سهم اربعین در رسیدن به قلهها
چطور از پیچ سختیها به نزدیکی قلهها میرسیم؟
علی مهدیان-استاد حوزه و دانشگاه
ماجرای اغتشاشات سال گذشته بعد از اربعین و حضور و شور مومنانه مردم ایران آغاز شد. دقیقا در همان روزهای اربعین، مهسا امینی فوت کرد و کار رسانهای درباره این ماجرا آغاز شد. هرچند قبل از آن نیز جامعه را به لحاظ روانی با کار رسانهای آماده کردهبودند، ماجرای مادری که جلوی ماشین گشت ارشاد را گرفته بود یا فیلم پرت شدن یک زن از ماشین نیروی انتظامی به بیرون و تصاویر درگیری پلیس با دختران جوان مکشوفه، همه با یک نظم حسابشده پخش میشد و جو رسانهای شکل میداد. چیزی شبیه آنچه این روزها درباره خلافهای اخلاقی گیلان به مرور بیرون میآید. رهبری در ایام اغتشاشات این هجوم 360درجه را بهدلیل حضور و ظهور ایمانی مردم در محرم و صفر و اربعین قلمداد کردند. آن اتفاقات با حضورهای پیدرپی مردم جمع شد و دشمن متوجه قدرت مردم ایران شد.
فارغ از نقشه و عملیات دشمن، اینکه مردم ایران بعد از ماههای محرم و صفر امتحان میشوند، مسئله جالب توجهی است. اینکه این ابتلائات را چگونه پشت سر میگذارند مسئله مهمتری است. ممکن است برخی فراموش کرده باشند که مگر سالهای قبلتر هم همینطور دچار ابتلا و آزمایش شدهایم؟ یعنی آیا بعد از محرم و صفرها، ابتلائات و امتحانات جدیدی پیش پای مردم ایران قرار میگرفته؟
اجازه دهید مروری کنیم بر اتفاقات بعد از 2ماه محرم و صفر. آن هم فقط اتفاقاتی که هر سال در فاصله «2ماه» بعد از پایان ماه صفر، رخ داده. میتوان این بازه را گستردهتر نیز درنظر گرفت و مثلا همه سال را مشاهده کرد، اما نزدیک بودن به ماه محرم و صفر میتواند برای نگاههای عمیقتر معنادار باشد.
مراجعه به این اتفاقات هم میتواند نشانگر و یادآور مسیر و شیب تندی باشد که تاکنون آمده و طی کردهایم و هم البته نتایج مهم معرفتی دارد که میتواند موضوع فکر و اندیشه ما باشد که در انتها اشاره خواهم کرد.
84-86
تحرکات دشمن
19اسفند سال۸۶ پایان ماه صفر بود و در ۲۴فروردین سال۸۷ انفجار حسینیه رهپویان وصال شیراز رخ داد.
سال۸۵ در ۲۹اسفند، ماه صفر تمام میشد و چهارم فروردین۸۶ قطعنامه شورای امنیت و تحریمهای تسلیحاتی انجام شد، اما همان سال در سوم فروردین ۱۵ملوان آمریکایی در آبهای ایران دستگیر شدند و این نماد اقتدار ایران بود و البته هشدار در مورد تحرکات دشمن نسبت به مردم.
یک سال قبل یعنی در سال۸۴ روز 29اسفند مصادف با اربعین بود، اما سال بعد یعنی ۲۵اردیبهشت۸۵ کاریکاتوری در هفتهنامه ایرانجمعه چاپ شد که از آن اهانت به آذریزبانها برداشت میشد و باعث تجمعات بسیاری در کشور شد.
20فروردین۸۴ ماه صفر تمام شد و در همان فروردین ناآرامیهایی در اهواز رخ داد که در پی نامه منسوب به ابطحی، رئیس دفتر خاتمی بود و در آن نسبت به قوم عرب و بر هم زدن آرایش قومیتی آنها در خوزستان بحث شده بود. اینها نشان از خطاهای دولت وقت در مراقبت از هویت ملی داشت و البته تلاش دشمن برای استفاده از هر بهانهای در این جهت.
79-83
روزهای ناآرام
اما سال۸۳ انتهای فروردین ماه صفر تمام میشد و در میانه خرداد، غربیها زیر همه قول و قرارهایشان زدند. قول و قرارهایی که با حسن روحانی گذاشته بودند که آن زمان دبیر شورایعالی امنیت ملی ایران بود. آنها قرار بود پرونده ایران را ببندند که بیصداقتی و بدعهدی کردند. بعدها روحانی با استناد به همین بدعهدی استدلال میکرد که پس باید سراغ کدخدا برویم که حرف او سند است و حالا نتیجه آن سخن مضحک پیشروی ملت ایران است و شد تجربه.
