بذل و بخشش همایونی از خاک ایران
چرا محمدرضا پهلوی بخشی از سرزمین مادریمان بحرین را بخشید؟
یکی از غیرقابلدفاعترین اقدامات محمدرضا پهلوی، جدایی بحرین از سرزمین مادریاش ایران است در22مرداد سال 1350 که غالباً در فضاهای مختلف مطرح میشود؛ کاری که خیانت پهلویدوم به حاکمیت ارضی و ملی ایران بهحساب میآید. بحرین از گذشتههای دور تحتحاکمیت ایران بود و پهلویدوم بدون درنظرگرفتن این تاریخ، مذاکراتی با انگلیس انجام داد و تصمیم به جدایی استان چهاردهم از کشور گرفت.
کار خود انگلیسیها بود
از قدیمالایام و زمانی که ایرانیان باستان جزو قدرتهای برتر جهان بودند، شبهجزیره عرب چندان موردتوجه قدرتهای دنیا نبود. البته حاشیه جنوبی خلیجفارس و سرزمینهای یمن و غرب عربستان، قصهای دیگر داشتند و به واسطه کمی آبادانی بهتر، موردتوجه بودند. به همین واسطه بود که حاشیه جنوبی خلیجفارس از دوردست تاریخ در اختیار ایران بوده اما این حاکمیت در اواسط سده نوزدهم میلادی توسط انگلیسیها نقض شد. بریتانیا که آن روزها جزو حکومتهای استعماری دنیا محسوب میشد، هر جایی که میتوانست و زورش میرسید دستاندازی میکرد تا اینکه گذر انگلیسیها به خلیجفارس هم افتاد؛ چراکه میخواستند هم از منافع این منطقه سود ببرند، هم جریان تجارت و ارتباط با هندوستان را از حیث امنیتی تأمین کنند. درنهایت اینکه اردیبهشتماه1349 شورای امنیت سازمان ملل، قطعنامه 278 را صادر کرد؛ قطعنامهای که در آن جدایی بحرین از ایران تأیید شد.
مرکز جزایر ایران
بحرین منطقه وسیعی بود که به گواهی تاریخ این جزیره یا گَلهجزیره یا مجمعالجزایر، در درازای تاریخ، همیشه بخشی از ایران بوده است تا اینکه در اوایل سده19، انگلیسیها موقعیت خودشان را در هندوستان کاملاً مستحکم کردند و وارد خلیجفارس شدند و با قبیلههای کوچک عرب که بهدلیل سختی معیشت از صحرا به کنار دریا میآمدند، قراردادهایی بستند و این مناطق را بهعنوان «کرانههای متصالحه» نامگذاری کردند. آنها قصد داشتند که این مسئله را در بحرین هم انجام دهند که با مقاومت دولت ایران روبهرو شدند تا اینکه در آبان سال1336 جلسه هیأتدولت در کاخ مرمر و در حضور محمدرضا پهلوی تشکیل شد و در آن جلسه، تقسیمات کشوری جدید ایران مورد تصویب قرار گرفت که مشتمل بر 14استان بود و همه جزیرههای ایرانی در خلیجفارس بهعنوان استان چهاردهم در آنجا به تصویب رسید که مرکزش بحرین بود
نظرسنجی به جای همهپرسی
اردشیر زاهدی، وزیر وقت امورخارجه بخشی از کارشناسان را نزد شاه برد تا با او صحبت کنند. محمدرضا هم در این جلسه گفت که انگلیس در حال تخلیه خلیجفارس است و قطعاً بحرین را به حکام عرب خواهد داد و ما نمیتوانیم کاری بکنیم. درنهایت اینکه ایران و انگلیس پذیرفتند که فردی از سوی دبیر کل سازمان ملل متحد مأمور به این کار شده و نظر مردم بحرین را جویا شود؛ درحالیکه عرف آن است که این جداییها از طریق همهپرسی تعیین تکلیف شوند. نظرخواهی جزو بدعتهایی بود که سابقه نداشت برای تعیین تکلیف جدایی یک منطقه مورداستفاده قرار بگیرد. نظرسنجی 3سؤال پیشروی مخاطبان قرار میداد: پیوستن به ایران، تحتالحمایه بریتانیا بودن یا استقلال. شهروندان باید به یکی از این سؤالها جواب مثبت میدادند. نماینده دبیرکل 2هفتهای به بحرین سفر و با مردم و گروههای مختلف گفتوگو کرد. درنهایت اینکه گزارش خودش را دال بر اینکه مردم بحرین علاقهمند به جدایی هستند، تقدیم دبیرکل کرد. شورای امنیت هم قطعنامهای صادر کرد و این تصمیم را به رسمیت شناخت و آن را به ایران و انگلیس ابلاغ کرد. چنین بود که دسیسههای آلخلیفه و انگلیس به بار نشست و در بیستوسوم مردادماه1350، بحرین اعلام استقلال کرد و شگفت اینکه ایران، نخستین کشوری بود که این امر را تبریک گفت.
