این شهر بسامان شد تا باد چنین بادا
شهرداری تهران در یک طرح ضربتی، دستفروشی در نقاط مختلف پایتخت را ساماندهی کرد
محمد سرابی-روزنامهنگار
چهارراه ولیعصر(عج) درست در مرکز تهران قرار دارد. 2خط اتوبوس تندرو و 2خط مترو در این نقطه، مسافران را سوار و پیاده میکنند. تقاطع 2 خیابان اصلی پایتخت، جمعیت زیادی را روانه پیادهروها میکند؛ به همین دلیل است که دستفروشی در این نقطه از شهر سود زیادی دارد. از طرف دیگر اگر یک دستفروش مدت زیادی در نقطهای بماند به تدریج آن را تبدیل به سایهبان، دکه، غرفه و بعد مغازه میکند و سپس تکهای از خیابان را با رد و بدل کردن اسناد به دیگران میفروشد.
یک دهه دستفروشی
سابقه بساط پهنکردن در این چهارراه به سالها قبل برمیگردد؛ شهرداری دائما در حال جمعآوری دستفروشان بوده و آنها هم دائما در حال بازگشت بهجای سابق بودهاند، اما طرحهای متعدد رفع سد معبر باعث شده است که کسی نتواند در این نقطه جای ثابتی برای خودش بسازد. در برخی از ایام سال مانند روزهای آخر اسفند هم دستفروشان برای مدت کوتاهی مجاز به فروش اجناس خود در بازار پررونق نوروزی میشوند، اما تلاش شهرداری برای پاکسازی خیابان همچنان ادامه داشته است.
از حدود یک دهه قبل دستفروشی در چهارراه ولیعصر(عج) و محوطه تئاتر شهر بیشتر شد. شهرداری تهران در مقاطعی به دستفروشان سختگیری کمتری میکرد، اما همین رویکرد به سرعت، پیادهروها را تبدیل به بازار کرد و راه عبور و مرور را بست. سال94 شهردار وقت تهران، محمدباقر قالیباف از باندهایی سخن گفت که موزائیکهای کف پیادهرو را به دستفروشان اجاره میدهند و بابت آن باج میگیرند. هر از گاهی شهرداری تلاش میکرد مسیر پیادهرو را باز کند، اما تعداد دستفروشان آنقدر زیاد بود که گاهی مسیر طولانی از شمال میدان ولیعصر(عج) تا چهارراه و بعد از آن تا خیابان جمهوری و همینطور از چهارراه به سمت غرب و شرق همچنان ادامه داشت. موضوع، زمانی جدیتر شد که بین دستفروشان محوطه تئاتر شهر چند درگیری پیش آمد و کار به سلاح سرد و حتی تیراندازی کشید. در سالهای 98 و 99 پلیس چندبار با اراذل و اوباش این محدوده برخورد کرد.
انبار، نزدیک است
دستفروشانی که به صورت ثابت و از صبح تا شب در این چهارراه بساط داشتند، اجناس خود را در همان نزدیکی نگهداری میکردند. آنها اواخر شب همه اجناس را روی گاریهای باربری سوار میکردند و به انبارهایی در نزدیکی چهارراه میبردند. پارکینگ ساختمانها، زمینهای خالی و هر جایی که ممکن باشد، تبدیل به محل نگهداری از انبوه گاریهایی میشود که اجناس یک بساط را با گونی و طناب روی آن بستهبندی کرده بودند. با این حال مشکل اصلی، محل نگهداری گاریها نبود بلکه باجگیرهایی بودند که از دستفروشان پول میگرفتند تا به آنها اجازه کسبوکار بدهند. مدتی پیش چند خبرنگار بهعنوان دستفروش وارد این محدوده شدند تا از زیر و بم شغل دستفروشان باخبر شوند. در فیلمی که این خبرنگاران گرفته بودند مشخص شد که اشخاصی بهعنوان «سر اکیپ» دائما از دستفروشان باج میگیرند و بدون پرداخت این مبالغ، کار کردن در چهارراه غیرممکن است. باجگیرها که بهگفته خود سابقهدار بودند، قبلا به ساختمان یکی از نواحی شهرداری منطقه11 حمله کرده بودند و پروندههای قضایی داشتند. برخی از عوامل رفع سد معبر هم با این اشخاص ارتباط داشتند که بنا به اعلام شهرداری، پس از انتشار فیلم با آنها برخورد شد.
پاکسازی پیادهروها
در تاریخ 19تیر امسال، از ابتدای صبح، مأموران شهرداری با همکاری نیروی انتظامی مانع بساطگستری در ضلع جنوب شرقی چهارراه شدند. تعداد زیاد مأموران و هماهنگی آنها باعث شدند که دستفروشان نتوانند کار خود را شروع کنند. مهمتر از آن اینکه یکی از محلهای نگهداری گاریها هم مشخص شد. متولی مجتمع حضرت ولیعصر(عج) که درست در همین نقطه قرار دارد یکی از راهروهای مسقف کنار مجموعه را به دستفروشان اجاره داده بود. شهرداری نیز با قرار دادن نیوجرسی در مقابل در راهرو، این مسیر را بست. در این روز به جز هیاهوی شخص متولی و خانوادهاش، برخورد ی میان دستفروشان و مأموران رخ نداد و اگرچه احتمال سوءاستفاده از اقدام قانونی زیاد بود، اما مشکلی رخ نداد. مدیران شهری بارها تأکید کرده بودند که گروهی از دستفروشان نیازمند هستند و از این راه هزینه زندگی خود را تامین میکنند. این تعداد از دستفروشان شناسایی و ثبتنام شدند تا در نقاط مناسبی مانند روزبازارها مستقر شوند و به کسب معاش ادامه دهند.
فضای بزرگ تئاتر شهر
این روزها محوطه مقابل تئاتر شهر بهنظر وسیعتر از قبل میآید، چون پس از پاکسازی، تا چند روز تعداد زیادی از مأموران نیروی انتظامی و شهربان در تمام پیادهرو ها حضور داشتند تا مانع شروع بساطگستری شوند. دستفروشان بدون بساط هم دستهدسته در نزدیکی در ورودی ساختمان تئاتر ایستاده بودند تا موقعیت را بررسی کنند و اگر فرصتی پیدا کردند، دوباره کار خود را شروع کنند. حالا تعداد هر دو گروه کم شده است. از دکه سیگارفروشی ای که همیشه کنار ورودی مترو بود و دیزیسرا و جگر و کبابیای که غرفه موقتی را تبدیل به مغازه ثابت کرده بودند، خبری نیست. از قابلمه و کپسول گاز آن دستفروشی که ظهرها برنج و خورشت گرم در کنار حوض میفروخت هم خبری نیست. همینطور بساط قوری، لیوان، تیشرت، حوله، کلاه، کفشکتانی، عود، مجسمه، ساعت دیواری، عروسک پارچهای، اسباببازی پلاستیکی و ... هم دیگر جمع شده و آفتاب تمام محوطه را روشن کرده است.