اما سال قبلش یعنی سال۸۲ که دهم اردیبهشت پایان ماه صفر بود، در خرداد و تیرماه ناآرامی و اغتشاشات جوانان و دانشجویان تهرانی بهمدت یکماه رخ داد. غائلهای که از سلف غذاخوری شروع شده بود.
سالهای قبلتر را هم میشود بررسی کنیم، اما همین 20سال کافی است.
حادثه غرقشدن 6 دختر دانشآموز سال۸۱ و انتخابات ریاستجمهوری سال۸۰، ماجرای روزنامههای زنجیرهای و روزنامهنگارانشان در سال۷۹، یا قصه حادثه کوی دانشگاه و قتلهای زنجیرهای در سال۷۸ و همینطور و همینطور... .
87
تقابل با حرکت انقلاب
سال۸۷ در هشتم اسفند، ماه صفر تمام شد. ۲۰ اسفند میرحسین رسما اعلام حضور در انتخابات کرد. روزنامه کلمه سبز را راه انداخت و گفتمانسازیاش در تقابل با کل حرکت انقلاب را آغاز کرد و بعدها کمیته صیانت از آرا را شکل داد. ماجرای فتنه که در این سه سال پشت سر هم رخ داد چهره استبدادی، ضدمردمسالار، ضدقانون، دروغگو، پرمدعا و ضرر رساننده به مردم را نشان داد؛ چهره جریان غربگرا. جریانی که در دهههای 70و80 با شعارهای منافقانهاش که عمق معرفتی غربگرایانه داشت و ادعاهایش دقیقا برخلاف این بود. امروز که این جریان عملا کاملا دستش رو شده شاید عدهای فراموش کرده باشند با چه موجود پرزرق و برق و زهرآلودی مواجه بودیم. داستان 2ماههای بعد از محرم و صفر عجیب است.
89
پروژه سوریهسازی
سال۸۹ در بهمنماه پروژه سوریهسازی ایران توسط سران فتنه شکل گرفت. آنها بنا نداشتند دست از تخریب ایران بردارند. یک سال بعد از عاشورا و نهم دیماه معروف، سعی کردند نمونهای از بهار عربی را در ایران محقق کنند. همینجا خوب است یادآوری کنم آنچه در محرم و صفر و بعد از آن در سال۸۸ رقم خورد.
90
دشمنی با علم
برگردیم به یک سال عقبتر یعنی سال۹۰ که در آن سال، ۴بهمنماه مصادف با پایانماه صفر بود. در بهمنماه ترور احمدی روشن اتفاق افتاد چند ماه بعد از ترور شهید رضایینژاد، دشمنی با علم و دانشگاه روشن بود. نخبگان را میزدند علنی. از سوی دیگر نرخ ریال در مقابل دلار با کاهش دوبرابری مواجه شد، اما با همه این احوال، همان زمان انتخابات مهم و ارزشمند مجلس با حضور 64.2درصدی انجام شده بود که بعد از فتنه۸۸ این میزان حضور مهم بود.
باز متأسفانه در ۲۴اسفند همان سال استیضاح احمدینژاد انجام شد. استیضاحی که بهدنبال 11روز خانهنشینی او در ابتدای سال انجام میگرفت. خانهنشینی که در مقابل دستور رهبری درباره ابقای مصلحی وزیر اطلاعات انجام شده بود. شاید اگر این خطاهای سلسلهوار تلخ مسئولان رخ نمیداد شاهد آنچه در دهه90 از حضور دولت ضعیف اعتدال رخ داد، نمیبودیم.
91
یکشنبه سیاه
سال۹۱، روز آخرماه صفر مصادف با 23دیماه بود اما 15بهمنماه همان سال یکشنبه سیاه رخداد. روزی که سران 2قوه در مقابل چشم همه دشمنان با هم درگیر شدند. احمدینژاد فیلمی از برادر رئیس مجلس پخش کرد تا آبروی او را ببرد و رئیس مجلس نیز پاسخ او را داد. چندماه پیش از آن رهبری هشدار داده بودند که ایجاد و دمیدن در آتش اختلافات در آن ایام «خیانت» است. ایشان بعد از این سخنرانی نیز علنا رئیسجمهور را توبیخ کردند. در ۲۲بهمن همان سال نیز در قم در سخنرانی رئیس مجلس اغتشاش رخ داد و به او حمله شد. دود این اختلافات و کشیده شدنش به میان مردم، بعدها به چشم همگان رفت. بسیاری از توانمندیهای مدیران لایق دیگر دیده نشد و عملا کار به انتخاب روحانی و کادر خسته و فرتوت و پرمدعای او انجامید.
