تمجید از جوهره دولت
علی مهدیان؛ استاد حوزه و دانشگاه
سخنان رهبر معظم با دولت سیزدهم مهم بود؛ از جهات مختلف؛ اولا فهم مهمترین نقص دولت که هنوز نتوانسته «فاصله بین واقعیت و ذهن مردم» را پر کند. این فاصله علتهای مختلفی دارد که مهمترین آنها آن است که چنین خلأ مهمی به رسمیت شناخته شود و یک بعد نه یک جزء از همه کارهای دولتمردان، این مقوله باشد. در اینباره باید زیاد سخن گفت اما این مهم است که «آرایش جهاد تبیین» را باید اولا همه دولتمردان و مدیران اتخاذ میکردند. «فاصله واقعیت و ذهن مردم» اما در دل خود یک تمجید جدی هم دارد. ممکن است بگویید همین که دولت توانسته واقعیت کشور را تغییر دهد تمجید در دل این نقد مهم است. اما نه، ماجرا از این هم جدیتر است، رهبری بحث را متوجه «طبیعت دولت سیزدهم» دانستند. ایشان معتقدند جوهره این دولت اساسا با دیگر دولتها متفاوت است.
«بعضی از دولتها طبیعتشان این است که فردا را قربانی امروز میکنند، این دولت این کار را نکرد. دولت سیزدهم کارهای بزرگ و زیربنایی انجام داده که اثرش ممکن است بهطور کامل امروز ظاهر نشود اما بالاخره ظاهر خواهد شد.»
از کنار این جمله ساده عبور نکنیم. چرا جوهره برخی دولتها فداکردن فردا برای امروز است؟
ممکن است به سرعت ذهنها برود سراغ دولت یازدهم و دوازدهم و اینکه دولت غربگرای قبلی پولها را پیش خور کرد و خزانه خالی را تحویل دولت بعدی داد، اما واقعیت آن است که ماجرا از این هم جدیتر بود. دادن اطلاعات غلط به مردم در قصه بورس و قیمت سوخت و امثالهم نابود کردن اعتماد مردم بود؛ آنچه مردم و همه دولتها به آن نیاز داشتند. قصه پنهانکاری آنها در پذیرش قراردادها و شروط دشمنان بهدور از چشم مردم که اوج آن یعنی سند ۲۰۳۰ عملا سپردن تربیت نسل فردای ما به دشمن بود و این اتفاقات خطرناک که گاه با تذکرات و توجهات بموقع رهبری برملا میشد همگی پیشخورکردن داراییهای اصلی انقلاب بود.
حالا این دولت چه ویژگیهایی دارد؟ دولت در کوران حاشیهها و فشارهای رسانهای و اغتشاشات و جنجالهای دشمنان و دوستان نادان و غافل و خودحقیرپندار کار میکرد. نتیجهای که امروز بعد از 2سال در حوزههای مختلف گرفته میشود، ثمره آن تمرکز و اخلاص و تلاش حداکثری است، اما ماجرا از این هم مهمتر بود. دولت همه تلاش خود را مصروف کارهای اصلی و زیربنایی میکرد که ثمراتش دیر حاصل میشد. کار به جایی رسید که برخی از متدینین هم میگفتند: «چرا این پولها و نتایجی که میگیرید ثمرهاش را در سفره ما نشان نمیدهد؟» پاسخ دولتمردان یک جمله بود؛ صبر کنید باید کارهای زیربنایی را پیش ببریم. برخی میگفتند رئیسجمهور در جمع مدیران خود گفته «به این فکر نکنید که برای 4سال بعدی رأی جمع کنید. کار کنید فرض کنید یک دورهای هستیم.» خوب اینها یعنی چه؟ اینها اولا یعنی صداقت و عقلانیت. بله اما مسئله از این جدیتر است، «اخلاص و معنویت» این مهمترین عنصر جوهرهساز است. اینکه طبیعت یک دولت کار حداکثری برای فردا باشد و کار زیربنایی کند ولو امروز متهمش کنند فقط از مدیرانی بر میآید که از خودخواهی جناحی و تشکیلاتی و چه و چه خلاص شده باشند.
خیلیها بعد از شهید رجایی دم از دولت رجایی زدند، ولی اینگونه نبود، واقعیت آن است که «رجایی شدن» قبل از سادهزیستی و مردمی بودن و آرمانگرا بودن و امثالهم نیاز به یک خلوص توحیدی و معنوی دارد.
مدیران جمهوری اسلامی کم کم فهم عمیقی از نسبت گرفتن با مردم پیدا میکنند، فهمی که اوج آن را در سبک رفتار رهبران انقلاب میتوان مشاهده کرد، رفتاری که میتواند الگوی همه مدیران باشد. اینکه رابطه با مردم ذیل رضایت خدا قرار میگیرد باعث میشود اندیشه نسبت گرفتن با مردم، همان باشد که عمق و اساسش را در سوره «ناس» میخوانیم.
«قل اعوذ برب الناس» پناه بردن به آن وجه انسانی و الهی و کریمانه مردم از شر این جریان و آن جریان که« الذی یوسوس فی صدور الناس».
لذا به تعبیر امیرالمومنین(ع): لیجتمع فی قلبک الافتقار الی الناس و الاستغناء عنه
در خدمت مردم بودن آنها را به وادی عوامزدگی و کوتهبینی و تصمیمگیری عاطفی و احساسی نمیکشد؛ این یعنی یک «عقلانیت معنوی».
توجه به آرمانها و جهت الهی، در عین توجه به مردم یعنی توجه به بعد و ساحت الهی مردم توجه به «رب الناس » به تعبیر مفسرین اضافه شدن «رب» به «الناس»بسیار پر معناست.
اگر دولتمردان جوان انقلابی بتوانند همین خط «عقلانیت» و «معنویت» را در عین خدمت به مردم و آرمانجویی انقلابی حفظ کنند، ثمرات ماجرا بیش از آنچه در طول این دو ساله مشاهده کردهایم خواهد بود. این طبیعت انقلاب است که در طبیعت نسل جدید مدیران محقق شده و ثمرهاش خروج از«معیشه ضنک» است و ورود به وادی«لنهدینهم سبلنا» یعنی وادی پیشرفت.