورد توضیح خوبی برای نشان دادن تأثیر رسانهها و تبلیغاتگران در بزرگنمایی یا کوچک نمایی یک موضوع است. اینکه سمت فلشهای تولیدکنندگان تبلیغات به کدام جهت باشد تعیین میکند که ما کدام خط را بزرگتر یا کوچکتر ببینیم. در واقع آنها میتوانند یک واقعیت را به نحوی بیان کنند که ما آن را بزرگتر از چیزی که واقعا هست درک کنیم؛ تنها با موارد حاشیهای که به اندازه اصل ماجرا اهمیت ندارند. مثلا در تبلیغ یک محصول آنقدر روی خاصیت کوچکی از آن مانور میدهند تا اهمیتش بیشتر از چیزی که واقعا هست بهنظر برسد و به ما القا کنند که اولا؛ چقدر بد است که این محصول را در اختیار ندارید و ثانیا؛ بشتابید و محصول خارق العاده ما را تهیه کنید. احتمالا در ادامه هم میگویند برای این خرید استثنائی تنها یک روز دیگر فرصت دارید !
اما راهحل چیست؟
آیا میتوان بر این خطاهای دیداری غلبه کرد؟ در زندگی روزمرهمان مدام در معرض اطلاعات بسیار زیادی قرار میگیریم که ثانیه به ثانیه در حال تغییر و گسترشاند. ما نمیتوانیم مواجه شدنمان با آنها را کم کنیم اما شاید بهترین کاری که میتوانیم انجام دهیم این است که یاد بگیریم موقعیتهایی را تشخیص دهیم که احتمال اشتباه در آنها وجود دارد و از خودمان بپرسیم چقدر اطلاعاتی که بر مبنای آنها واقعیت زندگیمان را شکل میدهیم میتوانند درست باشند؟