اگر زینبی روایت نکنیم...
محسن مهدیان؛ مدیرمسئول
یکم.هرجا جنگ فیزیکی بوده، پیش از آن جنگ روایتها شکل گرفته است.
آمریکا به عراق حمله کرد،به بهانه نابودی سلاح کشتار جمعی؛ به افغانستان حمله کرد به بهانه 11سپتامبر. صدام به ایران حمله کرد به بهانه نقض یک توافقنامه بینالمللی. بهانه یعنی چه؟ یعنی روایتی از واقعیت که بتواند افکارعمومی را مجاب کند که این هجمه فیزیکی مشروع است.
کربلا نیز همین بود...
دوم. زمانهای را که کربلا را ساخت، مرور کنید...
شهادت امام حسن، نقض صلحنامه، سب امیرالمومنین، جلوگیری از تفسیر قرآن و ترویج عقاید دروغین مثل جبر و بدعتهای آشکار، نصب منافقین در پستهای کلیدی و در انتها تلاش برای بیعتگرفتن از تکتک مسلمانان تا همه زشتیها را رسمیت ببخشد.
معاویه همه ابزارهای جنگ روانی را بهکار بست؛ از تطمیع تا تهدید و تحمیق تا سفیدنمایی خود تا خوارانگاری اهلبیت(ع) تا شعارهای دروغین تا شایعهها و...
به بخشهایی از ادبیات نامه معاویه توجه کنید که چطور برای تحمیق دیگران به سیدالشهدا(ع) مینویسد: «تقوا پیشه کن و با خویشاوندان خود جنگ نکن... . از تو انتظار نداشتم چنین کنی... . تو داری نقض عهد میکنی... . خود را خوار نکن.»
خلاصه اقدامات روانی معاویه، وارونهنمایی حقایق بود. چنان تصویری از امیرالمومنین(ع) ساخته بود که مردم از فرزندانش نیز کینه گرفتند... تا عاشورا رقم خورد...
سوم. خطبه منا را ببینید...
خطبه سیدالشهدا 2سال قبل از عاشورا. حضرت در آنجا در میان 700نفر از صحابه و تابعین سخن گفتند. 2بند در این خطبه میدرخشد؛ یکی شناساندن ماهیت انحرافی بنیامیه و دیگر انذار و هشدار به علما و خواص. فرمودند: چرا مقابل ظلمها ساکتید؟ بانی ظلم به ضعفا شمایید؛ شمایی که امر به معروف و نهی از منکر نمیکنید...
چهارم. مخاطبان جنگ روانی معاویه را ببینید...
مردم کوفه و شام؛ اما این دو متفاوت بودند. مردم شام بهشدت دنیاگرا، جاهل و بیقید، اما مردم کوفه نه. مردم کوفه ظاهرا اهل دین بودند، اما بیطرف؛ جامعهای نیمبند که میخواستند نه با باطل باشند و نه حق. به تعبیر امروزیها مذهبی سکولار، صورتی، عافیتاندیش و محافظهکار.
پنجم. شد آنچه نباید میشد... اما همچنان جنگ روایتها
خلاصه تقابل رسانهای ابنزیاد و یزید مقابل اسرا چنین بود: شکست خوردید و این شکست یعنی مغضوب خدایید. خواستند بگویند قلت و مصایب بر حسینیان نشانه باطل بودن و فتوحات ظاهری یزیدیان نشانه حق بودن است.
این دست اقدامات برایتان امروزی نیست؟ بماند. اما «ما رایت الاجمیلا» مقابل همین دسیسه بود. نفرمود: زیبایی دیدم. فرمود: جز زیبایی ندیدم؛ یعنی همه این بلاها و مصایب برای ما جز پیروزی نبود و چنان شرح داد که در تاریخ بماند و دست بهدست شود تا امروز... . آن حسینی را که دشمن کشت پیش چشم دوست / چشم دشمن کور اینک عالمی مجنون اوست
سبک روشنگری حضرت زینب(س) و امام سجاد(ع) در 2شهر کوفه و شام و در مجالس یزید و ابنزیاد متفاوت بود؛ در کوفه هشداردهنده تا از خواب غفلت بیدار شوند و اما در شام آگاهیدهنده تا حجاب خرافات و جهلها برداشته شود. این نیز مهمترین درس جنگ روایتها یعنی مخاطبشناسی است. در هردو مجلس عدهای میگریستند، اما در کوفه جماعتی کمر به جبران بستند و در مجلس یزید گروهی جدا شدند و مجلس ختم و عزا گرفتند و اینطور شد که کربلا در کربلا میماند اگر زینب نبود.
ششم و در نهایت اگر زینبی روایت نکنیم...
در جنگ روایتها شکست بخوریم باز هم خونها ریخته میشود. خون عجمیانها، آرمانها، رضازادهها و زینالزادهها ثمره تسلط موقت روایت دشمن در فضای مجازی بود. برخی مسخ شدند و خون بهترینها را ریختند.
و اما غلبه دشمن در جنگ روایتها آنجا شکل میگیرد که اهل خرد، علما و خواص سکوت کنند. ببینند و بگذرند. خطبه منا خاطرتان هست؟ همان. اینجاست که در مارپیچ سکوت خواص، اوباش بهپا میخیزند و تلقی قدرت و تسلط برای جبهه باطل میسازند و 2 جماعت جاهل (غربزده و شامیمسلک) و جماعت وسط باز (حزباللهی سکولار و کوفیصفت) نیز همراهی میکنند. اینجاست که خونها ریخته میشود؛ خون بهترینها؛ حتی خون انسان کامل؛ چه بخواهیم و نخواهیم.
لب کلام
هرکس هرجا هست قیام کند. قیام امروز روایت حق است و منحصر به رسانهها و منبریها نیست. جنگ روایتها جنگ تودههاست. هرکس هرجا نشسته، بایستد... وگرنه عاشوراها
رقم میخورد.