خانه امید کودکان بیسرپرست
همشهری از خانه کودکان زیر 5 سال در ویلاشهر اصفهان گزارش میدهد
آزاده سلیماننژاد| اصفهان- خبرنگار:
در میان بیکسیها و دلواپسیهای زندگی امروز هنوز هم آدمهایی پیدا میشوند که برای همنوعانشان از جان مایه بگذارند و برای کم کردن آلام و دردهای عدهای، تلاش کنند. خانه کوچک یسنا را چنین افرادی تأسیس کردهاند.
وارد خانه که میشویم دو کودک میان سالن خواب هستند، یکی دیگر در روروئک است، آن یکی از دست مادریار غذا میخورد. یکی دیگر دنبال توپ میدود، یکی از دختربچهها بدخواب شده و روی دست مادریار مدام گریه میکند. اینجا پرورشگاه نیست. خانهای است که امید اول و آخر آن است. مسلماً دیدن چند کودک زیبا و بانمک که به محض ورود به طرفت میآیند صحنه جالبی است و دوست داری به رویشان بخندی و در آغوششان بگیری اما همین که یادت میافتد اینها بیسرپرست و یتیم هستند، دیگر گریه وخنده را قاطی میکنی، نمیدانی به زیبایی موهای بلوند و چشمان آبی ساغر کوچک لبخند بزنی یا با شنیدن کلمه مامان از زبان آوا گریه کنی. اصلاً مگر آوا میداند مادر چیست؟
ولی گویا این کودکان به مادریارانی که در اینجا هستند خو گرفتهاند. اینجا هرچقدر هم که خوددار باشی نمیتوانی جلوی احساساتت را بگیری. هر کسی مایل است هر آنچه از دستش بر میآِید برای این بچهها انجام دهد. انگار زمان نیز در این مکان متوقف شده است. یادمان رفته برای تهیه گزارش و گرفتن عکس رفتهایم.
عکاس روزنامه دوربین را به کناری میگذارد و مشغول توپبازی با دو تا از پسرها میشود. به اتاق خوابشان میروم. 9 تختخواب کوچک و زیبا در دو اتاق قرار گرفتهاند. یکی برای پسرها، یکی هم برای دخترها. بالای سر هر تخت اسم بچهها با عکسشان چسبیده شده است. آشپزخانه نیز توجه را جلب میکند؛ حوله، کاسه، فنجان و شیشه شیر و دیگر وسایل شخصی از هرکدام 9 عدد. در خانه یسنا همه چیز خوب و تمیز است؛ تختها، پتوها و ملافههای رنگی، اسباببازیهای مختلف و مادریاران و افراد نیکوکاری که داوطلبانه برای کمک حضور دارند.
در آغوش گرفتن هم اینجا نوبتی است
آنها پدر و مادر ندارند تا پا به پای هر کدامشان راه بروند و از شیرینکاریهایشان ذوق کنند و عکس بگیرند. از طرف دیگر با بیماریهای گوناگونی نیز دست و پنجه نرم میکنند. بچهها آنقدر آسیب دیدهاند که مادریاران باید آنها را به نوبت بغل کنند تا زیاد آنان را به خود وابسته نکنند و حتی از افرادی که برای دیدن بچهها میآیند خواهش کنند آنها را محکم در آغوش نگیرند تا بچههای دیگر حسادت نکنند.
عشق شاهکلید پذیرش سختیهاست
بعد از شیرخوارگاه اصفهان، اینجا اولین مرکز نگهداری از کودکان زیر 5 سال در استان اصفهان است. «الهه شاپوری» که به اتفاق همسرش این 9 کودک 8 ماهه تا 2 ساله را از شیرخوارگاه اصفهان تحویل گرفتهاند و خود دارای یک فرزند هستند در پاسخ به این سؤال که چه عاملی باعث شد زندگی راحت و بیدغدغه خود را با سختی مسئولیت نگهداری از 9 کودک بیمار معاوضه کنند، فقط یک پاسخ میدهند و آن عشق و ایمان است.
الهه شاپوری در مورد این که چرا سرپرستی کودکان بیمار را به عهده گرفته است، میگوید: با 18 سال کار کردن در مرکز توانبخشی صدوقی که از معلولان جسمیحرکتی و ذهنی نگهداری میکند، به این نتیجه رسیدم سنین کودکی بهترین زمان طلایی برای درمان است. از آنجا که هرکدام از این بچهها دچار مشکلات و بیماریهای خاصی هستند، دغدغه من در درجه اول درمان این کودکان و تأمین سلامتشان است.
وی ادامه میدهد: بنابراین با پزشکان فوقتخصص ریه، گوش و حلق و بینی و مغز و اعصاب و دیگر پزشکان برای درمان این بچهها در ارتباط هستیم، به امید این که این کودکان در سالهای اولیه زندگی بتوانند سلامت خود را بازیابند و بعد از سنین 14 سالگی که دیگر از تحت تکلف بهزیستی درمیآیند بتوانند زندگی عادی و معمولی مانند دیگر بچهها داشته باشند تا امکان فرزند خوانده شدن برایشان فراهم شود.
بهزیستی یکسوم هزینهها را تأمین میکند
مؤسس خانه یسنا در مورد مشکلات کنونی این مرکز ابتدا به کرایه بالای این خانه اشاره میکند و میگوید: اگر بتوانیم به کمک خیّران این منزل را بخریم، کودکان یسنا تا زمانی که کنار ما هستند سر پناهی برای خود دارند.
وی با اشاره به این که نیاز اولیه این کودکان در درجه اول درمان و رفع نواقص جسمی و ذهنیشان است، اظهار میکند: با توجه به این که این کودکان بنا بر بیماریشان مرتب نیاز به مراجعه به پزشک، گفتاردرمان و دیگر متخصصان دارند، اگر افرادی مایل به کمک به این کودکان باشند بهتر است بهصورت نقدی کمک کنند.
به گفته این مددکار، هزینه سرپرستی و نگهداری این 9 کودک در ماه 20 میلیون تومان است که فقط یکسوم آن توسط بهزیستی تأمین میشود و بقیه هزینهها توسط نیکوکاران تأمین میشود.
دیدگاهمان را نسبت به کودکان معلول عوض کنیم
«الهه شاپوری»، مؤسس خانه یسنا، با انتقاد از برخی پدرومادرها که با تولد فرزند بیمارشان آنان را سر راه میگذارند یا مردمی که با دیدن این بچهها تنها حس ترحم به آنان دارند، بیان میکند: متأسفانه فرهنگ برخی مردم ما به شکلی است که گمان میکنند این افراد حق زندگی کردن ندارند، در حالی که اگر عاشقانه به زندگی نگاه کنیم میتوانیم پی به قدرت خداوند ببریم و ایمان داشته باشیم با عشق و همیاری یکدیگر میتوانیم بارقههای امید را در جسم و جان این فرشتگان معصوم بارور کنیم.