
هیاهوی مقدس

حمیدرضا محمدی
اینجا قرار است عـزاخـانهای مصوّر باشد. یک گالری عاشورایی با در و دیواری سیاهپوش در این روزهای منتهی به یومالحزن. میخواهیم برویم به دل تاریخ سوگواری ایرانیان معاصر به قدر و قدّ یکونیم سده اخیر و لابهلای آلبوم عزاداری گذشتگانمان تورق کنیم. نیت کردهایم با این مقصود و منظور تا هم خاطرهبازی کرده باشیم و هم سری چرخانده و نقبی زده باشیم به نسل پدرانمان. به احترام و احتشام همه سینهزنان حسینی در دهه اول محرم اینجا چراغ ماتمکدهای از جنس قاب عکس روشن است.
«تیمچه مظفّریّه» را چشمنوازترین قسم بازار تبریز توصیف کردهاند. مأمن فروش فرش این خطّه که چون در اواخر روزگار ولیعهدی مظفّرالدّینشاه، در سال 1305 قمری، یعنی 8 سال پیش از ترور سلطان صاحبقران و 19 سال قبل از امضای فرمان مشروطه بهدست سرمایهدار نامدار، حاج شیخ محمدجعفر امینی قزوینی بنا شد، مظفّریّه نامش نهادند و این عکس عاشوراییِ «علیخان والی» باید پس از تاریخ بوده باشد. اگرچه به گواه تاریخ، او در بهار 1298 قمری (1260 خورشیدی) در فاصله میان حکومت مراغه و ارومیه، چندماهی را در تبریز گذراند اما چون بر بالای عکس، به خطّی خوش، عبارت «تیمچه مظفّریّه» ذکر شده، باید زمان عکس را به عاشورای سالهای سپستر و تا پیش از سال 1312 قمری نسبت داد. عکسی که اگرچه در آن چهرهها بهدرستی عیان نیستند امّا همین هیاهو و همهمه از عزاداری پرشوری در میانه تصویر حکایت دارد که ایستاده یا نشسته به سخنان واعظ گوش میدهند و روزنههای نوری که از سقف تیمچه بر خیل سوگواران میتابد، تلألویی دیگرگون به این قاب داده است، و حجرههایی یکسره بستهاند و طاقه پارچه مشکیای که دورتادور تیمچه را سیاهپوش کرده است. این همه یعنی شوری مقدّس در این قاب، در جریان است.