تحتفرمان ایالت فارس
بحرین در اصل، به مفهوم 2بحر یا 2دریاست؛ نام منطقهای در شمالشرقی جزیرهالعرب؛ جزیرهای که از شمال خودش، میتواند خلیجفارس را به 2قسمت فرضی تقسیم کند. نام باستانی آن «اوآل» بوده است؛ ترکیبی از «او» بهمعنای آب و «آل» که یک پسوند تشابه فارسی است به مفهوم جایی که آب دارد. بحرین یک سرزمین مجمعالجزایری است. این مجمعالجزایر از دوران کهن ایرانی و تحتسیطره ایالت فارس بودهاند. حاکمان آن نیز توسط ایرانیان تعیین شده و به آنجا میرفتند. طبق اسناد تاریخی، تا یکسده قبل از میلاد مسیح، این سرزمینها ایرانی بودهاند. شرقشناسان میگویند که بحرین و سواحل خلیجفارس قبل از اسلام تحتسیطره ایرانیان بودهاند و قلعههای مختلف و پادگانهایی در نقاط مختلف آنها ساخته شده بود. یکی از فرمانروایان ایرانی که بر این خطه حکم میراند، «اسپیدویه» نام داشت که تا مدتها به همین دلیل، بحرینیها را اسپیدگان هم میگفتند.
هجوم پرتغالیها
در زمان ظهور اسلام در جهان عرب و گسترش آن به پیرامون، فردی به نام منذربنساوی بر بحرین حکم میراند که ساسانیان او را انتخاب کردند اما بعدتر حاکم دولتهای اسلامی و خلفا شدند. البته تا مدتها خبری از حکومتهای مستقل نبود تا اینکه با تضعیف خلفا و قدرتگرفتن سلسلههایی چون آلبویه، باز هم عمان، بحرین و... به ایران رسیدند. در سال698 شمسی بود که قطبالدین کیش، پادشاه هرمز بحرین را کامل تصرف کرده و از آن به بعد، همه جزیرههای خلیجفارس در اختیار ایرانیان بود تا اینکه نوبت به حضور پرتغالیها در این منطقه رسید. آنها از ضعف حکومتهای مرکزی در ایران استفاده کرده و استحکاماتی را در جزایر و نقاط مختلف خلیجفارس بنا کردند.
تیر خلاص یک پادشاه
در بهمن1346، محمدرضا پهلوی و مشاور امنیت ملی رئیسجمهوری آمریکا ملاقاتی داشتند. بعدها بیان شد که شاه ایران در این ملاقات گفته که نسبت به حاکمیت ایران بر بحرین علاقهای ندارد اما چون این نقطه سالهاست که در اختیار ایران قرار داشته، نمیتواند یکدفعه بازی را خراب کند. سال بعدش هم در مصاحبهای مطبوعاتی با مجله بیتلز گفت: «...موقع آن رسیده که انگلیسیها از این نواحی بیرون بروند. باید اعتراف کنم که ما از انگلیسیها نخواستیم یا به آنها نگفتیم که خلیجفارس را تخلیه کنند، آنها داوطلبانه عازم شدهاند. سخن ما این است؛ حال که آنها میخواهند بروند، تخلیه نواحی خلیجفارس باید واقعی و اساسی باشد. من میخواهم یکبار دیگر بیانی را که شخصاً در این زمینه گفتهام تکرار کنم و بگویم که اگر انگلیسیها از در جلو خارج میشوند، نباید از در عقب وارد شوند و نیز نمیتوانیم بپذیریم، جزیرهای که توسط انگلیسیها از کشور ما جدا شده، توسط ایشان، ولی بهحساب ما به کسانی دیگر داده شود. این اصلی است که ایران نمیتواند از آن صرفنظر کند. من میخواهم بگویم که اگر مردم بحرین مایل نباشند به کشور ما ملحق شوند، هرگز به زور متوسل نخواهیم شد، زیرا این خلاف اصول سیاست دولت ماست.»
از زمان کوروش
نخستین سندی که در آن از این جزیره یادشده، نوشتهای از شرح کارهای سارگون بزرگ آشوری در حدود 2872سال قبل از میلاد است. بحرین تا پیش از اسلام تا سده ششمهجریقمری به همه سرزمینهای کرانهجنوبی خلیجفارس یعنی از بصره تا عمان اطلاق میشد. اما از سده هفتمهجریقمری پیشدرآمدهای کرانههای جنوبی خلیجفارس و جزایر بحرین به یکدیگر درآمیخته و از روزگار فرمانروایی صفویه به بعد نام بحرین به جزایر اوآل اطلاق و بخش کرانهای نیز الحساء نامیده شد. تمامی تاریخهای فارسی و غیرفارسی اعم از اسناد رسمی و دولتی و کتابهای جهانگردان خارجی حکایت از آن دارد که بحرین از زمانهای بسیار دور بخشی از سرزمین ایران بوده است. هخامنشیان با کمک دریانوردان فنیقی نیروی دریایی قویای ساختند و کوروش بزرگ توانست در 538سال قبل از میلاد حاکمیت ایران را بر سرتاسر آبهای خلیجفارس و دریای عمان استوار کند. (جدایی بحرین از ایران؛ نفع ایران یا انگلیس/ گلناز کرنوکر)