92
وضعیت اضطراری
یک سال عقبتر اما یعنی سال۹۲، 2دیماه اربعین حسینی بود و 12دیماه، ماه صفر تمام شد. در بهمنماه مردم 2استان گیلان و مازندران دچار بارش برفی شدند که ارتفاع آن در برخی از مناطق به بیش یک و نیم متر نیز رسید، برق، گاز و آب بسیاری از مناطق این دو استان قطع و وضعیتی اضطراری ایجاد شد. راههای ارتباطی اصلی و فرعی مسدود شد و امدادرسانی به شکل هوایی انجام میشد. این بحران 6روز به طول انجامید و چند نفر کشته شدند. حوادث طبیعی ضعفهای مدیریت بحران را در کشور بیشتر هویدا میکرد اما در عین حال همدلی و همراهی مردم و نیروهای خدوم را هم به نمایش میگذاشت.
17بهمنماه هم یک گروه 5نفره از مرزبانان کشور شامل 4سرباز و یک نیروی کادر در مرزهای جنوبی ایران و پاکستان ناپدید شدند، گروهک تروریستی جیشالعدل، مسئولیت این اقدام را برعهده گرفت و فیلم نحوه ربودن این مرزبانان منتشر شد و بعد یکی از آنها را اعدام کرد. زخم پشت زخم، به تعبیر آن سیاستمدار غربی، میخواستند جامعه ایران را خسته و کلافه کنند، اما نشد که نشد. مردم آبدیدهتر و البته به ضعفهای دستگاههای مدیریت کشور نیز واقف میشدند.
93-94
فجایع تلخ
21آذرماه سال۹۴، پایان ماه صفر بود. 13دیماه همان سال حمله و ورود جوانان به سفارت عربستان رخ داد. اتفاقی که در پی رفتار ظالمانه سعودیها و فاجعه منا رخ داده بود. این رفتار البته خطا بود و با توبیخ رهبری مواجه شد و البته برای رشد عقلانیت و مصلحت در جوانان انقلابی و آرمانجو مفید بود. ۲۱دیماه نیز قلب رآکتور اراک خارج و با بتن پر شد که تلخی این وقایع شاید برای عدهای آن روز و برای خیلیها بعدها روشن شد. وقایعی که البته برای تجربه تدبیر غربگرایان و امید کاذب به دشمن مفید بود البته.
دوم دیماه سال۹۳ پایانماه صفر بود. در این سال چه رخداد؟ 2ماشین حمل زائران اربعین با تریلی تصادف و 9نفر درگذشتند و 21نفر مجروح شدند. در بهمنماه سوزاندن خلبان اردنی توسط داعش موجی از رعب و وحشت را در دنیا شکل داد. همین یک خبر کافی بود که عدهای یادشان بیفتد مردم و جوانان ما چه احساسی از این بازوی سیاه غرب در منطقه داشتند و چه کسانی و چگونه این بازوی سیاه را قطع کردند. اتفاقات ریز و درشت دیگری نیز رخ داد، مثل حمله به علی مطهری در شیراز که نشان میداد فضای دوقطبی و اختلاف در بین مسئولان چگونه میتواند دستمایه حادثهسازی جاهلان و مغرضان شود.
95-98
منافقین و دختران انقلاب
بهنظرتان سال قبل از ۹۸ چه اتفاقی رخ داد؟ در سال۹۷ در شهریورماه حمله تروریستی به رژه نیروهای مسلح در اهواز انجام شد و در ۲۳مهرماه همان سال 14مرزبان ایرانی در سیستان و بلوچستان ربوده شدند. اینها همان اتفاقات سلسلهواری بود که در حال فشار روانی و جنگ چند ضلعی مقابل مردم بود.
سال۹۶ اعتراضات مردمی که در هفتم دیماه و همراه با سفر روحانی به مشهد شکل گرفته بود کمکم تبدیل به یک اعتراض سراسری میشد و حضور مسلحانه منافقین در این سال و هم سال98 نشان میداد که زیر پوستشهر دشمن چه امکاناتی را فراهم آورده است. در همین اثنا نیز نخستین اعتراضات به حجاب با عنوان دختران انقلاب شکل گرفت. نیروهای انقلابی باید در چند جبهه میجنگیدند اما از همه مهمتر وضعیت جنگ رسانهای بیامان دشمن بود.
30آبانماه سال۹۵ اربعین بود و 10آذرماه پایانماه صفر. در نوزدهم دیماه، هاشمی رفسنجانی فوت کرد. اتفاقی که دستمایه بسیاری از جوسازیها و اختلافافکنیها شد. سخنان و مواضع رهبری و حاج قاسم در آن ایام بسیار مهم و راهبردی بود. همهچیز محترمانه و با دقت انجام شد. گذشت. 30دیماه ماجرای پلاسکو رخ داد. حادثهای تلخ که جنس دیگری از قهرمانان را معرفی میکرد. آتشنشانهایی که نشان دادند دایره قهرمانهای این مردم چقدر گسترده است.
