ستیغ صبحخیز سربلند*
برای دماوند که امروز سنجاق شده است به نام آن
حمیدرضا محمدی
کدام قله و دامنه را سراغ دارید که این همه حاشیه بهدنبالش باشد؟ حاشیه خوب و خوش از جنس قصه و افسانه، شعر و داستان، سفرنامه و پژوهشنامه.
دماوندکوه اما چنین است که امروز، سیزدهم تیر، روز ملی آن است. پهنهای بلند و سربلند که در جایجای زندگی ما جاخوش کرده و در گوشه و کنار تاریخ و فرهنگ و هنر و ادبیات مردم این سرزمین جایی بیبدیل، به درازنای پیشینه این کهنبوم و فراخنای جغرافیایش برای خود باز کرده است.
رفیعترین نقطه ایران که در همه این هزارهها که دیرینهپژوهان و گذشتهنگاران جستهاند و یافتهاند، چه بسیار گردشگرانی که بر کنارش به تفریح و تفرج پرداختهاند، چه وافر کوهنوردانی که بر قلهاش دست یازیدهاند، چه فراوان عکاسانی که ثبت قابی از روز و شب آن را در کارنامه تصویری خود تجربه کردهاند، چه زیاد ستارهشناسانی که رویدادها و رخدادهای نجومی را با آن از سر گذراندهاند، چه کثیر ایرانشناسانی که به آن گذر کردهاند و آن را پژوهیدهاند و چه جزیل مردمی که در سایهسارش زیستهاند و سرانجام خفتهاند.
و این همه تجربه، این همه شبمانی، این همه سفر و این همه زندگی کم چیزی نیست. از قفایش سرشار و سراسر است از خاطره خجسته. خاطراتی که پیوند عمیق و وثیقی خورده است به نام و یاد ایران، یادهایی که ما با دماوند ساختهایم و دماوند برایمان ساخته است؛ بلندترین پشته فلات ایران که هر صبح، اگر هوای تهران و بلندمرتبهسازیهایش مجال دهند، نظارهاش پر است از حال دلانگیز و شعفی دارد وصفناشدنی و به قول نصرالله پورجوادی: «من هر روز صبح اولینکاری که میکنم تماشای کوه البرز از پنجره اتاقم است و این تماشا به من آرامش میدهد و خاطرم را جمع میکند که در کجا هستم و در کنار این کوهها قرار گرفتهام و در این خاک هستم و خورشیدی که به اینجا میتابد، به من حس تعلق به خاک وطن را میدهد.»