• یکشنبه 16 اردیبهشت 1403
  • الأحَد 26 شوال 1445
  • 2024 May 05
دو شنبه 28 خرداد 1397
کد مطلب : 20076
+
-

خانه‌ات آباد دایی احمد

دیدار با شهروندی که برای بیماران نیازمند ویلچر تهیه یا آنها را تعمیر می‌کند

خانه‌ات آباد دایی احمد

علی جواهری| خبرنگار:

منطقه 10


تقریباً همه اهالی محدوده خیابان‌های رودکی و جیحون او را می‌شناسند و نامش را به نیکی می‌برند. «دایی احمد» از صبح سوار بر موتورسیکلت قدیمی‌اش به دنبال گره‌گشایی از کار مردم به این طرف و آن طرف می‌رود. «احمد سلیمانی» 54ساله یکی از ساکنان محله جیحون است. او که سال‌ها در ژاپن زندگی کرده است برای نگهداری از پدر و مادرش به ایران برمی‌گردد. مدتی بعد از فوت پدر و مادر تصمیم می‌گیرد برای بیماران کم‌توان ویلچر تهیه کند و تمام دغدغه‌اش می‌شود حمایت از ایتام با مشارکت خیّران متوسلین به قمربنی‌هاشم(ع). دایی احمد کار خیر را حاصل آموخته‌های پدر و مادرش می‌داند و معتقد است: «هیچ چیز مثل دعای پدر و مادر برای انسان نمی‌ماند و باعث عاقبت بخیری نمی‌شود.» 

وقتی می‌خواهد نشانی خانه‌اش را بدهد، می‌گوید: «به نخستین مغازه‌دار اسمم را بگویید خانه‌ را نشان‌تان می‌دهند‍.» همین‌طور هم شد. نشانی خانه دایی احمد را از یک مغازه‌دار می‌پرسیم و او تا جلو در همراهی‌مان می‌کند. در خانه که باز می‌شود، مردی با چهره خندان جلوی‌مان ظاهر می‌شود و با سلام و احوالپرسی گرمی به استقبالمان می‌آید. بیشتر فضای خانه با ویلچرهای زهوار در رفته پر شده است. روی دیوار اتاق عکس پدر و مادر دایی احمد قرار دارد. بعد از چند دقیقه‌ سکوت، دایی احمد که مشغول تعمیر یک ویلچر است، می‌گوید: «چند ساعت دیگر خانواده یک بیمار دنبال ویلچر می‌آیند.» او این حرف را می‌زند و بدون اینکه چیزی از او بپرسیم، می‌گوید: «این کارها را به خاطر مادرم انجام می‌دهم. بعد از بیماری سختی که مادرم به آن مبتلا شد، او را با ویلچر جابه‌جا کردیم. چون اطلاعات درستی برای خرید ویلچر نداشتیم خیلی دنبالش گشتیم و آخر هم مبلغ زیادی برای خریدش دادیم.»


کمک به خانواده بیماران 

دایی احمد همچنان که مشغول کار است، می‌گوید: «از فوت مادرم خیلی دلم شکست. تا اینکه یکبار یکی از همسایه‌ها جلو مرا گرفت و با ناراحتی گفت: «باید برای مادرم ویلچر تهیه کنیم. ویلچر مادرت را از کجا خریدی؟» من که ویلچر را نگه داشته بودم، به او دادم تا استفاده کند. آنجا بود که تصمیم گرفتم برای بیماران نیازمند ‌کاری انجام دهم. درباره این موضوع تحقیق کردم. آنجا بود که متوجه شدم فروشنده چقدر گرانفروشی کرده و ویلچر را بسیار گران فروخته است.» او می‌افزاید: «بیماران زیادی در محله ما هستند که وقتی اینجا می‌آیند و کارشان راه می‌افتد، برق خوشحالی را در چشمان‌شان می‌توان دید. در همین محله خودمان بیماران زیادی هستند که نیاز به کمک دارند.»


من یک واسطه‌ام

دایی احمد ادامه کارش را مدیون حمایت اهالی می‌داند: «بسیاری از بیمارانی که به هر دلیل نیازی به ویلچر ندارند آنها را در اختیار من می‌گذارند. من هم بعد از تعمیر و بازسازی، ویلچرها را به نیازمندان می‌دهم.» دایی احمد هر ماه مبلغی را به صندوق قرض‌الحسنه هیئت «متوسلین به قمربنی‌هاشم(ع)» می‌دهد تا کمک خرج اهالی نیازمند محله‌اش باشد. می‌گوید: «معتقدم برای انجام کار خیر‌ درصد و میزان وجود ندارد. گاهی تمام درآمدم را برای این کار کنار می‌گذارم. 30 نفر از ایتام را تحت پوشش داریم. در موارد مختلف برای جوانان اشتغال ایجاد می‌کنیم. به افرادی که معتمدان محله معرفی می‌کنند برای شروع کار وام قرض‌الحسنه می‌دهیم و یک سال بعد قسط‌ها را کم‌کم از آنها می‌گیریم.» 

صندوق قرض‌الحسنه به گفته سلیمانی 5 سال پیش ثبت رسمی شد. او از برخی بدعهدی‌ها هم می‌گوید، اما تأکید می‌کند که زیاد نیست: «تعداد اندکی وام گرفتند و پس ندادند، اما به لطف خدا تا الان لنگ نمانده‌ایم.» دایی احمد تمام برکت زندگی‌اش را در خدمت به مادر و پدرش می‌داند و می‌گوید: «خدمت به پدر و مادر سعادت بزرگی است. اگر بگویم نصیب هرکسی نمی‌شود بیراه نگفته‌ام. وقتی سال 1388 پدرم روی تخت بیمارستان دستم را گرفت و در چشمانم نگاه کرد و گفت: «احمد خدا خیرت بدهد؛ از تو راضی هستم.» آن موقع بود که آرامش واقعی را که در جوانی به دنبالش بودم به دست آوردم.»


شوخ‌طبع و خوش‌صحبت است

«سیدمیلاد بشیری» 28ساله یکی از ساکنان محله جیحون می‌گوید: «سال‌هاست دایی احمد را می‌شناسم. او آنقدر به من خوبی کرده که اگر تا آخر عمرم خدمتش را بکنم باز هم کم است. پدرم 25 سال پیش فوت کرد؛ از آن سال تا حالا احمد آقا هوای مرا دارد. هم جای پدرم و هم جای برادر بزرگم است. مثل پدرم دوستش دارم. هر وقت کمکی نیاز دارم همراهم است.» «مصطفی رضایی» 53 ساله، یکی دیگر از اهالی محله می‌گوید: «مردم محله به او اعتماد دارند. بارزترین ویژگی احمد آقا مردمداری اوست. روحیه شوخ‌طبعی و خوش‌صحبتی‌اش همیشه اطرافیانش را جذب می‌کند. خدا خیرش بدهد، برای بیماران ویلچر می‌خرد و کارهایشان را انجام می‌دهد. او همه این کارها را برای رضایت پدر و مادرش می‌کند.»

این خبر را به اشتراک بگذارید