98-99
ترورهای دردناک
سال۱۳۹۹ در آذرماه، ترور شهید فخریزاده رخ داد. تروری که بسیار دردناک و پرمعنا بود. ناشی از درد نفوذ در دستگاه امنیتی و اطلاعاتی بود، نشان از ضعف این دستگاهها داشت. احساس انسداد و تحقیر را که در رسانهها دنبال میشد، تشدید میکرد. این ماجرا اما برای مردم خبر میآورد از وجود مدیران نخبه گمنامی که اساسا آنها را نمیشناختند و عملا مقوله احساس دشمنی و نزدیکی و لمس دشمن را در جامعه جدیتر میکرد.
اما امان از سال۱۳۹۸ که در ۲۴آبانماه گرانی بنزین رخ داد و رفتار ضعیف مدیران در اطلاعرسانی و اجرای آن، 2ماه بعد هم بعد از اعتراضات و درگیریهای مسلحانه، ترور حاج قاسم، سالی پرعبرت و تلخ برای مردم ایران رقم زد. شهادت حاج قاسم ورق را برگرداند. او یک تنه کاری کرد کارستان. تلاش چندین ساله دشمن در جنگ نرم را خراب کرد فقط تشییع پیکرش و حال مردم و نسبتشان با او به همه نشان داد واقعیت ایمانی و مقاوم این مردم را.
1401
عقلانیتمردم
ماجرای مهسا مربوط به سال۱۴۰۱ بود. اما سال۱۴۰۰ چه اتفاقی افتاد؟ در آبان سال۱۴۰۰ حمله سایبری به جایگاههای سوخت اتفاق افتاد و در آذر ماه همان سال نیز اعتراضات کشاورزان اصفهان رخ داد. کاملا معلوم بود که دشمن بنا دارد فضای امیدی که با تغییر دولت بهصورت طبیعی شکل میگیرد و حضور قابلقبول مردم در انتخاباتها که فشار رسانهای آنها را برای عدمحضور از کار انداخته بود، با عملیاتهای بحران بعد از بحران مخدوش کند و تا دیر نشده ثمری بگیرد. جالب بود که کشور از این بحرانها با کرامت مردم و صبر و عقلانیتشان عبور کرد.
مسیر سخت
حالا یکبار دیگر به کل این مسیر نگاه کنید. مسیر سختی را آمدهایم. پر از امتحانهای دشوار. تازه این فقط مربوط به 2ماه از سال بوده است، آنهم نه همه حوادث.
اما اولا هر محرم و صفر تجلی عقیده و عشق و ایمان این مردم است. این سالهای اخیر که واقعه اربعین خودش یک بروز و ظهور حیرتآور یافته که عشق و باور مردم است. ایمان این مردم نتیجهاش چیست؟ امتحانشدن؛«أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ یتْرَکوا أَنْ یقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لَایفْتَنُونَ».
هر محرم و صفر هر روضه و اشک، هر دلدادگی و عشق، هر ابراز ایمان توسط مردم، نتیجهاش امتحانشدن آنها است.
ثمره این امتحان چیست؟ رشد این مردم.
این مسیر پیشرفت است.
«وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَیعْلَمَنَّالله الَّذِینَ صَدَقُوا وَلَیعْلَمَنَّ الْکاذِبِینَ»
اینگونه بنیه اصلی یک کشور تقویت میشود. هیچ بحرانی آن را نمیشکند چه دشمن بسازد چه طبیعت. فشار نظامی باشد یا اقتصادی یا امنیتی یا فرهنگی یا هرچه. کرونا باشد یا سیل یا زلزله یا هرچه.
ثانیا شیبهای تند و راههای دشوار را با همین عشق و ایمان به اباعبدالله و یاری او عبور میکنیم.
«وَ لَنَبْلُوَنَّکمْ بِشَیءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ»
امتحان امنیتی و اقتصادی و اجتماعی همه و همه مسیر پیشرفت شما میشود، اگر حین دشواریها از همین عشق و ایمان مدد بگیریم.
«الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِیبَه قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ»
هویت الهی و ایمانی خود را جلوهگر سازیم و به مسیر درست و آرمانی خود برگردیم.
نگاه کنیم ببینیم چطور هر دشواری باعث رشد عقلانیت و ایمان و صبر این مردم شد.
«أُولَئِک عَلَیهِمْ صَلَوَاتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَه وَ أُولَئِک هُمُ الْمُهْتَدُونَ»
این مسیر رفاه دنیوی و سعادت اخروی است، این مسیر پیشرفت است.
ما همه این مسیر پرنشیب و فراز را با همین حقیقتی پیش آمدهایم که اربعین نماد آن است.