افزایش سن بازنشستگی و تغییر معیار محاسبه حقوق بازنشستگی، پیشنهادهایی است که در سالهای اخیر برای جلوگیری از بحران صندوقهای بازنشستگی مطرح شده و بیش از همه صندوق بیمه تأمین اجتماعی یعنی کارگران را هدف قرار داده است درحالیکه طبق آمار و اطلاعات رسمی، صندوق تأمین اجتماعی شرایط بحرانی ندارد و سهمی نیز در ایجاد ابرچالش صندوقهای بازنشستگی نداشته است.
بهگزارش همشهری، بحران صندوقهای بازنشستگی و ناترازی آنها سالهاست که بهعنوان یکی از ابرچالشهای آینده اقتصادی ایران مطرح شدهاند؛ اما همه برنامههایی که برای مقابله با این ابرچالش ارائه میشود، بیش از همه، صندوق تأمین اجتماعی را هدف قرار میدهد که بزرگترین صندوق بازنشستگی کشور محسوب شده و دارایی و اموال آن نیز متعلق به جامعه کارگری و کارفرمایی است. براساس آمار و اطلاعات رسمی، صندوق تأمین اجتماعی در اغلب موارد متناسب با استانداردهای جهانی است و شرایط نامساعدی برای تداوم فعالیت با روال فعلی ندارد؛ اما ازآنجا که صندوقهای متکی به دولت نظیر صندوق بازنشستگی کشوری بهشدت به بودجه عمومی وابسته شدهاند و سالبهسال بار مالی بیشتری به دولت تحمیل میکنند، سیاستگذاران بهدنبال خنثیسازی ابرچالش صندوقها با استفاده از توان تأمین اجتماعی هستند و در این میان، قربانیان اصلی که حقوق حقه آنها ضایع میشود، کارگران هستند.
دخلوخرج مستمریبگیران صندوقها
میانگین مستمری صندوق بازنشستگی کشوری در سال1400 و بعد از 2بار همسانسازی حقوق بازنشستگان به حوالی 7میلیون تومان رسیده؛ درحالیکه در همین سال میانگین مستمری تأمین اجتماعی فقط 3.5میلیون تومان بوده است. از نگاهی دیگر، بررسی نسبت میانگین مستمری صندوقهای بازنشستگی بزرگ کشور به متوسط هزینه خانوار شهری نشان میدهد در سال1398 که هنوز همسانسازی حقوق بازنشستگان اجرایی نشده بود، مستمری بازنشستگان تأمین اجتماعی معادل 54درصد متوسط هزینه معیشت خانوارها بوده و این نسبت در 2صندوق بحرانزده متکی به بودجه عمومی کشور یعنی صندوق بازنشستگی کشوری و صندوق کارکنان فولاد بهترتیب 74درصد و 89درصد بوده است. این نسبتها در سال1399 و بعد از همسانسازی حقوق بازنشستگان تعدیل شده اما اثر قابلتوجهی بر بازنشستگان تأمین اجتماعی نداشته؛ چراکه اعتبار اختصاص یافته به این سازمان در مقایسه با تعداد مستمریبگیران اندک بوده است.
براساس آمار، نسبت مستمری تأمین اجتماعی به میانگین هزینه خانوارها در سال1399 حدود 56درصد بوده که در سال1400 به 47درصد رسیده است؛ اما همین نسبت در صندوق بازنشستگی کشوری در سال1399 بالغ بر 101درصد و در سال1400 حدود 93درصد بوده است. جالبتر اینکه نسبت مستمری به متوسط هزینه زندگی در صندوق بحرانزده کارکنان فولاد در سال1399 به رقم 157درصد رسیده که حدود 3برابر نسبت صندوق تأمین اجتماعی است. این ارقام، از هزینهکرد با حسابوکتاب در صندوق تأمین اجتماعی حکایت دارد که مستمریبگیران را نیز تحتفشار قرار میدهد؛ درحالیکه در صندوقهای وابسته به بودجه دولت، سختگیریها بسیار کمرنگ بوده و بهطور میانگین، مستمریبگیران این صندوقها بهمراتب از بازنشستگان تأمین اجتماعی دریافتی بالاتری داشتهاند.
سخاوتمندی صندوقهای بازنشستگی
نرخ جایگزینی یعنی نسبت نخستین مستمری به آخرین حقوق زمان اشتغال یکی از شاخصهای تعیینکننده در میزان سخاوتمندی نظامهای مستمری و حاتمبخشی یا خست آنها را در قبال ذینفعان نشان میدهد.
بررسی اطلاعات مربوط به این شاخص در 2 صندوق بازنشستگی بزرگ کشور (تأمین اجتماعی و کشوری) نشان میدهد در سال1395، مستمری صندوق تأمین اجتماعی معادل 87درصد آخرین حقوق فرد شاغل بوده است درحالیکه این نسبت در صندوق کشوری به 60درصد میرسید. این اتفاق البته بهمعنای بالاتر بودن مستمری تأمین اجتماعی نیست بلکه بهعکس، از بالا بودن میزان مزایای پرداختی به شاغلان دولتی حکایت دارد که در مأخذ بیمه آنها محاسبه نمیشده است. در ادامه، با تغییر رویکرد افزایش مزد کارگری از شیوه معمول افزایش مزد پایه به افزایش مزایای غیرقابل پرداخت به بازنشستگان، نرخ جایگزینی این صندوق به 77درصد در سال1400 سقوط کرد درحالیکه در صندوق کشوری، بهواسطه همسانسازی چشمگیر حقوق بازنشستگان با شامل شدن بازنشستگان جدید، این نسبت از 60درصد در سال1395 به 101درصد در سال1400 افزایش یافته است. در این مورد هم، ارقام نشان میدهد که در صندوق بحرانزده کشوری که عمدتا متکی به بودجه عمومی است، پرداخت مستمریها سخاوتمندانهتر از صندوق تأمین اجتماعی است که باید بدون کمک دولت، مستمریها را پرداخت کند.
فشار بحران صندوقهای بازنشستگی بر کارگران
سیاستهای مقابله با بحران صندوقهای بازنشستگی، کارگران را هدف قرار میدهد، اما طبق آمارهای رسمی، صندوق تأمین اجتماعی نقشی در این بحران ندارد
در همینه زمینه :